شاخص های سودآوری شرکتها
سرمایهگذاران و اعتباردهندگان مستمراً به ارزیابی توان کسب سود مدیران میپردازد. سرمایهگذاران به دنبال شرکتهایی میگردند که احتمال افزایش ارزش سهام آنها میرود. اعتباردهندگان نیز تمایل دارند به شرکتهای سودآوری وام دهند که آنها توان پرداخت بدهیهای خود را دارند. تصمیمهای سرمایهگذاری و اعتباری اغلب شامل مقایسه شرکتها میباشد. اما مقایسه سود ویژه یک شرکت بزرگ با سود ویژه شرکت تازهکاری در همان صنعت چندان مفید نمیباشد. برای اینکه بتوانیم مقایسههای مربوطی بین شرکتهای متفاوت از نظر حجم، عملیات و سایر عملیات داشته باشیم از نرخ بازده دارائیها استفاده میکنیم.
حوزههای مختلف عملکرد
معیارهای اصلی عملکرد در حوزههای زیر قابل بررسی هستند: (1) مالی، (2) بازار، (3) محیط، (4) مردم، (5) عملیات و (6) عرضه کنندگان. بعضیها دو بعد دیگر را نیز معرفی میکنند: (7) قابلیت سازگاری، (8) کیفیت محصول یا خدمات.
در حوزه مالی (که موضوع بحث این مقاله نیز میباشد)، از دیدگاههای مختلف، شاخصهای زیر را میتوان بیان نمود.
• وفاداری سهامداران (مانند واکنش سهامدار)
شاخصهای ارزش مالی و سودآوری
ارزش افزوده اقتصادی ( EVA )
ارزش افزوده بازار ( MVA )
بازده دارائیها ( ROA )
بازده حقوق صاحبان سهام ( ROE )
بازده سرمایه بکار رفته ( ROCE )
شاخصهای قدرت مالی
دارائیها منهای دارائیهای نقدی
نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام
درآمدهای ایجاد شده از بخشهای مشتریان (مانند مشتریان جدید، جاری و بزرگ در مقابل مشتریان کوچک، صنعت و منطقهای)
لیست درآمد مشتریان
سهم ریالی بازار
پتانسیل ریالی بازار
شاخصهای کارایی و اثربخشی
نسبت درآمد به هزینه
سهم هر کارمند در ایجاد درآمد شرکت
سود و بازده دارائیها بعنوان سنجش سودآوری
تأکید عمده گزارشگری مالی پیشرفته بر شرایط اندازهگیری سود به عنوان یک شاخص عملکرد واحد انتفاعی میباشد. عملیات کارا در واحد تجاری، بر روند جاری و آتی پرداخت سود سهام به سهامداران تأثیر دارد. بنابراین کلیه دارندگان حقوق مالکیت و به ویژه دارندگان سهام عادی به وجود کارایی مطلوب مدیریت علاقمندند. از آنجا که سود ویژه شرکت بر میزان سود تقسیمی تأثیر دارد اغلب سهامداران روند سود شرکت را پیگیری میکنند.
یکی از تعبیرهایی که کارایی دارد، توانایی نسبی مدیریت در تحصیل حداکثر بازده با استفاده از منابع محدود، تحصیل بازده ثابت با بکار بردن حداقل منابع، ترکیب بهینهای از منابع با هم که در نتیجه حداکثر بازده برای صاحبان واحد تجاری حاصل خواهد شد، میباشد.
کارایی واژهای نسبی است که به صورت مقایسه با یک وضع ایدهآل یا برخی ملاکهای دیگر معنیدار میشود. همچنین به این بستگی دارد که آیا هدف شرکت در حداکثر نمودن سود است یا فراهم کردن بازده مناسب برای سرمایهگذاری. نرخ بازده دارائیها در هنگام مقایسه شرکتها برای ارزیابی اینکه مدیران آنها چگونه برای افرادی که تأمین مالی شرکت را برعهده داشتهاند بازده کسب نمودهاند استفاده میشود. با مرتبط ساختن سود ویژه با مجموع دارائیها معیار استانداردی بدست میآید که این معیار در تشریح سودآوری انواع شرکتها، سودمند میباشد.
