اصول اولیه‌ی برنامه ریزی استراتژیک


4 مفهوم در مدیریت بازاریابی وجود دارند که شرکت ها در دستیابی به اهداف بازاریابی خود از آنها استفاده می کنند. تمامی این مفاهیم به دنبال دستیابی به سود و اهداف از پیش تعیین شده هستند ولی تمرکز و وسایل مورد استفاده هر یک با یکدیگر متفاوت است. آنها به شکل خاص یکی از چهار مفهوم اصلی زیر را دنبال می کنند : رویکرد محصول : این رویکرد مدیریتی می گوید که اگر یک محصول باکیفیت بسازید و یک قیمت منطقی برای آن در نظر بگیرید، با اندک تلاش بازاریابی قادر به فروش آن خواهید بود. در این مفهوم این اعتقاد وجود دارد که محصول تقاضای خود را به وجود می آورد و کافیست که آن را بسازید تا مشتری خودش بیاید. رویکرد فروش : این گرایش مدیریتی می گوید که مصرف کنندگان به طور معمول به اندازه کافی از یک محصول خریداری نمی کنند مگر آنکه به شدت آن را تبلیغ کنید. رویکرد بازاریابی : این رویکرد مدیریتی معتقد است که هدف اصلی هر سازمانی شناسایی نیازهای مشتریان و سپس مطابقت دادن سازمان به نحوی است که نیازهای مشتریان را به شکل موثر و کارآمدتر از رقبا برآورده سازد. (به عنوان مثال یک رستوران زنجیره ای ممکن است منو خود را در کشورهای مختلف تغییر دهد). رویکرد بازاریابی اجتماعی : در این رویکرد تمرکز بر روی تامین نیازهای مشتریان و نشان دادن دغدغه طولانی مدت برای رفاه اجتماعی است تا سازمان بتواند به اهداف خود دست یابد و مسئولیت خود را نسبت به جامعه انجام دهد. در واقع در اینجا هدف یافتن تعادلی میان رفاه اجتماعی، نیازهای مشتری و سود شرکت است.

اصول مدیریت و برنامه‌ریزی راهبردی فناوری اطلاعات (کارشناسی کامپیوتر و فناوری اطلاعات)

برنامه‌ریزی راهبردی - آموزش برنامه‌ای برنامه‌ریزی راهبردی - داده‌پردازی - آزمون‌ها و تمرین‌ها (عالی) تکنولوژی اطلاعات - مدیریت - آزمون‌ها و تمرین‌ها (عالی) تکنولوژی اطلاعات - مدیریت - آموزش برنامه‌ای برنامه‌ریزی راهبردی - داده‌پردازی - آموزش برنامه‌ای

پدیدآور نويسنده : تاج‌فر ، امیرهوشنگ - ويراستار : سیادت ، سیده‌صفیه
ناشر دانشگاه پیام نور (برای تماس با ناشر و خرید کتاب کلیک کنید)
شابک 978-964-14-0679-2
تاریخ نشر 13981211
قیمت 300,000
کد دیویی 658.4038076
زبان کتاب فارسی
محل نشر تهران - تهران
توضیحات جلد - 274 صفحه - تالیف - چاپ 1

معرفی مختصر کتاب

در کتاب حاضر، سعي شده تا از ابتدايي‌ترين مباحث مديريت استراتژي تا مباحث پيچيده آن ارائه شود. به‌علاوه، نگاه ويژه‌اي به فناوري اطلاعات و استراتژي آن به‌خصوص هم‌راستايي استراتژي‌هاي کسب‌وکار و فناوري اطلاعات داشته است.

خانه کتاب و ادبیات ایران موسسه ای غیرانتفاعی و غیردولتی است که به منظور نشر فرهنگ و تمدن اسلامی و با انگیزه اعتلا و شکوفایی شئون فرهنگ، کتاب و ادبیات ایران تأسیس شده است.

برنامه ريزي استراتژيك مبتني بر كيفيت

برنامه ريزي استراتژيك مبتني بر كيفيت

دهه آغازقرن بیستم را می توان اوج ندای کیفیت خواهی آدمیان از اول خلقت تاکنون قلمداد کرد به حقوق (W.T.O ) گونه ای که سازمان های صنعتی و خدماتی دنیا از جمله سازمان تجاری جهانی زیادی جهت مشتریان و مصرف کنندگان قائل است . امروزه سازمانهای خدماتی و تولیدی دیگر نه میتوانند و نه حق دارند خدمات و تولیدات خود را به هر شکلی که می خواهند به جامعه جهانی عرضه نمایند .

در س الهای اخیر بیش از سالهای گذشته واژه کیفیت بر سر زبانها ست و این نشانگر آن است که افراد و س ازمانهای دولتی ، غیر دولتی به گونه ای تحت تاثیر جاذبه این واژه قرار گرفته اند . اغلب افراد کیفیت را در خارج از محیط طبیعی س ازمانها و بصورتی منفک از عملکرد افراد و سازمانی تلقی میکنند. آنان کیفیت را چیزی می دانند که برای نشان دادن آن لازم است ازیک وسیله سنجش یک متر یا استاندارد استفاده شود اگر چه امکان دارد این دیدگاه بخشی از حقایق را منعکس کند . اما کسانی که کیفیت را در این حد درک کرده اند . هرگز قادر نخواهند بود در سازمانهای خود موجب تغییر و تحول اساسی شوند . کیفیت باید در یک سطح بالاتری درک شود تا بتواند منشا حرکت وتحول در سازمانها باشد .

با دیدگاه گسترده ای که برای کیفیت مطرح شود . دشواری تحقیق أن در سازمانها را بخوبی نشان میدهد فاصله کیفیت در حرف تا تحقق أن در عم ل مساوی است با فاصله بین حفظ وضعیت موجود وتحول بنیادی در سازمان با هیچ تغییری بدون أمادگی و ذخیره انرژی لازم برای تغییر امکان پذیر نمیباشد به همین دلیل در مراحل اجرایی مدیریت جامع کیفیت دو مرحله کسب أگاهی و دانش و تجربه گامهایی هستند در جهت ایجاد أمادگی درسازمان برای ایجاد تغییر ( اجرای حیات جامع کیفیت. (TQM )

برنامه ریزی استراتژی که با دیدگاه کیفیت یعنی استخدام مفهوم کیفیت و مدیریت جامع کیفیت برای ایجاد تحولات بنیادی در یک سازمان به گونه ای که سازمان بتواند . در پاسخ گ وئی به انتظارات ونیازهای مشتریان در یک جایگاه برتر قرار گیرد . جهت کسانی که مفهوم کیفیت را به درستی درک کردهاند . امکان درک جدایی برنامه ریزی استراتژیک از کیفیت و مدیریت جامع کیفیت متصور نیست .

