افزایش نرخ بهره دو نوع تاثیر منفی بر قیمتها خواهد گذاشت: کاهش قیمت سهام و کاهش میزان سود سهام به دلیل اقتصاد ضعیفتر. ما باید به هر دو توجه داشته باشیم.
بررسی رابطه بین رشد سود و بازده سهام با استفاده از مدل سود باقی مانده در بورس اوراق بهادار تهران
موضوع اصلی این پژوهش بررسی رابطه بین رشد سود و بازده سهام با استفاده از مدل سود باقی مانده در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است. در این پژوهش از مدل سود باقی مانده برای تفکیک رشد سود به رشد سرمایه به کار رفته و رشد سود باقی مانده و بررسی رابطه آنها با بازده جاری و آتی سهام استفاده شده است. اطلاعات مورد نیاز برای دوره زمانی 1383 تا 1390 جمع آوری و برای آزمون فرضیهها از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده است. نتایج نشان میدهد بین رشد سود باقی مانده و بازده جاری سهام رابطه مثبت و معنیدار و بین رشد سرمایه به کار رفته و بازده جاری سهام رابطه منفی و معنیداری وجود دارد، همچنین بین رشد سود باقیمانده و بازده آتی سهام رابطه مثبت و معنیداری وجود دارد و بین رشد سرمایه به کار رفته و بازده آتی سهام رابطه معنیداری وجود ندارد.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Relationship between Earning Growth and Stock Returns by Using Residual Income in Tehran Stock Exchange (TSE)
نویسندگان [English]
- B Shamszadeh 1
- M Sadeghifar 2
- B Almasi 3
1 Assistant Professor of Accounting Bu-Ali Sina University, Hamadan, Iran
2 Assistant Professor of Statistics, Bu-Ali Sina University, Hamadan, Iran
3 Master of Accounting, Hamadan Branch, Islamic Azad University, Hamadan, Iran
چکیده [English]
The main objective of this study is to explore the relationship between earnings growth and stock returns using the residual income (RI) model in companies listed on the Tehran Stock Exchange. We use residual income (RI) for decomposing earnings growth into growth in RI and growth in invested capital in order to explain its relationship with current and future stock returns. Data were collected for the period 2004 to 2011 from TSE. We use Pearson correlation coefficient to test our hypotheses. The results show, significant positive relationship between growth in RI and current stock returns and significant negative relationship between growth in invested capital and current stock returns. Also, there is a significant positive relationship between growth in RI and future stock returns, and there is no relationship between growth in invested capital and future returns.
کلیدواژهها [English]
- Earnings growth
- Residual income
- Stock Returns
اصل مقاله
مدت طولانی بود که هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ تجربی، سود و رشد سود به عنوان تبیین کنندههای اصلی بازده سهام تلقی میشدند [21]. سود حسابداری از جمله برترین شاخصهای اندازهگیری فعالیتهای یک واحد اقتصادی است [3]. منطق ارتباط سود حسابداری و بازده سهام در سال 1968 توسط بال و براون ارائه شده است [15]. در سال 1992 تئوری، مفاهیم و متغیرهای ضروری برای ارزیابی همبستگی بین سود حسابداری و بازده سهام در یک دوره بلند مدت از سوی ایستون، هریس و اولسون پایه گذاری شد [22].
اما ایراد سود حسابداری به عنوان تبیین کننده بازده سهام این است که در این معیار ارزیابی، تنها به کمیّت سود توجه میشود، در حالیکه برای تعیین ارزش واقعی شرکت باید به کیفیت سود نیز توجه کرد [9]. به این معنا که سود با چه میزان سرمایه گذاری به دست آمده؟ هزینه سرمایه چقدر بوده است؟ آیا همین که شرکت نسبت به سال قبل توانسته باشد سود بیشتری کسب کند کافی است؟ مطمئناً این طور نخواهد بود چرا که این سؤال پیش میآید که این میزان سود در ازای چه میزان سرمایه به دست آمده است؟ بنابراین سود حسابداری به تنهایی معیار مناسبی برای ارزیابی بازده سهام نیست زیرا در محاسبه آن هزینه سرمایه در نظر گرفته نمیشود.
در این پژوهش، از مفهوم سود باقی مانده برای تفکیک رشد سود به رشد سود باقیمانده، رشد سرمایه به کار رفته و اجزای دیگر استفاده شده است.
با استفاده از این تفکیک پرسشهایی مطرح میشود؛ اول اینکه آیا میتوان تغییرات بازده سهام را با استفاده از این تفکیک، بهتر تشریح کرد؟ دوم اینکه، آیا رشد سود باقی مانده و سایر اجزای رشد سود ارتباط متفاوتی با بازده دارند؟ سوم اینکه، آیا رشد سود باقی مانده و رشد سرمایه به کار رفته بازده آتی سهام را پیشبینی میکند؟
مبانی نظری
این موضوع که شرکت باید سودی بیش از هزینه سرمایه به کار رفته ایجاد کند، از مدتها قبل مورد توجه اقتصاددانان بوده است [17]. سالها پیش اقتصاددانان معروفی از جمله آلفرد مارشال عقیده داشتند که شرکتها برای ایجاد ارزش، باید سودی بیش از هزینه سرمایه به کار رفته ایجاد کنند [19].
پیتر دراکر میگوید: «تا زمانیکه یک شرکت سودی بیش از هزینه سرمایه ایجاد نکند دارای زیان است» [19]. در قرن بیستم این مفهوم با عناوین متفاوتی از جمله سود باقیمانده[1] تعریف شد [8].
سود باقی مانده عبارت است از: سود عملیاتی پس از کسر مالیات، منهای هزینه سرمایه به کار رفته.
این مدل با مفهوم با ارزش افزوده اقتصادی (EVA) تفاوت دارد. در مدل ارزش افزوده اقتصادی بایستی تعدیلاتی مانند: هزینه مطالبات مشکوکالوصول، هزینه مزایای پایان خدمت کارکنان، هزینههای تبلیغات، بازاریابی، آموزش، تحقیق و توسعه و اجاره، هزینههای معوق و. در سود عملیات پس از کسر مالیات و کل سرمایه به کار گرفته شده صورت گیرد که این تعدیلات، اصل محافظهکاری و رعایت یکنواختی در اجرای اصول پذیرفته شده حسابداری را نقض خواهد کرد و همچنین قضاوتهای شخصی را بالا میبرد و فرآیند جمعآوری اطلاعات برای محاسبه ارزش ذاتی شرکت را نیز طولانی میکند [8].
در محاسبه سود حسابداری، تنها هزینه تأمین مالی از طریق بدهی منظور میشود و مدیران وجوه فراهم شده توسط سهامداران را بدون هزینه فرض میکنند اما در مفهوم سود باقیمانده، هزینه تأمین مالی از طریق صاحبان سهام نیز منظور میشود. معیار سود باقی مانده شرایطی را فراهم میکند تا با در نظر گرفتن هزینه سرمایه به کار رفته، هم هزینه بدهی و هم هزینه حقوق صاحبان سهام، سود حسابداری را به سود اقتصادی تبدیل کرده و به این صورت عملکرد واقعی شرکت را بررسی و ارزیابی کرد.