سود از جمله برترین شاخصهای اندازهگیری فعالیتهای یک واحد اقتصادی است. دانشمندان و پژوهشگران رویکردهای متفاوت آن را در چارچوب یافتههای علمی تشریح کرده، قوت و ضعف برداشتها را سنجیده و با تلاش، به دقت و توانائیهای آن افزودهاند.
گاهی چنین استدلال میشود که سود شرکت، آنگونه که حسابداران محاسبه میکنند، نمیتواند عامل تعیین کننده ارزش آن شرکت باشد. همانگونه که میدانیم با تغییر شیوه محاسبه موجودی کالا، استهلاک و ثبت درآمد، به راحتی میتوان میزان سود شرکت را تغییر داد. بنابراین مدیران میتوانند از سود حسابداری برای گمراه کردن بازار استفاده کنند. حال این پرسش مطرح میشود که با توجه به اینکه سود شرکت به وسیلة حسابداران قابل دستکاری است و مقدار آن به میل و خواسته مدیران شرکت تغییر مییابد آیا سود شرکت میتواند ارزش اقتصادی داشته باشد؟
سرمایهگذاران، برای سود حسابداری به عنوان ابزار پیشبینی جایگاه خاصی درنظر دارند. بهای جاری هر واحد تجاری با جریان سود مورد انتظار پیوند خورده است و سرمایهگذار معمولاً برمبنای انتظاراتش از سود آتی، نسبت به نگهداری یا فروش سهام تصمیم میگیرد.
سود حسابداری به علت انعکاس وقایعی که باعث تغییر باورها درباره توانایی پرداخت آتی سود سهام میشود، جزو اطلاعات مربوط است. پیشبینی سود قسمتی از یک فرایند تحلیلی وسیع است که در آن توجه نهایی به پیشبینی و ارزیابی جریانات سود نقدی آتی میباشد. سودها یک منبع اطلاعاتی مهم درباره توانایی آتی پرداخت سود میباشند. در تحقیقات انجام شده، محققین دریافتند که نوسانات قیمت سهام، ارتباط نزدیکی با تغییرات سود دارد. شواهد تجربی نشان میدهد که اطلاعات درمورد چشمانداز سود آتی شرکت، برای سرمایهگذاران از اهمیت بالایی برخوردار میباشد. مطالعات نشان میدهد یکی از منابع مهم و معتبر اطلاعاتی درباره سود آتی، پیشبینیهایی است که توسط مقامات رسمی شرکتها ارائه میشود.
تفاوت اصلی بین مفهوم سود عملیاتی جاری و سود جامع، در هدف از پیش تعیین شده برای گزارش سود خالص میباشد. سود خالص حاصل از عملیات جاری، بر عملکرد جاری و کارایی شرکت و استفاده از این ارقام برای پیشبینی کردن عملکرد آتی و قدرت سوددهی تأکید میکند، در حالی که طرفداران مفهوم سود جامع، ادعا مینمایند که کارایی عملیاتی و پیشبینی عملکرد آتی وقتی ممکن است که براساس تجربه تاریخی کامل شرکت در طی چند سال باشد.
نتایج تحقیقات انجام شده توسط دکتر محمدعلی آقایی و غلامرضا کردستانی حاکی از این است که مشاهدات گذشته سود و جریان نقدی، با هم برای پیشبینی جریان نقدی اکثر شرکتهای مورد مطالعه مفید نیستند. البته افزودن سود به عنوان متغیر توضیحی به مدل پیشبینی جریان نقدی، باعث میشود به پیشبینیهای بهتری دست یابیم. بنابراین سود برای پیشبینی جریان نقدی دارای محتوای اطلاعاتی اضافی است.
بازده دارایی ( ROA ) به عنوان نسبت سود خالص بعد از مالیات به مجموع دارائیهای اندازهگیری شده، تعریف میگردد. در مقابل بازده سرمایهگذاری ( ROI ) به عنوان نسبت سود خالص پس از کسر مالیات بر مجموع بدهیهای بلندمدت، حقوق اقلیت، سهام ممتاز و سهام عادی درنظر گرفته میشود. البته این دو اصطلاح در برخی موارد به عنوان یک مفهوم بکار میروند.