اهمیت موضوع :

هر سازمانی برای اثبات مثبت بودن و اثر بخشی سیستم مدیریت محصول و همچنین ارزیابی نقاطی از سیستم خود که می توان بهبود مستمر اثر اصول اولیه‌ی برنامه ریزی استراتژیک بخش را در آنها اعمال نمود میبایستی به مقوله ارتقای مستمر فرآیند خود بیاندیشد این امر شامل مراحلی از جمله نظارت ، اندازه گیری ، اطلاعات مربوط به نظرات مشتریان در سایر منابع و اطلاعات میشود . خواسته های مشتریان نقطه تمرکز سازمان هابرای اصلاح و بهبود شیو ه های ارائه خدمات و تولید محصولات است بنابراین حتی سازمانهای بدون رقیب و اعضایی ( مثل تامین اجتماعی ) نیز می بایستی تمایلات مخاط بین و مشتریان خود را درک نموده ، استانداردهای جهانی و ملی را رعایت نمایند . با ارتقا شیوه های بهره برداری و افزایش بهره وری در کاهش قیمت تمام شده تلاش نمایند و موجبات سلامتی و شادابی والاترین خلقت الهی را محقق سازنده نظم سازمانی را افزایش دهنده آنتروپی سازمان راه میدهند ، رفتار کیفیت گرایانه را تشویق و ترویج نماینده و با عرضه خدمات و تول یدات سالم و باکیفیت بالا این انسان (خلیفه ا… ) را شاداب و خشنود سازند .

تغییر اساسی ضروری این است که کیفیت را بعنوان یک اس تراتژی کسب و ار بپذیرند این استراتژی قابل استفاده در هرنوع کسب و کار است . (( نولان ))

برنامه ریزی استراتژیک مبتنی بر کیفیت

اصول اساسی برنامه ریزی استراتژیک مبتنی بر کیفیت شامل استفاده از روی کرد سیستماتیک و مشارکت کارکنان و مدیران همه سطوح سازمانی میباشد .

بنابراین برنامه ریزی استراتژیک مبتنی بر کیفیت را میتوان یک فرأیند سازمان مشمول ، منظم و مشتری محوری برای دستیابی به اهداف کیفیت تعریف کرد .

ادغام برنامه ریزی استراتژیک و مدیریت جامع کیفیت :

برنامه ریزی استراتژیک مبتنی بر کیفیت ، برنامه ریزی استراتژیک را با م دیریت جامع کیفیت ادغام میکند . بدین معنی که یک سو از فرأیند جاری برنامه ریزی استراتژیک ، شامل ارزیابی نیاز های بازار و نیازهای سازمان ، بیان رسالت و دور نمای سازمان تعیین اهداف و اولویت ها و تخصیص منابع و از سوی دیگر از فلسفه و مفاهیم ارتقای مستمر کیفیت در فرأیند برنامه ریزی استفاده میکند . این مفاهیم (مشتری محوری توانمند سازی ، روی کرد سیستمیک ، سنجش وارتقای مستمر کیفیت ) با ادغام هوشمند انه مدیریت جامع کیفیت وبرنامه ریزی استراتژیک از اشتباهات که امکان دارد در طی اجرای جداگانه هریک از آنها به وجود می آید دور میشود .

اجرای مدیریت جامع کیفیت بدون برنامه ریزی استراتژیک به موارد زیر می انجامد .

ارشد mba چند واحد است؟

ارشد mba چند واحد است؟

رشته‌ی mba یا مدیریت ارشد کسب‌وکار برای ارتقاء سطح دانشِ دانشجویان، مدیران، صاحبان کسب‌وکار و علاقه‌مندان به رشته‌های مدیریتی تدوین شده است. دانشجو در این دوره چگونگی تغییر و تبدیل مدیریت بیزینس خود را از سطح سنتی به مرحله مدرن می‌آموزد. این آموزه‌ها مطابق با چالش‌های روبه‌رو در سازمان‌های داخلی و نیاز روز اصول اولیه‌ی برنامه ریزی استراتژیک مدیریتی در کشور است و هم‌راستا با علم مدیریت روز دنیا سازمان‌دهی شده تا برای مدیران داخلی ایران کاربردی‌تر و قابل‌اجرا باشد تا منتهی به توسعه و بازدهی سازمان‌های داخلی شود. رشته mba درواقع اساس پژوهش‌گری با رویکردی اجرایی است که به دانشجو می‌آموزد تا در کنار ارتقاء سطح دانش مدیریتی خود، مهارت عملی برای اجرای آموخته‌هایش را در راستای مرتفع‌سازی چالش‌های پیرامون کسب‌وکارش کسب کند. دانشجویان این رشته، توانایی مدیریت و رهبری سازمان‌های تجاری عظیم را دارند. چون با گذراندن دروس mba دانش شغلی خود را افزایش داده‌اند و با پژوهش در زمینه علوم مربوط به مدیریت بر چالش‌های پیش رو فایق می‌آیند.

برای ارشد mba چند واحد پاس میشود؟

برگزاری ارشد mba در دانشگاه تهران، در دو گرایش بازاریابی و گرایش استراتژی محبوب تر است.در گرایش بازاریابی، دروس استراتژی بازاریابی، مدیریت فروش، دیجیتال مارکتینگ، مدیریت برند تجاری، به مدت 96 ساعت به‌عنوان دروس تخصصی برای دانشجویان تدوین شده‌است و دروس عمومی مبانی و اصول اولیه سازمان، مدیریت اصول بازاریابی در محیط‌های تجاری، مهارت‌های ارتباطی، مدیریت منابع انسانی در سازمان، حسابداری برای مدیران اقتصادی، رهبری شرکت‌های تجاری، مدیریت اجرایی سازمان، مدیریت سرمایه و برنامه‌ریزی منابع مالی، فنون مذاکره، اصول انتقال فناوری، مدیریت پروژه مقدماتی، اصول برنامه‌ریزی استراتژیک به مدت 254 ساعت برای آموزش به دانشجویان قابل ارائه می‌باشد.

در گرایش استراتژی دروس عمومیِ شناخت مبانی سازمان و مدیریت، اصول و مبانی بازاریابی، مدیریت منابع انسانی، حسابداری برای مدیران ارشد، مدیریت سرمایه و بودجه‌بندی، مهارت و فنون مذاکره، آشنایی با مدیریت اصول اولیه‌ی برنامه ریزی استراتژیک اصول اولیه‌ی برنامه ریزی استراتژیک پروژه‌های اقتصادی، برنامه‌ریزی استراتژی و دروس تخصصیِ اصول انتقال فناوری، تفکر استراتژیک، تدوین طرح کسب‌وکار به مدت 350 ساعت آموزش، برای دانشجویان mba برنامه‌ریزی شده‌است.