بنابراین از آنجا که بازده سهام تابعی از رشد سود اقتصادی است، استفاده از یک شاخص اندازهگیری بهتر و مناسبتر میتواند توانایی بهتری برای تبیین بازده سهام داشته باشد. مدل سود باقی مانده یک معیار اقتصادی مناسب برای سهام داران است [13].
به نظر میرسد سود باقی مانده شروع خوبی برای اصلاح روابط تجربی بین رشد سود حسابداری و بازده سهام باشد. محققین حسابداری مدتهاست که سود حسابداری را به عنوان معیار ناقص سودآوری شرکت از دیدگاه سهامداران مورد انتقاد قرار دادهاند زیرا سود حسابداری هزینه فرصت سرمایه به کار رفته را منعکس نمیکند [14]. این محققین سود باقی مانده را نماینده بهتری برای سودهای اقتصادی میدانند زیرا که هزینه سرمایه به کار گرفته شده را لحاظ میکند. آنتونی (1973)، استفاده از سود باقی مانده برای تجزیه و تحلیل سودآوری شرکت را حمایت میکند. او اعتقاد دارد که «جامعه مالی بهتر میتواند نتایج عملکرد شرکت را قضاوت کند، اگر گزارشهای شرکت با شناخت هزینه سرمایه تجزیه و تحلیل شود» [13].
سود باقی مانده (Residual Income)
مدل سود باقی مانده یکی از معمولترین ابزارهایی است که برای ارزشیابی سهام و عملکرد شرکت استفاده میشود. این مفهوم در دهه 1920 توسط شرکت جنرال موتور و در دهه 1950 توسط شرکت جنرال الکتریک استفاده شد و از چهار دهه قبل در متون حسابداری مدیریت قرار داده شده است.
علیرغم این که مدل سود باقی مانده قابلیتها و کارایی لازم جهت استفاده را دارد اما در عمل تا سالها، کمتر مورد استفاده قرار میگرفت اما در چند سال اخیر توجه انجمنهای علمی را بیشتر به خود جلب نموده است. این مدل چارچوبی را در اختیار حسابداران قرار میدهد تا عملکرد شرکت را در شرایط حسابداری تعهدی تجزیه و تحلیل کنند [7].
سود باقی مانده یک معیار مناسب برای اندازهگیری عملکرد شرکتها و تصمیمگیریهای مدیریت است [14] و همچنین یک معیار اندازهگیری مناسب برای گزارشگری مالی است [13].
سود باقی مانده بر مدیریت ترازنامه تأکید دارد. مدیریت نادرست ترازنامه سبب افزایش غیر ضروری دارایی و در نتیجه افزایش سرمایه و زیاد شدن هزینه سرمایه میشود. این بدان معنی است که شرکتها برای افزایش سرمایه باید به هزینه سرمایه نیز توجه کنند و مثلاً با یک استقراض غیرضروری هزینه زیادی را در مقابل سودی که از آن منابع کسب میکنند، متحمل نشوند.
سود باقی مانده عبارت است از سود عملیاتی پس از کسر مالیات منهای هزینه سرمایه. برای محاسبه سود عملیاتی پس از کسر مالیات (NOPAT) صرفهجویی مالیاتی ناشی از هزینههای تأمین مالی از سود کسر میگردد [14]. ما در این جا به سود قبل از کسر بهره و بعد از مالیات نیاز داریم چرا که اگر هزینه بهره در محاسبه سود باقی مانده اضافه نشود موجب اندازه گیری مضاعف هزینه بهره میشود ولی از آن جایی که هزینه بهره یک هزینه قابل قبول مالیاتی است صرفهجویی ناشی از آن را لحاظ میکنیم.
در مدل بالا سود باقی مانده سال جاری؛ سود خالص سال جاری؛ هزینه بهره سال جاری؛ میانگین موزون هزینه سرمایه و سرمایه به کار رفته در سال گذشته است که شامل مجموع سهام عادی و تمام بدهیهای بهرهدار شرکت میباشد.
میانگین موزون هزینه سرمایه (WACC[2])
هزینه تأمین سرمایه برابر است با هزینه فرصت سرمایه برای تأمین کنندگان سرمایه؛ به بیان دیگر تأمینکنندگان سرمایه، سرمایه خود را در اختیار شرکت قرار نمیدهند مگر این که به اندازه هزینه فرصت خود، بازده کسب نمایند.
منظور از هزینه سرمایه، هزینه تأمین مالی شرکت برای انجام سرمایهگذاری یا تأمین سرمایه در گردش است که از دو بخش تشکیل شده است: یک بخش هزینه تأمین مالی از محل بدهی بلند مدت با بهره و بخش دیگر هزینه تأمین مالی از محل حقوق صاحبان سهام است. هر یک از این راهها هزینه خاص خود را دارد. رایجترین راه برای محاسبه هزینه سرمایه، محاسبه هزینه تأمین سرمایه از هر یک از روشهای ممکن (انتشار سهام عادی یا ممتاز و انتشار اوراق قرضه یا دریافت وام) و محاسبه میانگین موزون این اعداد است.
به همین دلیل این عدد را میانگین موزون هزینه سرمایه (WACC) مینامند [1].
رابطه بین سود و بازده سهام با استفاده از مدل سود باقی مانده
بالاچاندران و موهان رام در سال 2012 رابطه بین رشد سود و بازده سهام (R) را به شکل رابطه (1) بیان کردند [14]:
حال با استفاده از مدل سود باقیمانده رشد سود را تفکیک میکنیم که روش انجام کار به شرح زیر است:
سود باقی مانده (RI) سال جاری برابر است با:
بهطور مشابه (RI) دوره قبل برابر است با:
با کسر کردن معادله (3) از معادله (2) تغییرات RI را میتوان به صورت زیر بیان کرد:
بهمنظور ساده کردن مدل، متغیر را به معادله (4) اضافه و مجدداً کسر میکنیم:
رابطه نرخ بهره بین بانکی و شاخصهای بورس؛ واقعیت چیست؟
اظهار نظر اخیر برخی مقامها و کارشناسان غیربانکی در مورد تأثیر افزایش نرخ بهره بین بانکی بر کاهش شاخص بهای بورس و خروج منابع از بورس اوراق بهادار، جای تأمل و بررسی کارشناسی دارد. نرخ بهره بین بانکی در حقیقت براساس عرضه و تقاضا از طرف بانکها برای تأمین نقدینگی کوتاهمدت تعیین میشود.