نرخ بازده دارایی، رابطه بین حجم دارائیهای شرکت و سود را تعیین میکند. اگر یک شرکتی بر سرمایهگذاریهای خود بیفزاید (البته برحسب کل دارائیها) ولی نتواند به تناسب، مقدار سود پس از کسر مالیات خود را افزایش دهد، نرخ بازده کاهش مییابد. بنابراین افزایش حجم سرمایهگذاری شرکت، به خودی خود باعث بهبود وضع مالی سهامداران نمیشود
اعتباردهندگان و مالکان از بازده دارائیها میتوانند در موارد زیر استفاده نمایند:
1- ارزیابی توانایی شرکت در تحصیل نرخ مناسبی از بازدهی - اعتبار دهندگان و مالکان میتوانند نرخ بازده دارایی یک شرکت را با سایر شرکتها یا متوسط صنعت مقایسه نمایند. نرخ بازده دارایی اطلاعاتی را درباره سلامتی مالی شرکت فراهم مینماید.
2- جمعآوری اطلاعاتی درباره اثربخشی مدیریت - نرخ بازده دارایی تحت یک دوره زمانی در تعیین اینکه آیا یک واحد اقتصادی دارای مدیر لایقی است، کمک میکند.
3- طرح بازده واقعی چگونه محاسبه می شود؟ سودهای آینده - عرضه کنندگان بالقوه سرمایه شرکت، سرمایهگذاری حال و آینده و بازده مورد انتظار از آن را مورد ارزیابی قرار میدهند.
اما بازده دارایی بیشتر از اندازهگیری عملکرد شرکت میتواند مورد استفاده قرار گیرد. مدیران میتوانند از این نرخ در سطوح مختلف جهت کمک در تصمیمگیریهایشان جهت حداکثر کردن سود و ارزش افزوده به شرکت استفاده کنند. مدیران از این نرخ در موارد زیر استفاده مینمایند:
1- اندازهگیری عملکرد هر بخش مجزا از شرکت وقتی که هر بخش به عنوان یک مرکز سرمایهگذاری رفتار میشود - در یک مرکز سرمایهگذاری، هر مدیری هم سود و هم سرمایهگذاریها را کنترل میکند. نرخ بازده دارایی ابزار بنیادی جهت ارزیابی هم سودآوری و هم عملکرد میباشد.
2- ارزیابی پیشنهادهای مخارج سرمایه - بودجهبندی سرمایهای طرحریزی بلندمدتی است برای مواردی همچون احیا (تجدید)، جایگذاری یا توسعه تسهیلات.
3- کمک در پایهگذاری اهداف مدیریت - بودجهبندی، طرحهای مدیریت را کمی میکند. اثربخشترین نگرشها به هدفگذاری، از فرایند بودجهای استفاده میکند که هر مدیری در ایجاد آن اهداف و استانداردها و در برقرار کردن بودجههای عملیاتی که با این اهداف و استانداردها مواجه میشوند سهیم است. آغاز و پایان هر فرایند بودجهبندی با هدف ROA میباشد.
شاید بهترین دلیل برای عمومی بودن ROA سادگی آن است. این نرخ به تنهایی یا در ترکیب با سایر اندازهگیریها، معمولیترین شاخص مورد استفاده مدیریت عملکرد سودآوری شرکت میباشد. همچنین ابزار جامعی است که فعالیتهایی با ابعاد و ماهیتهای مختلف را اندازهگیری میکند و به ما اجازه میدهد که آنها را با روش استاندارد مقایسه کنیم. به عبارت دیگر با ROA ما میتوانیم سیب و پرتقال را حداقل در سودآوری مقایسه کنیم. ROA ایرادات و مزایای مربوط به خود را دارد. گاهی اوقات اگر بطور کامل درک نشود، استفاده نمودن آن دشوار است.
روشهای مختلف محاسبه ROA
استاندارد و ارزیابی عمومی سودآوری برمبنای بازده سرمایهگذاری ( ROI ) به عنوان سود خالص بعد از مالیات ( EAT ) تقسیم بر کل سرمایهگذاری محاسبه میگردد.