دانشجویان رشته‌ی mba در دانشگاه 30 واحد دروس عمومی و 12 واحد دروس اختصاصی را باید پاس کنند و در کنار این 42 واحد، موظف به گذراندن 6 واحد دروس اختیاری ارائه‌شده توسط دانشگاه می‌باشند. که مجموعاً 48 واحد خواهد بود تا بتوانند مدرک ام بی ای را اخذ کنند.

گرایش های mba و تعداد واحد در هر گرایش

این رشته به‌جز گرایش‌های بازاریابی و استراتژی گرایش‌های دیگری مانند گرایش مالی، گرایش مدیریت سیستم‌های اطلاعاتی، گرایش منابع انسانی، گرایش مدیریت تکنولوژی نیز از گرایش‌های متنوع رشته‌ی mba می‌باشد. ازآنجایی‌که رشته‌ی mba دارای گرایش‌های بسیار متعددی است، بسته به انتخاب دانشجو که چه گرایشی را برای تحصیل انتخاب می‌کند، نوع دروس تخصصی متفاوت خواهد بود. اما تعداد واحدهایی که هر دانشجو درطول تحصیل برای فارغ‌التحصیلی باید پاس کند با هم برابر است و 48 واحد برای اخذ مدرک باید پاس شود.

در رشته mba چه می آموزیم؟

دانشجوی mba در این رشته می‌آموزد که مشکلات یک سیستم اقتصادی را بررسی کند و تمام جوانب آن را آنالیز کند، تا عواملی که باعث ایجاد مشکل شده‌اند را بیابد و راه‌حل‌هایی کاربردی برای این مشکلات ارائه کند. چون او یاد گرفته چطور معضلات پیش رو را پیش‌بینی کند. چطور راه‌های میانبر را در جهت فرار از خطرهای احتمالی پیدا کند و منافع سازمان را بی‌خطر به مقصد برساند.

در رشته‌ی mba به دانشجو می‌آموزند که چطور دانش علمی خودش را به‌مهارت عملی تبدیل کند. کی و چطور دانش خود را در محیط کسب‌وکار و مواجهه با چالش‌های سازمانی به کار ببندد. با چه رویکردی به کسب‌وکارش در جهت رونق بیشتر کمک‌رسان باشد، تا در مواقع بحران اقتصادی به ورشکستگی و زیان نرسد. یک مدیر ارشد کسب‌وکار می‌آموزد چطور از اصول مذاکراتی که در حین تحصیل فراگرفته در مواقع جذب مخاطب برای عقد قراردادهای کاری، معرفی محصولات و فروش خدمات استفاده کند و اجازه ندهد خطری منافع سازمان را تهدید کند. او فرا خواهد گرفت چطور از دانشی که آموخته در جهت رهبری سازمان برای پیشبرد اهداف مالی بهره ببرد. کی و کجا استراتژی‌های کاربردی را در جهت تصمیم‌گیری‌های هوشمندانه به کار ببندد که خطر چالش‌ها منافع سازمان را به خطر نیندازد. دانشجو با گذراندن این دوره‌ها می‌آموزد مهارت کاربردی کسب کند و تمام دانش او خلاصه به آموزه‌های تئوری نباشد. زیرا او در رشته‌ی mba ورود کرده تا عملاً مهارت حرفه‌ای بیاموزد نه‌فقط کتابی بخواند، آزمونی بدهد و مدرکی اخذ کند.

هدف از mba

هدف mba کسب مهارت در ارتقای موقعیت‌های شغلی، پیشرفت در محیط کسب‌وکار، رهبری و مدیریت در سازمان‌های اقتصادی برای پیشبرد هدف‌های بزرگ اقتصادی در گروه‌های تجاری است. از مهمترین اهداف دوره mba برای دانشجویان، پژوهش در راستای کسب مهارت اجرایی برای توسعه علوم مدیریتی است که قبلاً آموخته‌اند. دانشجو می‌آموزد که دانشی را در دوره‌های قبل آموخته اینک باید در سطحی پیشرفته دنبال کند و هم‌زمان به پژوهش در جهت عملی کردن ایده‌ها در جهت گذر از چالش‌های اقتصادی بپردازد تا خود را برای رهبری در سازمان‌های عظیم اقتصادی آماده کند. هدف این دوره این است که دانشجو به‌صورت کاربردی به مهارت‌های مدیریتی و ‌مهارت ارتقاء سطح تحلیلی در مواجهه با مسائل و چالش‌های پیش رو برسد که بتواند در مواقع مختلف به‌موقع تصمیم‌گیری کند و راه‌حل ارائه دهد، تا سازمان را از بحران برهاند. در این رشته، دانشجو با روش‌های پژوهشی برای رویارویی با مسائلی که در آینده پیش روی کسب‌وکارها است آشنا می‌شود تا راه‌حل گذر موفقیت آمیز از آن‌ها را نیز پیش‌بینی کند.

طرفداران و علاقمندان به mba چه کسانی هستند؟

رشته mba یا همان مدیریت ارشد کسب‌وکار از رشته‌هایی است که در این سال‌ها بسیار مورد توجه قرار گرفته‌است. زیرا دارای بازار کار بسیار خوبی است و به دلیل مهارت‌آموزی طرف‌داران بسیاری در بین علاقه‌مندان به کسب‌وکار پیدا کرده‌است. این رشته در بین افرادی که به شروع کسب‌وکار جدید می‌اندیشند، یا در کسب‌وکاری مشغول‌اند اما راهکار اداره امور مدیریتی جهت سامان‌دهی به همه جوانب کار را ندارند، مدیرانی که در پی ارتقای سطح کیفی دانش خود هستند، مشاورین کسب‌وکار و افراد علاقه‌مند به مسائل بیزینسی از محبوبیت ویژه‌ای برخوردار است. ازاین‌رو دانشگاه‌ها این رشته را با رویکرد نوین آموزشی که در راس آن مهارت‌آموزی به دانشجوست در بین رشته‌های پرطرف‌دار معرفی و ارائه کرده‌اند. که هر دانشجو با گذراندن دروس گنجانده شده در آن و انجام پروژه‌های عملی، موفق به اخذ مدرک این رشته میشود و رزومه‌ی کاری‌اش را اصول اولیه‌ی برنامه ریزی استراتژیک غنی و ارزشمند خواهد کرد. تا با ارائه آن به سازمان‌های بزرگ اقتصادی جایگاه ویژه‌ای در بخش‌های مدیریتی آن سازمان به دست آورد.