بانک مرکزی بهطور اصولی نباید بهصورت دستوری در مورد تعیین نرخ آن دخالت کند. در کشورهای دیگر، بانک مرکزی فقط در صورتی که همه یا بخش عمده بانکها دچار کسری یا مازاد نقدینگی شدند، آن هم به صورت غیرمستقیم از طریق خرید یا فروش اوراق بدهی (عملیات بازار باز) و در شرایط خاص از طریق پرداخت وام یک شبه (over night) تعادل را برقرار میکند.
بانکها به دلایل مختلف تحت تأثیر شرایط اقتصادی-سیاسی عرضه و تقاضای پول، تغییر نرخ سود تسهیلات یا سود سپردهها ممکن است بهصورت کوتاهمدت دچار کمبود نقدینگی یا مازاد آن شوند. با کمبود نقدینگی، وامگیرنده میشوند و از منابع مازاد نقدینگی سایر بانکهای دیگر استفاده میکنند یا مازاد منابع خود را به سایر بانکها میدهند. این نوع تبادلات بین بانکی معمولاً خیلی کوتاهمدت و در بیشتر مواقع بهصورت یک شبه برای تسویه مطالبات بانک مرکزی است و اغلب روز بعد تسویه میشود.
بانک مرکزی بهعنوان مرکزی برای تسویه و نقل و انتقالهای پولی بین بانکها و پرداخت مطالبات بانکها از یکدیگر عمل کرده و در پایان هر روز، کسری یا مازاد بانکها را اعلام میکند که در صورت کسری بانکها با بانک مرکزی، بانکها به بانک مرکزی بدهکار میشوند.
در مرحله نخست، از طریق وام بین بانکی کسری خود را تأمین و در صورت عدم امکان، به بانک مرکزی بدهکار (یا قرمز) میشوند که باید با نرخ جریمه بانک مرکزی، کسری خود را بپردازند که بهمراتب بالاتر از نرخ بهره بین بانکی است. این نرخ به عنوان نرخ پایه تلقی میشود و نرخ تسهیلات بانکها بالاتر از آن است.
به همین دلیل در ادبیات بانکی، از بانک مرکزی به عنوان آخرین پناهگاه یا (last Resort) نام برده میشود. در صورت افزایش نرخ بهره بانکی که نشانه کمبود نقدینگی است، برای ادامه فعالیتهای خود، بانکها سه راهحل در پیش دارند؛ استقراض از بانک مرکزی با نرخهای بالاتر یا افزایش نرخ سپردهها برای جذب نقدینگی یا فروش داراییهای خود از جمله سهام شرکتهای وابسته.
البته راهحل چهارمی هم وجود دارد که آن کاهش پرداخت تسهیلات است که منجر به کاهش سرمایهگذاری یا کاهش تولید در واحدهای صنعتی و خدماتی و رشد اقتصادی میشود، اما میتواند در کاهش نرخ تورم تأثیر بگذارد.
اتفاقی که در یک سال اخیر در رابطه با خروج سهامداران خرد بورس افتاده و کاهش شاخص را رقم زده، سبب شده برخی از مقامها و کارشناسان، به اشتباه آن را به افزایش نرخ بهره بین بانکی نسبت دهند و با فشار به بانک مرکزی موجب کاهش نرخ بهره بین بانکی به صورت دستوری شوند. در حالی که این مسأله ریشه در شرایط اقتصادی-سیاسی کشور و نگرش سهامداران و انتظارات آنها در مورد تحولات اقتصادی–سیاسی در آینده دارد.
بخشی از سهامداران خرد در درجه اول بهدلیل منافع کوتاهمدت وارد بورس میشوند و در نخستین فرصتی که فکر میکنند شرایط بورس مناسب نیست، از آن خارج میشوند.
افزایش تعداد افراد دارای کد بورسی در طول یک سال اخیر به بیش از ۶۰ میلیون نفر، نشاندهنده هجوم این افراد برای خرید سهام با توجه به بازده بالای چهار ماهه اول سال ۱۳۹۹ و بدون توجه به ریسکهای بازار بود و این موضوع به هیچ وجه ارتباطی با نرخ بهره بین بانکی نداشت. برخی مقامهای دولتی به اشتباه فکر میکردند کاهش نرخ بهره بین بانکی میتواند در خروج سهامداران از بورس اثر بگذارد.
افزایش تعداد افراد دارای کد بورسی در طول یک سال اخیر به بیش از ۶۰ میلیون نفر، نشاندهنده هجوم این افراد برای خرید سهام با توجه به بازده بالای چهار ماهه اول سال ۱۳۹۹ و بدون توجه به ریسکهای بازار بود و این موضوع به هیچ وجه ارتباطی با نرخ بهره بین بانکی نداشت. اقداماتی که توسط ۲ نهاد مهم اقتصادی دولت یعنی وزارت امور اقتصادی و دارایی و بانک مرکزی صورت گرفت، عامل اصلی تحولات شاخص بورس اوراق بهادار بود. عامل اصلی، کسری شدید بودجه دولت بود که ناشی از پایین آمدن درآمدهای صادرات نفت از یک سو و پرداخت یارانههای سنگین به علت شرایط اقتصادی ناشی از شیوع کرونا از سوی دیگر بود.
همانگونه که در بودجه سال ۱۳۹۹ پیشبینی شده بود، بخش عمده این کسری باید از محل فروش اوراق بدهی دولتی (خزانه یا اوراق بلندمدت) یا فروش داراییهای دولت تأمین شود. بر این اساس هر هفته بانک مرکزی اقدام به حراج این اوراق میکند که انتظار میرفت خریداران این اوراق، بهطور عمده بانکها باشند. در عمل بعد از دو نوبت حراج، به علت اصرار وزارت امور اقتصادی و دارایی بر پایین نگه داشتن نرخ اوراق، بخشی از این اوراق به صورت دستوری به تعدادی از بانکهای دولتی فروخته شد و خریداری برای بقیه آن در این نرخها وجود نداشت. در نتیجه در حراجهای بعدی وزارت امور اقتصادی و دارایی انعطاف بیشتری به خرج داد و برای ترغیب بانکها نرخ بهره اوراق را افزایش یافت.
در این مرحله بانک مرکزی هم به کمک وزارت امور اقتصادی و دارایی آمد و با چندین اقدام کمک کرد که این اوراق به فروش برود. اقدام نخست، کاهش دستوری نرخ بهره بین بانکی و اقدام دوم، اجبار بانکها به خرید این اوراق به میزان ۳ درصد میزان سپردههای بانکی بود. همزمان وزارت امور اقتصاد دارایی علاوه بر کانال بانک مرکزی، شروع به فروش بخشی از اوراق بدهی در بورس اوراق بهادار کرد. این اقدامات اجازه داد بخشی از کسری بودجه دولت از محل فروش اوراق بدهی تأمین شود. این امر به معنی خروج بخشی قابل توجهی از منابع از بورس اوراق بهادار بود.