چه سرمایهگذاری میبایست درمخرج کسردرج گردد؟ آن میتواندحقوق صاحبان سهام، بدهی و کلیه وجوه فراهم شده، کل دارائیها یا تنها دارائیهای مشهود باشد. بدون توجه به اینکه سرمایهگذاری چطور تعریف شود، ROI مختلفی محاسبه میشود. اولین و عادیترین تعریف از سرمایهگذاری، کل دارائیهای مورد استفاده در ایجاد سودآوری میباشد. لذا از ROI به ROA میرسیم، به معنی بازده دارائیها یا بطور دقیق بازده کل دارائیها.
این نرخ بیان میکند که دارائیهای شرکت چطور بطور کارا درایجاد سود استفاده شدهاند.
بعضی کتابها پیشنهاد به محاسبه بازده سرمایهگذاری یا بازده کل دارائیها با استفاده از میانگین سرمایهگذاریها، به کمک مانده اول و پایان سال میکنند. به این دلیل که سود گزارش شده، در طول کل دوازده ماه ایجاد شده است و اشتباه خواهد بود که فرض کنیم از همان مبلغ دارائیهای گزارش شده در پایان دوره استفاده شده است. در صورتی که میدانیم تولید و فروش شرکت در طول سال میباشد. میانگین بازده دارائیها به شرح زیر محاسبه میشود:
اطلاعات بیشتری را میتوان با تجزیه نمودن این نسبت به حاشیه سود و گردش دارائیها در یک نگرش دوپانت تحصیل نمود. بخش اول حاشیه سود خالص است و شاخصی برای درک چگونگی کنترل هزینهها میباشد. بخش دوم گردش دارائیهاست که توانایی شرکت را در تولید و بازاریابی سطح فروش نشان میدهد.
گردشکل دارائیها×حاشیه سودخالص = ROTA
معمولیترین تغییر شکل در ROA خارج کردن دارائیهای نامشهود و غیرمولد از کل دارائیها میباشد. شایان ذکر است که دارائیهای نامشهود شامل سرقفلی، هزینههای اولیه، اختراعات، حقالتألیف و سایر حقوقی است که تحت یک دوره بلندمدت مستهلک میگردند. این در حالی است که دارائیهای غیرمولد مشتمل بر موجودیهای اضافی و طرحهای سرمایهای غیراستفاده میباشند. جدا کردن آن بخش از موجودیها که مازاد میباشند و مبالغی از دارائیهای ثابت که استفاده نمیشوند، برای یک تحلیلگر داخلی امکان دارد. یک تحلیلگر خارجی با استفاده از ترازنامه و سایر صورتهای مالی نمیتواند این اقلام را مشخص نماید. بنابراین تنها اصلاحی که معمول میباشد، این است که درمخرج کسر دارائیهای مشهود ( TTA ) درنظر گرفته شود. این نسبت به عنوان بازده دارائیهای مشهود شناخته میشود.
یک تغییر دیگری که برای صورت کسر پیشنهاد میگردد، استفاده از سود قبل از مالیات بجای سود بعد از مالیات میباشد. چرا که مالیات اغلب تحت تأثیر وضعیتهای ویژهای همچون زیانهای انتقالی، مالیاتهای تشویقی ومالیاتهای انتقالی قرار میگیرد. هنگام مقایسه شرکتها، اختلاف در نرخ مالیاتی، سود بعد از مالیات را تغییر شکل میدهد. در صورت استفاده از سود قبل ازمالیات، که همیشه در صورتهای مالی ارائه میشود میتوان ازاین تغییرشکل پرهیزنمود. این همان شکل استفاده شده بوسیلة مؤسسه رابرت موریس در مطالعه صورتهای مالی آنها میباشد. این نرخ به شکل زیر محاسبه میشود:
نحوة دیگر محاسبه ROA اضافه نمودن هزینه بهره ( I ) به صورت کسر میباشد. در این حالت ROA بازده کل وجوه فراهم شده ( ROTFP ) نامیده میشود که میتواند با سود قبل از مالیات و یا سود بعد از مالیات بیان گردد:
ROTFPb= (EBT+ I) / TA = EBIT / TA
ROTFPa = [(EAT + I ( - t)] / TA
هدف از این شکل از بازده دارائیها شناسایی وجوه استفاده شده جهت تحصیل دارائیهای شرکت است که هم از وجوه استقراض و هم از حقوق صاحبان سهـام نشـأت میگیرد. لذا آن بخش از سود عملیاتی که مربوط به وام دهندگان (از طریق هزینه بهره) است در جهت رسیدن به سود خالص کسر گردیده است، میبایست برگشت داده شود.