اصول بازاریابی چیست؟ (مفاهیم و اصول اولیه)

اصول بازاریابی چیست؟ (مفاهیم و اصول اولیه)

بازاریابی یا مارکتینگ شامل “کلیه فعالیت های افراد و سازمان ها است که به منظور شناسایی، پیش بینی و متقابلا برطرف نمودن نیازهای همه طرفین درگیر در مبادله صورت می گیرند”. بازاریابی رخ نمی دهد مگر آنکه نوعی مبادله اتفاق بیافتد. یکی از طرفین ممکن است یک محصول یا خدمتی را با طرف دیگر در مقابل دریافت نوعی پرداخت تبادل نماید. این همان فرایند مبادله است و تمرکز اصلی کلیه فعالیت های بازاریابی به آن معطوف شده است. ما در این مقاله به بررسی اصول بازاریابی و مفاهیم اولیه مارکتینگ مثل 4P یا بازاریابی یکپارچه می پردازیم و نگاهی کلی و ابتدایی به هر یک از این اصول خواهیم داشت.

فواید بازاریابی

اصول بازاریابی چیست

4 کاربرد بازاریابی که از ظرفیت محصول در برآورده ساختن نیازهای مشتری نشات میگیرد و هنگامی که مبادله روی می دهد، ظاهر می شوند. این فواید شامل : کاربرد شکل : محصول برای مشتری تولید یا تغییر می یابد. مثال این نوع از سودمندی می تواند طراحی اتومبیل هایی باشد که به گونه ای طراحی شده اند که رانندگان قادر به اتصال I-pod یا دیگر دستگاه های خود به آن باشند. کاربرد زمان : توانایی خرید محصولات از سوی مصرف کنندگان در هر زمان که بخواهند. یک بقال ممکن است مقدار مشخصی از مواد غذایی خاصی را تا فصلی دیگر انبار کند. این کار دسترسی مشتریان به مواد غذایی را هر زمانی که بیشتر میل داشته باشند فراهم می سازد. کاربرد توزیع : این سودمندی مربوط به زمانی می شود که مصرف کننده قادر به خرید محصول در مکانی که برایش مناسب باشد است. بهترین نمونه این مورد فروش های آنلاین است، چرا که خانه مناسب ترین و راحت ترین مکان برای مصرف کننده است. کاربرد مالکیت : مالکیت محصول از بازاریاب به خریدار منتقل می شود. به عنوان مثال دریافت وام و خرید اتومبیل که باعث سهولت قابلیت انتقال محصول به مشتری می شود.

مفاهیم مدیریت بازاریابی

مفاهیم مدیریت بازاریابی

4 مفهوم در مدیریت بازاریابی وجود دارند که شرکت ها در دستیابی به اهداف بازاریابی خود از آنها استفاده می کنند. تمامی این مفاهیم به دنبال دستیابی به سود و اهداف از پیش تعیین شده هستند ولی تمرکز و وسایل مورد استفاده هر یک با یکدیگر متفاوت است. آنها به شکل خاص یکی از چهار مفهوم اصلی زیر را دنبال می کنند : رویکرد محصول : این رویکرد مدیریتی می گوید که اگر یک محصول باکیفیت بسازید و یک قیمت منطقی برای آن در نظر بگیرید، با اندک تلاش بازاریابی قادر به فروش آن خواهید بود. در این مفهوم این اعتقاد وجود دارد که محصول تقاضای خود را به وجود می آورد و کافیست که آن را بسازید تا مشتری خودش بیاید. رویکرد فروش : این گرایش مدیریتی می گوید که مصرف کنندگان به طور معمول به اندازه کافی از یک محصول خریداری نمی کنند مگر آنکه به شدت آن را تبلیغ کنید. رویکرد بازاریابی : این رویکرد مدیریتی معتقد است که هدف اصلی هر سازمانی شناسایی نیازهای مشتریان و سپس مطابقت دادن سازمان به نحوی است که نیازهای مشتریان را به شکل موثر و کارآمدتر از رقبا برآورده سازد. (به عنوان مثال یک رستوران زنجیره ای ممکن است منو خود را در کشورهای مختلف تغییر دهد). رویکرد اصول اولیه‌ی برنامه ریزی استراتژیک بازاریابی اجتماعی : در این رویکرد تمرکز بر روی تامین نیازهای مشتریان و نشان دادن دغدغه طولانی مدت برای رفاه اجتماعی است تا سازمان بتواند به اهداف خود دست یابد و مسئولیت خود را نسبت به جامعه انجام دهد. در واقع در اینجا هدف یافتن تعادلی میان رفاه اجتماعی، نیازهای مشتری و سود شرکت است.

بازاریابی سنتی و بازاریابی یکپارچه

شناخت دو رویکرد متفاوت مورد استفاده توسط شرکت ها در معرفی یک محصول جدید برای درک اصول بازاریابی لازم و ضروری است. در اینجا دو رویکرد بازاریابی سنتی و بازاریابی یکپارچه وجود دارد. به طور معمول 5 دپارتمان مختلف به صورت مستقیم در طول فرایند تولید و لانچ با محصول درگیر می باشند : توسعه، مهندسی، تولید، بازاریابی و توزیع. اگر یک شرکت تصمیم به استفاده از رویکرد سنتی بگیرد کلیه این دپارتمان ها به عنوان یک نهاد جداگانه فعالیت خواهند کرد. به عنوان مثال بخش توسعه محصول را طراحی کرده و سپس آن را برای ساخت به بخش مهندسی منتقل می کنند. سپس بخش مهندسی نیز برای تولید آن را به تولید انبوه می سپارد. پس از همه این مراحل محصول به بخش بازاریابی منتقل می شود تا برای لانچ محصول توزیع شود. در مقابل اگر شرکت تصمیم به استفاده از رویکرد بازاریابی یکپارچه بگیرد، کلیه دپارتمان ها به عنوان یک واحد با هم کار خواهند کرد. بخش مهندسی تا زمانی که مطمئن نشود که بخش تولید ظرفیت کافی را دارد، تولید را شروع نخواهد کرد. بخش توسعه محصول با بخش بازاریابی بررسی اصول اولیه‌ی برنامه ریزی استراتژیک می کند تا محصول در راستای تصویر کلی و رویکرد شرکت باشد. اساسا همه دپارتمان ها به نوعی فعالیت های خود را با دیگر دپارتمان های فعال در فرایند یکپارچه می نمایند. واضح است که بازاریابی یکپارچه به مراتب رویکرد بهتری است. اگرچه در این رویکرد زمان لانچ محصول ممکن است طولانی تر باشد ولی شانس موفقیت آن بیشتر است. رویکرد سنتی احتمال ایجاد تضاد منافع میان دپارتمان ها را افزایش داده و به همین دلیل یک رویکرد منسوخ در بازاریابی به حساب می آید. رویکرد سنتی اغلب نیازهای مشتریان را نادیده می گیرد. رویکرد بازاریابی یکپارچه به کسب و کارها کمک می کند که همه در کنار هم به عنوان یک واحد کار کنند.