علاوه بر این اقدامات، سازمان بورس با تغییراتی در مقررات و آییننامه بورس تلاش کرد سرعت کاهش بهای شاخص بورس را کاهش دهد. مهمترین این اقدامات شامل «تعیین حد افزایش سهام به حداکثر ۶ درصد و حداقل کاهش به ۲ درصد»، «اجبار شرکتهای بورسی به حمایت از قیمت سهام از طریق بازارگردانی سهامشان»، «افزایش مجوز میزان خریدوفروش سهام به کارگزاریها»، «دادن مجوز به بانکها برای پرداخت تسهیلات بیشتر به کارگزاریها»، «تغییر مدیر بورس برای هماهنگی بیشتر جهت جلوگیری از کاهش شاخص بهای بورس» بود.
برخلاف همه این اقدامات که برخی از آنها بر خلاف اصول و روال فعالیت بورسهای دنیا در رابطه با شفافیت، تعیین بهای سهام بر اساس سازوکار عرضه و تقاضا و تسویه فروشندگان و خریداران در پایان هر روز بر اساس بهای توافق شده است، شاهد کاهش تدریجی شاخص سهام، صف فروش سهام و نارضایتی خریداران سهام هستیم. برای برگشت سهامداران به بورس، باید انتظارات مردم نسبت به آینده از نظر شرایط اقتصادی-سیاسی مثبت شود که متأسفانه اقدامات انجامشده با موفقیت همراه نبوده است.
کسری سنگین بودجه، تورم بالای ۴۰ درصدی همراه با رشد اقتصادی منفی یا اندک سال ۱۳۹۹ و عدم تحول در زمینه کاهش تحریمها و نگرانی در مورد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و ایران عواملی بودند که سرمایهگذاران را نسبت به شرایط اقتصادی و چشمانداز بورس اوراق بهادار با بدبینی همراه کرده است.
میتوان نتیجه گرفت اقدامات بانک مرکزی و سازمان بورس اوراق بهادار نمیتواند به تنهایی خروج نقدینگی از بازار سهام را متوقف کند، بلکه باید به عامل اصلی را که انتظارات مردم از شرایط نامناسب اقتصادی-سیاسی است، توجه کرد. در نتیجه میتوان گفت اصرار وزارت امور اقتصادی و دارایی برای پایین نگهداشتن نرخ دستوری بهره بین بانکی و کاهش نرخ سپردهها، منجر به خروج منابع از بانکها خواهد شد. از طرف دیگر پایین بودن نرخ اوراق قرضه باعث ایجاد عدم تعادل در اقتصاد و انتقال منابع به سایر بازارها و تداوم تورم خواهد شد.
نرخ بهره فدرال رزرو آمریکا و تاثیر آن بر بازارهای مالی
نرخ بهره یکی از مفاهیم مهم اقتصادی هست، نرخی که بابت جلوگیری از کاهش ارزش پول پرداختی در امروز و دریافتی در آینده (به دلیل ارزش زمانی پول و نرخ تورم) از وامگیرنده دریافت میشود. همچنین در شرایط متعارف بازار، به منظور جبران فرصتهای سرمایهگذاری وامدهنده، ممکن است مبلغی به عنوان حداقل سود مورد انتظار وامدهنده به این نرخ اضافه گردد. اما فیشر نرخ بهره را اینطور تعریف میکند: نرخ بهره درصد پاداش پرداختی بر روی پول، برحسب پول در تاریخ معین که معمولاً یکسال بعد از تاریخ معین است، میباشد .
عوامل تاثیرگذار بر میزان نرخ بهره عبارتند از:
- میزان ریسک، هرچه میزان ریسک سرمایه گذاری بیشتر شود، افراد انتظار کسب سود زیادی خواهند داشت و باید نرخ بهره بالاتری رو داشته باشند.
میزان سرمایه گذاری در بحث اقتصاد تحت تاثیر نرخ بهره قرار دارد، از این روی اگر نرخ بهره بالا باشد، سرمایه گذاری کاهش پیدا نموده و افراد دوست ندارند تا سرمایه خود را صرف دارایی های رابطه نرخ بهره و قیمت سهام پر ریسک مثل ارزهای دیجیتال، سهام و. نمایند و در نتیجه ارزش این بازارها افت خواهد کرد. همچنین اگه نرخ بهره پایین باشد، سرمایه گذاری افزایش داشته و سرمایه گذاران و معامله گران سرمایه خود را صرف خرید ارزهای دیجیتال و سایر دارایی های پر ریسک کرده و انتظار دارند تا سود زیادی به دست آورند. این موضوع نیز باعث میشه تا تقاضا برای خرید این دارایی ها بیشتر و قیمت این داراییها افزایش یابد.
2- طول مدت زمان سرمایه گذاری، هرچقدر مدت زمان سرمایه گذاری بیشتر باشه، میزان سود پرداختی سالانه یا نرخ بهره نیز افزایش می یابد و سرمایه گذار باید سود بیشتری پرداخت نماید.
3-تورم، زمانی که تورم در کشوری بالا رود، بانک مرکزی آن کشور نرخ بهره رو بالا می برد تا مردم تمایل بیشتری برای نگهداری پول در بانک داشته باشند تا تعادل برقرار گردد. بالا یا پایین بودن نرخ تاثیر زیادی بر استراتژی سرمایهگذاران میگذارد. اگر نرخ بهره بیشازحد زیاد باشد، وامگیرندگان تمایلی به گرفتن وام ندارند و اگر بیشاز حد کم باشد، سپردهگذاران پول خود را پسانداز نمیکنند. در نتیجه، عرضه و تقاضا به نقطه تعادل نمیرسد و اقتصاد کشور عملکرد درستی نخواهد داشت . نرخ بهره یک عامل مهم و اثرگذار بر تورم است. به همین لحاظ بانک مرکزی با استفاده از تغییر و مدیریت این نرخ سعی در کنترل تورم دارد. در واقع بانک مرکزی با تاثیری که بر مقدار پول در دسترس میگذارد، میتواند تورم را کنترل کند. در این فرآیند، با افزایش نرخ بهره، بانک مرکزی عرضه پول را کم کرده و به نوعی دسترسی به آن را گرانتر میکند.در اقتصادهای مدرنی که امروزه در سراسر دنیا شاهد آن هستیم، نرخ بهره مهمترین قیمت و سیگنال در اقتصاد است چرا که این نرخ به خودی خود منجر به جهتدهی کل اقتصاد میشود و تمام اقتصاد را تحت تاثیر خود قرار میدهد .
4- ارزش زمانی پول و.
نرخ بهره فدرال رزرو آمریکا و تاثیرات آن بر بازارهای مالی
نرخ بهره کشور آمریکا توسط بانک فدرال رزرو که با توجه به شرایط بازارهای مالی مشخص میشود، تعیین میشود.