اصلاح دیگری که در تطابق وجوه مورد استفاده با سود ایجادشده میتوان ایجاد کرد، خارج کردن وجوه حاصل از بدهیهای جاری است که جهت تأمین دارائیهای مولد بکارنمیروند. اما جزء سرمایه درگردش هستند. سرمایهگذاری درمخرج کسرجمع بدهیهای بلندمدت ( LTD ) و حقوق صاحبان سهام ( E ) میباشد. این نسبت به عنوان بازده وجوه دائمی ROPF نامیده میشود. در این حالت نیز این نسبت میتواند با سود قبل از مالیات و یا بعد از مالیات محاسبه گردد:
ROPFb = EBIT / (LTD + E )
ROPFa= [(EAT + I ( - t)]/(LTD + E )
به این نکته توجه شود که در محاسبه نرخ بازده وجوه دائمی میبایست از همه انواع بدهی استفاده نمود. اما از بدهیهایی که واقعاً منبع استقراض نمیباشند (مثل ذخایر یا مالیات بردرآمد انتقالی) باید صرفنظر کرد. چون آنها ادعایی از طرف اشخاص خارج از شرکت را ندارند و ممکن است هرگز پرداختی صورت نگیرد. در فرمول فوق، سهام ممتاز، سهم اقلیت و سهام شرکت فرعی جزئی از وجوه فراهم شده شرکت برای یک دورة زمانی مشخص میباشند.
نرخ مطلوب بازده دارائیها
در حقیقت نمیتوان نرخ مطلوب بازده دارائیها را مشخص نمود. زیرا این نرخ از صنعتی به صنعت دیگر تفاوت دارد. مثلاً، نرخ بازده دارائیها در شرکتهای با تکنولوژی بالا بسیار بیشتر از خواربارفروشیها و یا تولید کنندگان کالاهای مصرفی است. گروه برنامهریزی سود ( PPG ) ، سودآوری را در بیش از شصت زمینه تجاری مختلف بررسی نمود. همچنین این گروه بیش از شش هزار صورت مالی سالانه را مورد بررسی قرار داد. این تحلیلها سه نقطه بحرانی را برای ROA پیشنهاد میکند: ( ROA در این تحقیق این گروه به وسیله تقسیم سود قبل از مالیات بر کل دارائیها محاسبه شده است.)
حداقل - اگر ROA پایینتر از 5% باشد، بقاء کل شرکت زیر سؤال میرود.
هدف - ROA بین 8% تا 10% به این معنی است که شرکت سود مناسبی را ایجاد میکند و قادر به سرمایهگذاری درتکنولوژی جدید ودرادامه آن بهبود وسایل و تجهیزات و توسعه مراکز فروش میباشد.
عملکرد بالا - وقتی که ROA از مرز 20% بگذرد، این شرکت بعنوان یک واحد اقتصادی نمونه معرفی میشود.
نگاهی به بازده و ریسک در سرمایهگذاری
بازده و ریسک دو روی سکه سرمایه گذاری در بورس هستند. وقتی دارایی خود را در صنعت یا بنگاه اقتصادی هزینه میکنید، باید پیشبینی قابل قبولی نسبت به بازده و ریسک سرمایه گذاری خود داشته باشید. این پیشبینی به شناخت شما از حوزه انتخاب شده بستگی دارد. در یک سرمایه گذاری مطمئن، همواره بازدهی مثبت بر ریسک و احتمال ضرر میچربد اما قدم اول برای تخمین بازده و ریسک در سرمایه گذاری، آشنایی با معنا و مفهوم این دو واژه مهم است.