ارزش ادراک شده و رضایت

ارزش ادراک شده مشتری برابر با مزایای دریافت شده تقسیم بر هزینه ها است. ارزش = هزینه ها / منافع به علاوه منافع می تواند هم شامل مزایای عملکردی و هم مزایای احساسی باشد. هزینه ها ممکن است شامل هزینه های زمانی، پولی و انرژی باشد. ارزش = هزینه مالی + هزینه زمان + هزینه انرژی + هزینه های روانی / مزایای کاربردی + مزایای احساسی رضایت احساس لذت یا ناامیدی فرد ناشی از مقایسه عملکرد یک محصول در مقایسه با انتظار وی از آن عملکرد است. اکثر این انتظارات از تجارب خرید پیشین، دوستان، بازاریابان، اطرافیان، رقبا و وعده های شرکت نشأت می گیرند. به علاوه باید در نظر داشت که احتمال اینکه فرد درباره محصول یا تجربه منفی خود به دیگران اصول اولیه‌ی برنامه ریزی استراتژیک بگوید دوبرابر بیشتر از تجربه مثبت و محصولات خوب است. مشتریان ناراضی ممکن است تاثیر منفی بر روحیه کارکنان نیز داشته باشند.

آمیخته بازاریابی (4P)

آمیخته ترفیع

آمیخته بازاریابی 4 متغیر دارد که با محصول در ارتباط است. این موارد باید در هر گونه تصمیم گیری مربوط به فعالیت های بازاریابی مورد توجه قرار گیرند. آمیخته بازاریابی را غالبا تحت عنوان چهار P بازاریابی می شناسند. البته توجه کنید که تعیین آمیخته بازاریابی (Marketing Mix) به بعد از انتخاب بازار هدف موکول می شود. کلیه متغیرهای آمیخته بازاریابی قابل کنترل هستند و جزو عوامل داخلی محسوب می شوند. 4p عبارتند از : محصول (Product) : این متغیر کلیه عوامل مربوط به محصول واقعی را که برای مصرف کننده مشهود است توصیف می کند. این عوامل می توانند شامل چیزهایی مثل کیفیت، ویژگی ها، آپشن ها، سبک، بسته بندی، برند، اندازه، لیبل ها، تنوع و ضمانت ها باشند. قیمت (Price): متغیر قیمت تنها لیست قیمت محصولات را شامل نمی شود بلکه همه عوامل قیمت گذاری مربوط به محصول را نیز در بر می گیرد. این موارد می توانند شامل تخفیفات، کمک هزینه ها، دوره و گزینه های پرداخت و شرایط اعطای اعتبار باشند. کلیه این موارد به قیمت کلی و نهایی محصول مربوط می شوند. توزیع (Place): توزیع با کلیه جنبه های توزیع و مکان محصول سر و کار دارد. چه محصولاتی در دسترس مشتریانی است و چگونه؟ این جز از آمیخته بازاریابی می تواند شامل طبقه بندی، کانال های توزیع، اصول اولیه‌ی برنامه ریزی استراتژیک مناطق تحت پوشش، اماکن و موجودی ها باشد. ترفیع (Promotion): ترفیع شامل هرگونه فعالیت از سوی شرکت در راستای تبلیغ یک محصول و آگاه نمودن مشتری از آن است. این فعالیت ها می تواند شامل تبلیغات، فروش شخصی، تخفیفات، روابط عمومی یا فعالیت های اینترنتی باشد. شناسایی آمیخته بازاریابی باید حتما بعد از تشخیص و شناسایی بازار هدف صورت گیرد. حال آنکه بازار هدف (Target market) گروه یا گروه هایی از مشتریان اند که بازاریابان توجه را به سمت آنان هدایت می کنند. این گروه پس از بخش بندی و تحلیل بازار مشخص می شوند.

عوامل خارجی

در حالی که آمیخته بازاریابی شامل عواملی است که توسط شرکت قابل کنترل هستند عوامل خارجی زیادی نیز وجود دارند که هنگام بررسی محیطی که محصول یا خدمت به آن عرضه شده، باید مورد توجه قرار بگیرند. شرکت در درازمدت نمی تواند کاری در برابر این عوامل بکند ولی می تواند در کوتاه مدت به آنها واکنش نشان دهد. اینها قطعا می توانند بر آنچه که بازاریاب انجام می دهد اثر بگذارند. عوامل خارجی (غیر قابل کنترل) محیط دموگرافیک : ویژگی های اصول اولیه‌ی برنامه ریزی استراتژیک یک کشور که از لحاظ آماری قابل تشریح است. محیط اقتصادی : شرایط مالی و اقتصادی یک کشور میزان تقاضا برای هر نوع محصولی را مشخص می کند. محیط رقابتی : شدت رقابت در بازاری که کسب و کار در آن حضور دارد غیرقابل کنترل است. محیط فیزیکی : در دسترس بودن، کاربرد و در اختیار بودن منابع طبیعی. محیط تکنولوژیکی : چگونگی اجرای بازاریابی را مشخص می کند و اینکه از چه رسانه هایی باید استفاده کرد. محیط سیاسی و قانونی : سازمان های دولتی مختلف ممکن است قوانین و محدودیت های گوناگونی در ارتباط با رقابت، حمایت از مصرف کننده یا رفاه اجتماعی تعیین کنند. محیط اجتماعی/فرهنگی : چیزی که در یک فرهنگ پذیرفته شده است ممکن است در فرهنگ دیگر مورد قبول نباشد. محیط مربوط به شرکت : اهداف تعیین شده در رده های بالاتر برای کل شرکت.

دوره مدیریت استراتژیک | آموزش استراتژی کسب و کار

دوره جامع مدیریت استراتژیک - آموزش آنلاین مدیریت استراتژیک

این روزها با واژه‌ی استراتژی و اصطلاح مدیریت استراتژیک تقریباً همه نوع صفت، موصوف، مضاف و مضاف‌الیه ساخته می‌شود:

تحلیل استراتژیک صنعت، برنامه ریزی استراتژیک، تفکر استراتژیک، تحلیل استراتژی، تصمیم استراتژیک، استراتژی فردی، استراتژی اقیانوس آبی، استراتژی کسب و کار، استراتژی محصول، استراتژی سازمانی، استراتژی تمایز، استراتژی تمرکز، استراتژی قیمت گذاری، استراتژی محتوا، مدیریت استراتژیک منابع انسانی و مدیریت استراتژیک فناوری اطلاعات تنها نمونه‌هایی از این تعبیرها و اصطلاحات هستند.