همانگونه که قبلاً اشاره شد، اگر تورم بالا رود، فدرال رزرو نرخ بهره را افزایش میدهد تا تعادل را در بازارهای واقعی اقتصاد و همچنین بخش مالی اقتصاد برقرار نماید . بدلیل اندازه اقتصاد ایالات متحده و نیز دلار که ارز مسلط جهانی است، تغییرات نرخ بهره فدرال، تاثیرات عمده ای در همه بازارهای مالی جهانی دارد. برای نمونه در مواقعی که فدرال رزرو در آمریکا نرخ بهره را 0.25 درصد کاهش یا افزایش میدهد دیده میشود که همه بازارهای مالی، نرخهای ارز، بازار سهام و بازارهای کالایی مثل قیمت طلا و غیره از این تغییر متاثر میشوند. در نتیجه مهمترین نرخ در اقتصاد، نرخ بهره است و شاید بتوان گفت که مهمترین ابزار حکمرانی پولی در اختیار دولتها نیز محسوب میشود که با تغییر آن اقتصاد را جهتدهی میکنند .
نرخ بهره کشور ایالات متحده آمریکا توسط کمیته بازار آزاد فدرال رزرو که بهاختصار به آن « FOMC » هم میگویند، تعیین میشود. این کمیته دوازده عضو دارد. هفت نفر از اعضای آن هیئترئیسه را تشکیل میدهند. رئیس بانک مرکزی نیویورک همیشه در این کمیته حضور دارد و چهار عضو دیگر از بین رؤسای یازده بانک مرکزی ایالتی باقیمانده انتخاب میشوند. این چهار عضو در دورههای یکساله و بهصورت چرخشی به کمیته خدمت میکنند. با این حال رؤسای تمام بانکهای مرکزی در جلسات و بحثهای رابطه نرخ بهره و قیمت سهام FOMC شرکت میکنند و نظر میدهند اما تنها رؤسایی که در آن زمان عضو کمیته هستند، میتواند درمورد تصمیمات سیاستی رأی دهند .
اعضای FOMC هر سال هشت جلسه برگزار میکنند اما در صورت نیاز میتوانند جلسات بیشتری داشته باشند. جلسات بهصورت علنی برگزار نمیشوند و طی آنها اعضا تصمیم میگیرند که با افزایش یا کاهش نرخ بهره عرضه پول را کاهش یا افزایش دهند. هدف این کمیته کمک به رشد اقتصاد و کاهش تورم ایالات متحده است .
از آنجا که آمریکا بزرگترین اقتصاد جهان و ارز ذخیره جهانی یعنی دلار را دارد، هر حرکت اقتصادی که کمیته بازار آزاد فدرال رزرو و ایالات متحده انجام میدهد، با سرعت بر کلیه بازارهای جهانی تأثیر میگذارد. به همین سبب، زمانی که کمیته FOMC اعلام کرد در سال ۲۰۲۲ قصد دارد نرخ بهره آمریکا را در پایان هر فصل افزایش رابطه نرخ بهره و قیمت سهام دهد، نگرانیهایی درمورد اثرات این سیاست پولی انقباضی در سراسر جهان به وجود آمد .
نفت، طلا، ارز دیجیتال و دیگر کالاهای جهانی به دلار آمریکا قیمتگذاری میشوند و اگر این سیاست انقباضی اجرا شود و عرضه دلار کاهش و ارزش آن افزایش یابد، روی تمام آنها تأثیر میگذارد. برای مثال، بعد از انتشار اخبار مربوط به افزایش نرخ بهره، شاخص بورس نزدک ( NASDAQ ) در یک روز بیش از ۳ درصد و شاخص « S&P 500 » حدود 2 درصد سقوط کرد.
همانگونه که در سطور بالا گفته شد، بازارهای جهانی با روند نرخ بهره ایالات متحده ارتباط نزدیکی دارند. به همین دلیل است که معاملهگران همیشه هنگام تصمیمگیری در مورد سود و سرمایهگذاری خود به جلسات بانک مرکزی آمریکا توجه میکنند. همبستگی بین نرخ بهره و بازارهای جهانی کاملاً ثابت شده است و تحقیقات تجربی انجامشده در دهههای اخیر هم آن را تأیید میکنند. نرخ بهره و ارزش دلار آمریکا روی بازارهای داخلی کشورهای مختلف هم تأثیر میگذارد. برای مثال، کشورهای کمدرآمدی که وامهای خارجی خود را به دلار گرفتهاند و بدهی زیادی دارند، با مشکلات بدهی جدی روبهرو خواهند و ممکن است حتی در معرض خطر سقوط اقتصادی قرار بگیرند. علاوه بر این، با تقویت دلار آمریکا در مقابل سایر ارزها، مردم سایر کشورها (مخصوصاً کشورهایی که ارزش پول آنها بسیار کمتر از دلار است) بهجای سرمایهگذاری در بازارهایی مثل بورس ترجیح میدهند دلار بخرند .
به زعم برخی از اقتصاددانان، گسترش ارزهای دیجیتال میتواند اثرات سیاست پولی فدرال رزرو و سایر بانکهای مرکزی را کاهش دهد، زیرا تقاضا برای پول رایج و قانونی کشورها را کاهش میدهد. رابطه بین فدرال رزرو و ارزهای دیجیتال یک رابطه دوسویه است. بیت کوین و ارزهای دیجیتال، ریسک تورمی را کاهش می دهندکه بانک های مرکزی باید با کاهش یا افزایش نرخ بهره در صورت لزوم آن را کنترل کنند. اکنون این یک واقعیت کاملاً واضح است که قیمت دلار و بیت کوین به طور غیرمستقیم همبستگی دارند و اغلب افزایش یکی با کاهش قیمت دیگری مطابقت دارد . البته عوامل و فاکتورهای زیادی وجود دارند که بر قیمت ارزهای دیجیتال و سایر دارایی های مالی تاثیر می گذارند که یکی از این عوامل نرخ بهره آمریکا می باشد . با این حال، تمام این موارد و قوانین در مورد کشورهای مختلف و ارزهای آنها نیز صدق میکند. درک اینکه چه رابطهای بین نرخ بهره آمریکا و ارزهای دیجیتال وجود دارد، کار بسیار دشواری است؛ چراکه ارزهای دیجیتال از قوانین ارزهای سنتی پیروی نمیکنند. مخصوصاً اگر تئوری «امن بودن» ارزهای دیجیتال درست باشد، پس از تصمیمات بانکهای مرکزی، ارزهای دیجیتال باید مانند سایر داراییهای امن نظیر طلا رفتار کنند. با این حال باید این را هم در نظر بگیریم که ارزهای دیجیتال عمر چندانی ندارد، توسط هیچ ایالتی صادر نمیشوند و بهعنوان ارز داخلی هیچ کشوری عمل نمیکنند. در نتیجه صاحبنظران همچنان در حال مطالعه رفتار آنها در مقابل سیاستهای پولی فدرال رزرو هستند .