در این مطلب عناوین زیر را بررسی خواهیم کرد:
منظور از بازده چیست؟
بازده تعریف روشنی دارد. سود یا ضرری است که برای صرف دارایی در شغل یا بازاری نصیب سرمایهگذار میشود. به عنوان مثال شما در مهرماه ۲۰ میلیون تومان وارد بازار بورس میکنید و در آبان ماه پول شما ۲۱ میلیون تومان است.
۱ میلیون اضافه شده؛ بازده سرمایه گذاری شما است. اما اگر پول شما در آبان ماه ۱۹ میلیون تومان باشد؛ بازده شما منفی ۱ میلیون بوده است.
بازده به دو نوع مختلف تقسیم میشود. بازده انتظاری و بازده واقعی. بازده انتظاری، عددی است که سرمایهگذار برای سود خود متصور است و بازده واقعی، عددی است که به دست میآورد.
معمولا بازده و ریسک رابطهای مستقیم دارند. مثلا اگر سرمایه خود را به بانک بسپارید، سود ثابتی به عنوان بازده پول به بازده واقعی چگونه محاسبه می شود؟ شما پرداخت خواهد شد. سود ثابتی که ممکن است در درازمدت حتی از تورم سالیانه کشور کمتر باشد اما در این صورت شما مطمئن خواهید بود که اصل پول شما حفظ میشود.
اما با وارد شدن در بازار بورس یا سرمایه گذاری در بازارها و صنایع دیگر، ریسک سرمایهگذاری شما افزایش پیدا میکند و بازده انتظاری نیز بیشتر خواهد شد.
تعریف ریسک در سرمایه گذاری
تعریف ریسک وابستگی زیادی به تعریف بازده دارد. اختلاف میان بازده انتظاری و بازده واقعی همان ریسک در سرمایه گذاری است:
بازده واقعی – بازده مورد انتظار = ریسک
بیشتر سرمایهگذاران بر این باور هستند که بازده واقعی کمتر از بازده مورد انتظار است. با افزایش ریسک در یک تصمیمگیری مالی، اختلاف میان بازده مورد انتظار و بازده واقعی بیشتر خواهد بود و با کاهش ریسک، این اختلاف کاهش مییابد.
ایجاد تعادل مناسب بین ریسک و بازده، مهمترین تصمیمگیری مالی به شمار میآید.
انواع ریسک و عوامل ایجاد کننده ریسک در سرمایه گذاری
در یک تقسیم بندی کلی ریسک به دو نوع سیستماتیک و غیر سیستماتیک تقسیمبندی میشود. ریسک سیستماتیک، ریسکی است که از عوامل بازار ناشی شده و بر یک سرمایهگذاری (مثلاً قیمت سهام شرکتها) تاثیر دارد و مدیریت آن از دست مدیران شرکتها خارج است.
اما ریسک غیرسیستماتیک، به ریسکی گفته میشود که ناشی از عوامل کلان حاکم بر یک بازار نیست و به ساختار یک شرکت یا بنگاه اقتصادی مربوط میشود.
برای مثال ساختار سرمایه شرکت، نوع محصول (کالا یا خدمات)، تصمیمگیری در شرایط مختلف و مولفههایی از این قبیل، تاثیراتی روی سهام آن شرکت میگذارند که همگی در تقسیمبندی ریسک غیرسیستماتیک قرار میگیرند.
شناخت انواع ریسک میتواند سرمایه گذار را به پیشبینی آینده خود مسلطتر کند.
ریسک نرخ ارز
نرخ ارز، ارزش برابری یک واحد پول خارجی به پول داخلی است؛ یعنی ارزش خرید یا فروش یک واحد پول خارجی به پول رایج یک کشور را نرخ ارز گویند.
نرخ ارز در کشورها به طور متناوب در حال تغییر است و همین موضوع میتواند روی میزان هزینهها، تولید، فروش و سود شرکتهایی که واردات و صادرات دارند، به شدت تاثیرگذار باشد.
وقتی نرخ ارز رشد میکند شرکتهایی که وارد کننده هستند باید مواد اولیه مورد نیاز خود را با قیمت بالاتری تهیه کنند، در نتیجه حاشیه سود آنها کم خواهد شد.
در مقابل شرکتهایی که به صادرات میپردازند، میتوانند از این موقعیت استفاده کرده و کالا یا خدماتشان را با نرخ بالاتری به فروش برسانند و به این طریق حاشیه سود خود را افزایش بدهند.