چند لحظه فکر کنید و چند مثال دیگر را هم به یاد بیاورید. هم‌چنین می‌توانید کمی در گوگل جستجو کنید تا ببینید مفاهیم بسیار بیشتری هم هست که شاید تا کنون از کنار آن‌ها به سادگی عبور کرده‌اید.

زمانی بود که استراتژی صرفاً در مدیریت جنگ معنا داشت و یادگیری رشته علوم استراتژیک موضوعی نظامی و مورد علاقه‌ی نظامیان محسوب می‌شد.

اما در عصر حاضر، استراتژی به مفهوم و نگرشی بسیار گسترده‌تر اشاره دارد. توانمند بودن در زمینه‌ی استراتژی می‌تواند شانس موفقیت ما را در زندگی فردی و نیز حوزه‌ی کسب و کار افزایش دهد.

با این مقدمه، به سراغ معرفی موضوعات مورد بحث در مدیریت استراتژیک می‌رویم:

معرفی دوره آموزشی مدیریت استراتژیک متمم

متمم در دوره MBA خود مفاهیم استراتژی را در قالب چهار درس مختلف ارائه کرده و به عبارتی، در چهار مرحله به آموزش مدیریت استراتژیک پرداخته است:

جایگاه ارزش آفرینی در مدیریت استراتژیک چیست؟

اولین مفهوم استراتژیک که به آن پرداخته‌ایم ارزش آفرینی است. معمولاً در سرفصل‌های آموزش مدیریت، آن‌چنان که شایسته است، به بحث ارزش و اهمیت ارزش آفرینی توجه نمی‌شود و این موضوع، میان درس‌های مختلف سرگردان است.

گاهی اوقات، ارزش را به عنوان یکی از مفاهیم مدیریت استراتژیک آموزش می‌دهند. گاهی هم، آن را زیرمجموعه‌ای از درس مدیریت بازاریابی در نظر می‌گیرند.

اخیراً که کارآفرینی و فعالیت‌های استارت‌آپ‌ها هم رواج بیشتری پیدا کرده، ارزش و ارزش آفرینی به زیرمجموعه‌ای از بحث مدل کسب و کار تبدیل شده است.

ما برای این‌که به این سردرگمی شناخته‌شده در دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی گرفتار نشویم، بر خلاف عرف رایج در تعیین سرفصل‌های آموزش مدیریت، ارزش آفرینی را به یک مجموعه درس مستقل تبدیل کرده‌ایم و در نخستین گام برنامه آموزشی خود قرار داده‌ایم، تا پس از آن، در درس‌های دیگر به سادگی به این مفهوم ارجاع دهیم.

بنابراین مرحله‌ی اول یادگیری استراتژی در متمم، مطالعه‌ی کامل و دقیق مجموعه درس‌های ارزش آفرینی است.

کنترل مدیریتی: یکی از ابزارهای مدیریت استراتژیک

استراتژی در نهایت باید شاخص‌های کلیدی عملکرد را بهبود ببخشد. از جمله‌ی این شاخص‌ها، می‌توان به شاخص‌های مالی (مثلاً میزان فروش و سود کسب و کار) و شاخص‌های رضایت مشتری اشاره کرد (که دوام و بقاء کسب و کار را تضمین می‌کند).

اگر کسی بگوید یک استراتژیست حرفه‌ای است و در رأس هر کسب و کاری که قرار می‌گیرد، آن را ورشکست کرده یا مشتریانش را ناراضی کند، بعید است شما حرف او را بپذیرید.

اما دقیقاً چه شاخص‌هایی را باید تعریف کنیم و چگونه بر آن‌ها نظارت داشته باشیم؟ در برنامه ریزی خود، سطح هدف هر شاخص را چگونه تعریف کنیم؟ اگر به هدف نرسیدیم چه باید بکنیم؟

مثلاً آیا همه چیز را می‌توان در شاخص سود خلاصه کرد؟ آیا این باعث نمی‌شود که با اقدام‌های کوته‌نظرانه، سود کسب و کار را در کوتاه‌مدت و میان‌مدت افزایش دهیم و در بلندمدت، کل کارمان را نابود کنیم؟

تعریف شاخص، پایش شاخص‌ها و اصلاح و کنترل آن‌ها، موضوع بسیار مهمی است که تا بر آن مسلط نباشیم، استراتژی برایمان چیزی جز «حرف‌های بی‌خاصیت زیبا و خوب» نخواهد بود.

ضمناً ماجرا به همین‌جا تمام نمی‌شود. بعد از تدوین استراتژی و برنامه ریزی استراتژیک، به مرحله‌ی اجرای استراتژی می‌رسید و چگونه باید مطمئن شوید که در اجرا موفق بوده‌اید؟ این‌جا هم بحث کنترل استراتژیک مطرح می‌شود.

کنترل استراتژیک یکی از ابزارهای مدیریت استراتژیک است که بدون درک عمیق کنترل و مفاهیم مرتبط با آن، نمی‌توانید ادعا کنید که در استراتژی توانمند هستید.

با انگیزه‌‌ای مشابه آن‌چه درباره‌ی ارزش‌آفرینی گفتیم، ما آموزش سیستم‌های کنترل مدیریت را در قالب یک مجموعه‌ درس مستقل ارائه کرده‌ایم تا علاوه بر استراتژی، در آموزش‌های دیگر متمم هم بتوانیم از‌ مفاهیم مطرح شده در کنترل استفاده کنیم:

تفکر استراتژیک

کلمه‌ی استراتژی برای بسیاری از مدیران، برنامه ریزی استراتژیک را تداعی می‌کند: جلسه‌هایی رسمی مکرر با حضور مدیران ارشد که در آن‌ها انبوهی از نمودارها بررسی شده و صورت‌جلسه‌های فراوان تنظیم می‌شود. در نهایت هم، سندی در چند ده‌ یا چندصد برگ تنظیم و صحافی شده و در اختیار مدیران قرار می‌گیرد (و احتمالاً بخش‌هایی از آن به شکل رسمی منتشر می‌شود).

اما بخش مهمی از استراتژی، تفکر استراتژیک است. تفکر استراتژیک شکلی از فکر کردن است که دغدغه‌ی آن، مسائل و موضوعات و اهداف و شاخص‌های کلیدی است.