بسیاری از تحلیلگران موضع فدرال رزرو را عامل اصلی نوسانات بازار ارزهای دیجیتال در سال ۲۰۲۲ میدانند. کاهش عرضه پول توسط بانکهای مرکزی بزرگترین مشکل کلانی هستند که در سال ۲۰۲۲ بازارهای سهام و بازار ارزهای دیجیتال با آن مواجه شدند. به همین دلیل است که صاحبنظران میگویند همبستگی این بازارها افزایش یافته است
به عبارت سادهتر، افزایش متوالی نرخ بهره آمریکا ممکن است بهطور فزایندهای ارزش ارزهای دیجیتال را کاهش دهد و سال نسبتاً نزولی را برای آنها به ارمغان بیاورد. لذا از آنجاییکه فدرال رزرو، نرخ بهره رو افزایش میدهد، دلار با ارزشتر شده و شاخص آن در مقابل جفت ارزهایی که در مقابل دلار معامله می شوند، رشد کرده و این موضوع میتواند موجب افت ارزش بازارهای مالی و به خصوص بازار ارزهای دیجیتال شود.
در حالت کلی باید گفت این نرخهای بالقوه بالاتر نرخ بهره میتواند روی سهام، ارزهای دیجیتال، کالاها (مانند طلا و نفت) و همچنین بسیاری از سرمایهگذاریهای دیگر در ادامه سال جاری و حتی تا سال 2023 اعمال شده و آن ها را تحت تاثیر قرار دهد. چرا که بازارهای مالی از همان ابتدای شکل گیری تا به امروز تحت تاثیر سیاست و اقدامات دولت های سیاسی و اقتصادی بزرگ و تاثیرگذار قرار داشته اند .
بازار کریپتوکارنسی و ارزهای دیجیتال نیز از این قاعده مستثنی نیست. موضوعات اقتصاد کلان و تصمیماتی که دولت ها در مهار یا کاهش تورم برای کشورهای خود اتخاذ می کنند بر بازارهای نوظهوری مانند ارزهای دیجیتال تاثیر غیرقابل انکاری می گذارد. یعنی حتی باوجود غیرمتمرکز بودن سیستم ارزهای دیجیتال و نبود نهاد مرکزی کنترلگر بر این بازار، شاهد هستیم که کریپتوکارنسی نیز مانند هر بازار مالی دیگر از تصمیمات سیاسی و اقتصادی تاثیر می پذیرد .
تفاوت ارزش و قیمت در بازار سهام
اظهارنظرهای مختلف افراد در مورد قیمت سهام به احتمال زیاد به گوش شما نیز رسیده است. برخی از افراد، مقایسه ارزش ذاتی و ارزش بازاری سهام یک شرکت برای خرید و فروش آن را به عنوان ملاک قرار می دهند. ارزش ذاتی سهام از مهمترین مفاهیم در تحلیل بنیادی یک سهم است و در صورتیکه ارزش واقعی یک سهم را بدانید، هیچگاه بهایی بالاتر از ارزش واقعی سهام مذکور نمی پردازید. به عنوان مثال، شما هیچگاه یک عدد نان 2 هزار تومانی را به قیمت 50 هزار تومان نمی خرید؛ چراکه در مورد ارزش اجناس اطلاع دارید و اگر در مورد ارزش سهام در بازار سرمایه نیز اطلاع داشته باشید، دست به خریدهای غیر معقول نخواهید زد. به همین دلیل در این مقاله قصد داریم تفاوت ارزش و قیمت در بازار سهام را مورد پردازش قرار دهیم و در ادامه با مفاهیم زیر آشنا می شویم:
- تفاوت ارزش و قیمت
- انواع ارزش در بازار بورس
- ارزش ذاتی سهام به چه معناست؟
- نرخ تنزیل چیست؟
- روش های ارزش گذاری سهام در بازار سرمایه
- رابطه سود با ارزش
تفاوت ارزش و قیمت
آیا تا به حال از خود پرسیده اید که تفاوت ارزش و قیمت به چه معناست و یا اصلا قائل به تفاوت بین این 2 موضوع هستید یا خیر؟
اکثر ما فکر می کنیم قیمت مقیاسی است برای نشان دادن ارزش داشته ها؛ اما واقعیت چیز دیگری است. افراد بسیار زیادی هستند که بین قیمت و ارزش، تفاوت قائل می شوند و در مقایسه ها، ارتباط خاصی بین این دو نخواهند دید. به عنوان مثال، موارد "با ارزش ولی کم قیمت " و "گرانقیمت ولی بی ارزش" در اطراف ما بسیارند.
قیمت فاکتوری است برای نشان دادن مقدار پولی که ما باید برای خرید چیزی پرداخت کنیم. اکثر قیمت ها و خرید و فروش ها به توافقات بستگی دارد و در هر زمان یا مکان می تواند متفاوت باشد اما معنای ارزش با این تعریف کاملا متفاوت است. اهمیت، شایستگی یا در برخی موارد، توانایی سود دهی می تواند ارزش یک چیز را برای ما تعریف کند.
تفاوت ارزش و قیمت را با یک مثال توضیح می دهیم. فرض کنید لیستی از مواد غذایی و وسایل مورد نیاز خود را تهیه کرده و به فروشگاه می روید. در ذهن شما هر محصول ارزشی مشخص دارد. زعفران به دلیل سختی کشت و عطر و طعم عالی و کمیاب بودن، بیشتر از یک عدد تخم مرغ ارزش دارد. اگر تخم مرغ را به قیمت 5 هزار تومان و زعفران را به قیمت 3 هزار تومان به شما بفروشند، صددرصد تعجب می کنید و نسبت به این موضوع مشکوک خواهید شد و یا اینکه به سلامت اجناسی که خریده اید دقت بیشتری خواهید کرد و این سوال در ذهن شما ایجاد می شود که چرا این اتفاق افتاد؟
دلیل ایجاد این سوال، دانش شما درباره ارزش اجناس فروشگاه بوده و در صورتیکه یک جنس بیشتر یا کمتر از ارزش واقعی خود قیمت گذاری شود، به سرعت متوجه می شوید.
تفاوت ارزش و قیمت در بازار سرمایه نیز به همین شکل است. در واقع رویکرد سرمایه گذاران موفق، خرید سهم ارزشمند با قیمتی مناسب است. در بازارهای مالی مانند بازار سرمایه، فعالان موفق همیشه به دنبال محاسبه ارزش سهام هستند. در واقع سرمایه گذارانی که از تحلیل بنیادی برای معاملات خود استفاده می کنند، در ابتدا ارزش سهام شرکت مورد نظر خود را حساب می کنند و پس از مقایسه آن با قیمت سهام شرکت مذکور، نسبت به خرید و فروش آن اقدام می کنند.
سرمایه گذاران موفق بورس هیچگاه بهایی بالاتر از ارزش یک سهم نمی پردازند. بلکه سعی دارند سهامی که قیمت آن پایین تر از ارزش واقعی است را خریداری کنند. اکثر این سرمایه گذاران دید بلندمدت دارند؛ چراکه دیر یا زود، قیمت سهم به ارزش واقعی یا ذاتی آن خواهد رسید.
انواع ارزش در بازار بورس
همانطور که اشاره شد، افرادی که از تحلیل بنیادی برای معاملات خود استفاده می کنند، بایستی تفاوت ارزش و قیمت را به خوبی بدانند. از طرف دیگر، مفهوم ارزش در بازار بورس تعاریف گوناگون دارد که در ادامه به معرفی برخی از آن ها می پردازیم.
ارزش اسمی
به ارزشی گفته می شود که تنها بر روی دارایی نوشته می شود. ارزش اسمی در اساسنامه یک سهم جای دارد و این عدد از تقسیم مقدار سرمایه شرکت به تعداد سهام آن مشخص می شود. ارزش اسمی یک سهم در حالت عادی عددی ثابت است.
ارزش دفتری
ارزش دفتری با حسابرسی در دفتر حسابداری بدست می آید. مقدار آن، اختلاف بین دارایی ها و بدهی های شرکت هاست. در اوایل کار یک شرکت، ارزش دفتری و اسمی برابرند. با گذشت زمان و انجام فعالیت های مختلف، مقدار ارزش اسمی و دفتری تغییر رابطه نرخ بهره و قیمت سهام می کنند.
ارزش ذاتی
این ارزش، میزان ارزش واقعی یک سهم است. محاسبه ارزش ذاتی از روش های گوناگونی انجام می شود.
ارزش خالص دارایی
از لحاظ شرایط، مانند ارزش دفتری است؛ تنها با این تفاوت که دارایی های مورد محاسبه در ارزش خالص دارایی، به قیمت روز حساب می شوند.
ارزش جایگزینی
ارزش جایگزینی سهام یک شرکت به معنای ارزش یک ورقه بهادار با فرض اینکه قصد ایجاد شرکت را داشته باشیم، می باشد. در واقع برای محاسبه ارزش جایگزینی سهام یک شرکت بایستی تمامی هزینه هایی که برای تاسیس و راه اندازی یک شرکت لازم است را محاسبه کنیم.
ارزش بازار
ارزش بازار یک سهم با میزان خرید و فروش مشخص می شود. هرچه تقاضا بیشتر باشد، ارزش بازار بالاتر می رود و هرچه عرضه بیشتر شود، ارزش بازار پایین تر می آید. دقیقا تابلو یک سهم در بورس با این مکانیسم کار می کند و قیمت سهام در بازار، با این نوع ارزش گذاری مشخص می گردد.
ارزش ذاتی سهام به چه معناست؟
تاثیر دنیای اطراف برای مشخص کردن ارزش یک دارایی بسیار مهم است. مانند ارزش یک منزل مسکونی که اگر منظره خوبی داشته باشد و یا اینکه دسترسی محلی مناسبی داشته باشد و یا در محله خوبی باشد، ارزش بیشتری خواهد داشت. این عوامل، تاثیر بیرونی بر قیمت این خانه دارند.
اما بر فرض مثال از تاثیر عوامل بیرونی صرف نظر کنیم، خانه مورد نظر چه قیمتی خواهد داشت؟ آیا از ارزش مادی این خانه کم خواهد شد؟ آیا مواد و مصالح ساختمانی مورد استفاده بی کیفیت تر دیده خواهد شد؟ قطعا خیر. دارایی ها بدون تاثیر عوامل بیرونی، ارزش دارند. ارزش یک خانه می تواند به امکانات درون ساختمان، مصالح ساختمانی مورد استفاده، طراحی و عوامل دیگر وابسته باشد.
در بازار سرمایه نیز، چنین مثالی صدق می کند. ارزش بازار و قیمت یک سهم تحت تاثیر وضعیت اقتصادی، نرخ تورم، ارزش پول ملی و عوامل دیگر قرار می گیرد. در صورتیکه ارزش ذاتی بدون در نظر گرفتن عوامل خارجی، اهمیت و ارزش یک سهم را نمایان می کند.
ارزش ذاتی با توجه به امکانات، توانایی سودآوری، قدرت برند، مدیریت و پارامترهای دیگر سنجیده می شود. اطلاعاتی که سهامداران برای تحلیل بنیادی و دستیابی به ارزش ذاتی یک سهم نیاز دارند، در سایت کدال موجود می باشد.
گزارش ها و صورت های مالی ارائه شده در این سایت، می تواند به تصمیم گیری های شما در مورد شرکت ها کمک کند. با سنجش پارامترهای مختلف در حوزه تحلیل بنیادی، می توانید پتانسیل رشد یک سهم را از صورت های مالی دریافت کنید.
نرخ تنزیل چیست؟
نرخ تنزیل را می توان عددی دانست که در تجزیه و تحلیل های سرمایه گذاران برای مشخص کردن قیمت آینده به کار می رود. نرخ تنزیل می تواند هم راستا با نرخ بهره بانکی در نظر گرفته شود و یا در صورتیکه تورم شدیدی بر جامعه حاکم باشد، با نرخ تورم در نظر گرفته می شود.
حدس می زنید که سرمایه شما در آینده چه سودی خواهد داد؟
سرمایه شما تا چند درصد سود سالیانه باید تولید کند تا شما نسبت به تورم و عوامل داخلی متضرر نشوید؟ در پاسخ به این سوال، عدد بدست آمده را نرخ تنزیل می نامیم.
روش های ارزش گذاری سهام در بازار سرمایه
تفاوت ارزش و قیمت سهام شرکت ها در بازار سرمایه، موضوع بسیار مهمی است و برای ارزش گذاری سهام شرکت ها در بازار سرمایه، فرمول های محاسباتی متفاوتی با استفاده از نرخ تنزیل استفاده می شود اما در حالت کلی، مشخص کردن ارزش سهام یک شرکت با استفاده از روش های زیر انجام می شود:
- محاسبه ارزش شرکت با توجه به دارایی های موجود. به عنوان مثال، به مالکیت یک قطعه از زمین شرکت پی می بریم و با توجه به قیمت روز زمین در ناحیه مورد نظر، ارزش گذاری می کنیم.
- استفاده از روش های تنزیل جریان نقدی. با استفاده از فرمول ها و حدس سود آینده، جریان های نقدی به پول امروز تنزیل می شوند.