کسی که تفکر استراتژیک دارد، می‌داند که از بین ده‌ها سوالی که امروز روی میز او وجود دارد، دو یا سه یا چهار سوال است که سرنوشتش را تغییر خواهد داد.

هم‌چنین از بین تمام فرصت‌هایی که پیش روی اوست، فقط می‌توان به چند مورد محدود پرداخت.

به طور کلی، تفکر استراتژیک بر محدودیت منابع تأکید دارد و این‌که ما پیوسته با انتخاب کردن روبرو هستیم. چاره‌ای نداریم جز این‌که منابع خود را به بخشی از مسائل و مشکلات و دغدغه‌ها و اولویت‌ها اختصاص دهیم و طبیعتاً مسائل و مشکلات و دغدغه‌های دیگری را کنار بگذاریم.

ممکن است یک فرد یا یک سازمان، هرگز به سراغ برنامه ریزی استراتژیک و فرایندهای رسمی مدیریت استراتژیک نرود، اما نمی‌تواند از زیر بار تفکر استراتژیک شانه خالی کند.

ما در متمم، نکات و آموزش‌های مربوط به تفکر استراتژیک را هم در قالب مجموعه درس جداگانه‌‌ای ارائه کرده‌ایم:

مدیریت استراتژیک

بخش رسمی‌تر استراتژی چیزی است که معمولاً در قالب مدیریت استراتژیک به آن پرداخته می‌شود.

اصطلاحاتی مانند برنامه ریزی و تدوین استراتژی، استراتژی در سطح بنگاه، استراتژی کسب و کار و نیز استراتژی دپارتمانی، زیرمجموعه‌ی مدیریت استراتژیک محسوب می‌شوند.

کم نیستند کتاب‌ها و مدرسان و دانشگاه‌هایی که آموزش استراتژی را از این مرحله آغاز می‌کنند و معمولاً هم خروجی این شیوه از آموزش این می‌شود که دانشجویان در نهایت می‌گویند: «استراتژی موضوع سنگین و تئوریک و غیرقابل استفاده‌ای است که فقط برای تدریس در سمینارها و فخرفروشی در جلسات مدیریتی کاربرد دارد.»

باور ما بر این است که اگر سه بخش پیشین (ارزش آفرینی، کنترل، تفکر استراتژیک) را به خوبی فرا بگیرید و در کنار سایر موضوعات مدیریت استراتژیک قرار دهید، محال است به چنین قضاوتی برسید و اتفاقاً می‌توانید این مفاهیم ظاهراً پیچیده و سنگین را نه‌تنها در کسب و کار، بلکه حتی در زندگی شخصی خود زیر به‌کار بگیرید.

با توجه به این‌که سه بخش قبل، در متمم در قالب مجموعه‌ درس‌های جداگانه‌ای ارائه شده‌اند، هر چه در ادامه می‌بینید و می‌خوانید، به همین بخش چهارم مربوط است.

چالش‌ها و دردسرهای یک مدیرعامل حرفه‌ای

به خاطر این‌که ممکن است وارد شدن مستقیم به مباحث سنگین و پیچیده‌ی استراتژی و مدیریت استراتژیک برایتان کمی دشوار باشد، ابتدا یک درس نسبتاً ساده برایتان در نظر گرفته‌ایم:

این درس بر اساس یکی از مقالات مایکل پورتر، از متفکران بزرگان استراتژی، تنظیم شده و به شما کمک می‌کند تا حدی پیچیدگی‌های یک مدیر ارشد را درک کنید.

آشنایی با این پیچیدگی‌ها باعث می‌شود علت نیاز به استراتژی و کارکردهای آن را بهتر درک کنید و برای درس‌های بعدی آماده‌تر شوید.

با وجودی که محتوای مقاله‌ی پورتر به تجربه‌ی مدیرعامل‌های شرکت‌ها بزرگ می‌پردازد، اما بخش زیادی از‌ آن‌چه پورتر مطرح کرده، برای هر کسی که می‌خواهد استراتژی را به شکلی عمیق و اثربخش بیاموزد، مفید خواهد بود.

مرور سرفصل های درس مدیریت استراتژیک در دانشگاه‌ها

در ترتیب مطالعه‌ی درس‌های مدیریت استراتژیک – که پایین همین مطلب‌ آمده است – پیشنهاد کرده‌ایم که برخی از رایج‌ترین عناوین سرفصل‌های آموزش مدیریت استراتژیک در دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی را مرور کنید.

مطالعه‌ی این سرفصل‌ها صرفاً در حد یک پیشنهاد است و الزامی در این زمینه وجود ندارد. به عبارت دیگر، می‌توانید بدون مطالعه و بررسی آن، به سراغ درس‌های بعدی بروید.

اما اگر قصد دارید به شکل عمیق و حرفه‌ای با استراتژی آشنا شوید و برای تبدیل‌شدن به یک متخصص استراتژیست در بلندمدت برنامه‌ریزی کرده‌اید، بهتر است این سرفصل‌ها را مرور کنید تا فضای کلی دانش استراتژی برایتان شفاف‌تر شود و قلمرو استراتژی در ذهن‌تان بهتر شکل بگیرد.

واضح است که متمم هم، مانند سایر مجموعه‌های آموزشی، به صلاح‌دید خود بخش‌هایی از این سرفصل‌ها را انتخاب‌ کرده و به شکلی جدی‌تر به‌ آن‌ها می‌پردازد.

تاریخچه استراتژی و مدیریت استراتژیک

درخت استراتژی دارای گونه‌های مختلفی است و بسته به اینکه در چه خاکی رشد باشد، میوه‌های متفاوتی را به بار آورده است.

اقتصاددانان، نظامیان، بازرگانان و مدیر-مهندسان، هر یک بسته به سابقه‌ی ذهنی و نگرش خود، استراتژی را به شکل متفاوتی تعریف و بیان کرده‌اند.

مثلاً گروهی از استراتژیست‌ها که سابقه‌ی نظامی داشته‌اند، شرکت‌ها و سازمان‌ها را هم مانند ارتش جنگی دیده‌اند و مفاهیم دانش استراتژی را از بحث‌های مربوط به تاکتیک و استراتژی در علوم جنگی اقتباس کرده‌اند.

در مقابل، گروهی دیگر که با عینک اقتصاد به مدیریت نگاه می‌کنند، هر سازمان یا شرکت را به عنوان یک مجموعه‌ی اقتصادی و بخشی از پیکره‌ی اقتصاد کشور/جهان دانسته‌اند. این گروه، کسب و کار را به عنوان بخشی از یک صنعت/بازار بزرگ‌تر می‌بینند و بر این اساس، استراتژی را تعریف و پیاده سازی می‌کنند.