- ارزش گذاری نسبی مانند نسبت های:
- P/E: نسبت قیمت سهم (price) به سود ساخته شده (EPS)
- P/S: برابر است با نسبت قیمت بازار (price) هر سهم به فروش (sale) هر سهم
- P/B: نسبت قیمت و ارزش بازاری سهم (price) به ارزش دفتری (Book Value)
رابطه سود با ارزش
همانطور که اشاره شد، تفاوت ارزش و قیمت موضوعی مشخص در بازارهای مالی است و برای تصمیم گیری در مورد ارزش یک سهم، فاکتورهای دیگری نیز دخیل هستند؛ نسبت های P/E و EPS از این موارد می باشند و هر چقدر میزان EPS یک سهم بیشتر باشد، ارزش آن نیز بیشتر است.
EPS یعنی مقدار سودآوری شرکت به ازای هر سهم. در رابطه نرخ بهره و قیمت سهام نتیجه، سهامی که EPS بالاتری داشته باشد، سود بیشتری نسبت به هر سهم به سهامداران خود می دهد. این موضوع می تواند برای بدست آوردن سهام رقابت ایجاد کند و بر روی ارزش بازاری سهام نیز تاثیر بگذارد.
P/E از تقسیم کردن قیمت بازاری سهم به مقدار سود شرکت به ازای هر سهم بدست می آید. این شاخص نشان دهنده ارزش یک سهم در مقابل سود ساخته شده است. برای مقایسه سهام با نسبت P/E، بیشتر به عدد مورد نظر در بین سهام هم گروه آن دقت می کنند.
جمع بندی
در این مقاله به تفاوت ارزش و قیمت اشاره کردیم و متذکر شدیم که اکثر افراد جامعه ما، قیمت را شاخصی مهم می پندارند. اگر طرز تفکر همه افراد مانند سرمایه گذاران بود، نابرابری های خیلی زیادی در جامعه شکل نمی گرفت. سرمایه گذاران موفق هیچگاه قیمت را معیار خیلی مهمی نمی دانند و برای هر سهم، ارزش خاصی در نظر می گیرند. مانند تمام افرادی که به خرید می روند، اگر یک کفش 500 هزار تومانی را به قیمت 6 میلیون ببینند، به ارزشمند بودن آن شک می کنند. شاید در نگاه اول، قیمت بالا دیدگاهی دیگر برای افراد داشته باشد و به صورت کاذب، تصور ارزشمند بودن به خریدار بدهد؛ اما انسان های باهوش، کیفیت و ارزش جنس را از دور تشخیص می دهند.
سرمایه گذاران موفق بازار بورس نیز به قدری حرفه ای شده اند که با نگاه به صورت های مالی سهام، استفاده از چند فرمول و حساسیت بالا، ارزش سهم را برای خود مشخص می کنند. یادگیری تحلیل بنیادی و توانایی مشخص کردن ارزش ذاتی سهام، به شما کمک می کند که سهمی را به قیمت بیشتر از بهای واقعی آن خریداری نکنید و به راحتی بتوانید تفاوت ارزش و قیمت را تشخیص دهید. بنابراین، تفاوت ارزش و قیمت در بازار سهام موضوع مهمی است و افرادی که از تحلیل بنیادی استفاده می کنند، حتما بایستی تفاوت ارزش و قیمت را در نظر بگیرند.
پیشبینی ری دالیو در مورد سقوط بازار سهام؛ این اتفاق قیمت بیت کوین را تا کجا کاهش میدهد؟
ری دالیو (Ray Dalio)، سرمایهگذار رابطه نرخ بهره و قیمت سهام مطرح آمریکایی به تازگی در اظهار نظری جنجالی در رابطه با جو تورمی فعلی آمریکا و تاثیر اقدامات فدرال رزرو بر بازارهای مالی صحبت کرد؛ اما پیشبینی ترسناکی او چه آیندهای برای قیمت بیت کوین ترسیم میکند؟
به گزارش میهن بلاکچین و به نقل از کوین تلگراف، دالیو در آخرین پست وبلاگی خود در تاریخ ۱۳ سپتامبر (۲۲ شهریور) پیشبینی کرد سیاستهای کنونی فدرال رزرو به ریزش ۳۰ درصدی بازار سهام منجر خواهد شد.
وی در این رابطه گفت:
افزایش نرخ بهره دو نوع تاثیر منفی بر قیمتها خواهد گذاشت: کاهش قیمت سهام و کاهش میزان سود سهام به دلیل اقتصاد ضعیفتر. ما باید به هر دو توجه داشته باشیم.
وی در ادامه افزود:
تخمین شما برای اینها چیست؟ من تخمین میزنم افزایش نرخ بهره تا حدود ۴.۵٪، بر اساس قیمت فعلی سهام به ریزش متوسط ۲۰ درصدی (برای داراییهای طولانیمدت بیشتر و برای داراییهای کوتاهمدت به میزان کمتر) منجر شود و حدود ۱۰٪ سود حاصل از آنها را کاهش خواهد داد.
با افزایش همبستگی میان بازار ارز دیجیتال و بازار سهام، به تبع ریزش بازار سهام، شاهد افت شدید قیمتها در بازار رمزارزها خواهیم بود و این موضوع شاید باعث شود قیمت بیتکوین تا سطوح نزدیک به ۱۰٬۰۰۰ دلار کاهش یابد؛ هدف قیمتی که برای افرادی که روند طولانیمدت بازار را پیشبینی میکنند چندان عجیب نیست.
بر اساس دادههای FedWatch Tool، احتمالا فدرال رزرو در واکنش به افزایش نرخ تورم در ماه آگوست (مرداد)، در جلسه آینده خود نرخ بهره را ۷۵ واحد (۰.۷۵٪) افزایش خواهد داد. برخی از فعالان بازار حتی انتظار افزایش ۱۰۰ واحدی نرخ بهره را دارند. نتیجه تصمیمگیری فدرال رزرو در مورد نرخ بهره ۲۱ سپتامبر (۳۰ رابطه نرخ بهره و قیمت سهام شهریور) اعلام میشود.
نمودار احتمال افزایش نرخ بهره توسط فدرال رزرو – منبع: CME Group
اگر افزایش تدریجی نرخ بهره نتواند تورم آمریکا را مهار کند امکان دارد شاهد ادامه این سیاست توسط فدرال رزرو و نرخ بهره ۴.۵٪ و حتی بالاتر باشیم. بسیاری کارشناسان معتقدند نرخ بهره بالای ۳.۵٪ اثر خردکنندهای بر اقتصاد آمریکا دارد و به رکود گسترده و سقوط بازار سهام منجر خواهد شد. باید دید سناریو ترسناکی که دالیو از آن صحبت میکند محقق میشود یا فدرال رزرو در سطوح پایینتر نرخ بهره ناچار به تغییر روند یا اصطلاحا «Pivot» میشود. با توجه لحن شدید جروم پاول در جکسون هول که تداعی کننده تلاشهای پل ولکر برای مهار تورم در دهه ۸۰ و دوره سیاه بازار سهام بود، به نظر میرسد هیچ سناریویی، هرچند ترسناک، از دایره گزینههای ممکن خارج نیست.
دیدگاه شما