اگر پای حرف این افراد بنشینید و کتاب‌ها و مقاله‌های آن‌ها را بخوانید، خواهید دید که ترجیح می‌دهند به جای سه اصطلاحِ کسب و کار، شرکت و سازمان، از تعبیرِ بنگاه اقتصادی استفاده کنند.

مسئله در این‌جا تمام نمی‌شود. عده‌ی دیگری هم به این نکته پرداخته‌اند که استراتژی، فقط رقابت با دیگران و جنگیدن با آن‌ها نیست. استراتژیست باید بتواند به درون سازمان خود هم اصول اولیه‌ی برنامه ریزی استراتژیک نگاه کند و داشته‌ها و منابع خود را به درستی تشخیص دهد.

بسیاری از انسان‌ها/کسب و کارهایی که نتوانسته‌اند چندان که باید موفق باشند، در تشخیص داشته‌های خودشان ضعیف عمل کرده‌اند و در زمینه‌ی نگاه به درون ناموفق بوده‌اند.

ما دیدگاه‌های مختلفی را که در تاریخچه استراتژی مطرحند را در قالب دو درس گرد آورده‌ایم.

فضای این دو درس هم، نسبتاً تئوریک است و حتی ممکن است پس از مطالعه‌ی آن‌ها، برخی از جزئیات مطرح‌شده در ذهن‌تان باقی نماند.

با این حال، مطالعه و مرور این تاریخچه‌ها و طبقه‌بندی‌ها، به شما کمک می‌کند که تفاوت دیدگاه‌ها و نگرش‌ها در حوزه‌ی استراتژی را بهتر درک کنید و در دام نگاهِ ساده و یک‌سویه به استراتژی گرفتار نشوید:

اهمیت مفهوم ذی‌نفع در استراتژی

قبل از این‌که وارد مباحث جدی‌تر استراتژی بشوید، لازم است با یک اصطلاح کلیدی آشنا شوید: ‌ذی‌نفع یا Stakeholder سنگ‌ بنایی است که بسیاری از اصول و چارچوب‌های استراتژی بر روی آن قرار می‌گیرند.

مهم است که بدانید، تشخیص دهید و تصمیم بگیرید که ذی‌نفعان کسب و کار شما چه کسانی هستند.

یک حرف کلیشه‌ای این است که مشتری، پادشاه است. به عبارت دیگر، ذی‌نفع اصلی هر کسب و کاری، مشتریان آن هستند. اما اگر قرار باشد به هر شکل ممکن به دل این پادشاه راه بیایید، ممکن است چیزی از کسب و کارتان باقی نماند. چون مشتریان، حداکثر منافع خود را می‌طلبند و از محدودیت‌ها و هزینه‌ها و چالش‌های شما، اطلاع چندانی ندارند.

از سوی دیگر، اگر مالکان و سهام‌داران شرکت را به عنوان تنها ذی‌نفعان آن درنظر بگیرید، از سمت دیگر بام خواهید افتاد: حداکثر کردن سود سهامداران و مالکان، می‌تواند به قیمت نارضایتی مشتریان تمام شود.

به همین علت، استراتژی به معنای شناخت و تشخیص ذی‌نفعان است. و البته پس از شناختن، وظیفه‌ی استراتژیست این است که بکوشد و نقطه‌ی تعادلی را بیابد که منافع مشروع همه‌ی ذی‌نفعان تا حدی تأمین شود.

با این مقدمه، باید قانع شده باشید که پیش از ورود به مباحث پیشرفته‌تر مدیریت استراتژیک، لازم است مفهوم ذی نفع را به خوبی بیاموزید و درک کنید:

تعریف استراتژی و مدیریت استراتژیک

اگر استراتژیست‌ها روی یک نکته اتفاق‌نظر داشته باشند، آن نکته این است که روی تعریف استراتژی و مدیریت استراتژیک اتفاق‌نظر وجود ندارد.

هر یک از دانشمندان حوزه‌ی استراتژیک، بسته به دغدغه‌ها و اولویت‌ها و سابقه‌ی ذهنی خود، مفاهیم استراتژی را به شکل متفاوتی تعریف کرده‌اند. اتفاقاً علت نگارش کتاب جنگل استراتژی توسط هنری مینتزبرگ هم، اشاره به این اختلاف‌نظرها و البته به رسمیت شناختن آن‌هاست.

با این مقدمه، ما سه درس را به تعاریف استراتژی و مدیریت استراتژیک اختصاص داده‌ایم و کوشیده‌ایم بخشی از دیدگاه‌های متنوع مطرح در این حوزه را برایتان نقل کنیم:

پس از مطالعه‌ی این سه درس – و البته درس‌هایی که پیش از این اشاره شد – مفاهیم اولیه‌ی استراتژی برای شما واضح می‌شود و به سادگی می‌توانید روند یادگیری استراتژی را دنبال کنید.

ضمناً باید این نوید را هم به شما بدهیم که تئوریک‌ترین درس‌های استراتژی در همین مرحله به پایان می‌رسند و مطالعه‌‌ی درس‌های بعدی، ساده‌تر و جذاب تر خواهد بود.

کتاب های مدیریت استراتژیک مورد استفاده در آموزش استراتژی متمم

در این‌جا برخی از منابع استفاده شده در آموزش مدیریت استراتژیک متمم را معرفی می‌کنیم. مانند سایر درس‌های دوره MBA متمم، منابع و مآخذ فرعی که به صورت موردی و پراکنده مورد استفاده قرار گرفته‌اند، در همان محلی که از آن‌ها استفاده شده، معرفی خواهند شد:

با توجه به اینکه دسترسی به مجموعه درس‌های استراتژی صرفاً برای اعضای ویژه متمم وجود دارد و نیز اینکه مطالعه‌ی تدریجی مباحث زیرمجموعه‌ی این مبحث (ارزش آفرینی، کنترل مدیریتی، تفکر استراتژیک و درس‌های مدیریت استراتژیک ) با تمرین‌ها و حاشیه‌ها و درس‌های جانبی، حداقل شش ماه از وقت شما را خواهد گرفت، پیشنهاد ما این است که برای استفاده از درس، یک اعتبار شش ماهه (۳۴۵ هزار تومان) یا شش اعتبار یک ماهه (هر ماه ۷۴ هزار تومان) خریداری کنید.

در این مدت علاوه بر درس‌های استراتژی به سایر درس‌های متمم و به طور خاص، دوره MBA متمم نیز دسترسی خواهید داشت.

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری استراتژی کسب و کار به شما پیشنهاد می‌کند:



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.