ریسک نرخ ارز ناشی از تغییر در بازده سهامها در نتیجه نوسانات نرخ ارز خارجی است.
ریسک نوسان نرخ بهره
در تبلیغات تلویزیون بسیار شنیدهاید که به طور مثال اوراق مشارکت ۵ ساله یک طرح خاص با سود ۲۰% از طریق بانکها پذیرهنویسی میشوند.
سرمایهگذار وقتی چنین تبلیغی را میبیند با خود تحلیل میکند که اگر به طور مثال سود بانکی که در حال حاضر ۲۰% است، به ۲۵% تغییر کند، برای او به صرفه است که پولش را در بانک سرمایهگذاری کند تا اوراق مشارکت بخرد.
به طور مشابه اگر میزان سود بانکی به ۱۵% کاهش پیدا کند منطقی است که پول را در اوراق مشارکت سرمایهگذاری کند. به این تغییراتی که در سود بانکی پیش میآید و باعث افزایش یا کاهش ارزش اوراق مشارکت میشود ریسک نوسان نرخ بهره میگویند. بنابراین هنگامی که یک سرمایهگذار اوراق مشارکت ۵ ساله مذکور را میخرد این ریسک نوسان نرخ بهره را قبول میکند؛ زیرا وقتی نرخ بهره در بازار کاهش یابد ارزش اوراق مشارکت بیشتر میشود و با افزایش نرخ بهره ارزش این اوراق کمتر میشود. تاثیر نرخ بهره بر سهام عادی کمتر از اوراق مشارکت است.
ریسک بازار
به ریسکی که از تغییرات بازده به واسطه نوسانات کلی بازار به وجود میآید، ریسک بازار گفته میشود. ریسک بازار به واسطه موارد مختلفی مانند جنگ، تغییرات اقتصادی، رکود اقتصادی و … به وجود میآید و سهام همه شرکتها و تمامی انواع اوراق بهادار تحت تاثیر تبعات آن قرار میگیرد.
این ریسک عموماً قابل پیشبینی نیست و در اثر عواملی که خارج از کنترل مدیران شرکتها است به وجود میآید.
ریسک تورمی
معنی این ریسک کاهش قدرت خرید به دلیل وجود تورم است و به گونهای با نوسانات نرخ بهره رابطه مستقیمی دارد. این ریسک تمامی اوراق بهادار از جمله سهامها را تحت تاثیر قرار میدهد.
ریسک تورمی یعنی وقتی شما در جامعهای تورمی زندگی میکنید، قدرت خریدتان کاهش مییابد؛ لذا تقاضا در بازار کمتر شده و باعث کاهش ارزش سهامهای موجود میشود.
به عبارت کلیتر تغییرات عمومی قیمتها ریسک قدرت خرید است. در جامعهای که میزان تورم بالا باشد، از قدرت خرید مردم کاسته میشود.
به بیان دیگر تورم باعث کاهش میزان تقاضا و تاثیر در قدرت خرید کلی مردم میشود. این ریسک نیز از کنترل مدیران شرکتها خارج و وابسته به شرایط اقتصادی جامعه است.
ریسک نقدینگی
نبود اطمینان درباره عامل زمان و ابهام قیمتی بالاتر، باعث ایجاد ریسک نقدینگی میشود. این ریسک با افزایش عواملی که گفته شد (زمان و ابهام قیمت) نیز افزایش مییابد.
وقتی نقدینگی موجود در بازار کاهش یابد، در واقع افرادی که در بازار هستند تمایل به خرید ندارند و خریدار در بازار کم میشود، این امر موجب ایجاد اختلاف در قیمت پیشنهادی خرید و قیمت پیشنهادی فروش سهام شرکتها میشود.
در نتیجه قدرت تقاضا کم میشود و ریسک سرمایهگذاری بالا میرود. به این ریسک که به علت کاهش نقدینگی بازار در میزان تقاضا ایجاد میشود، ریسک نقدینگی میگویند.
ریسک نقدینگی میتواند از رشد بازار جلوگیری کرده و باعث افت بازار (یا در اصطلاح ریزش بازار) شود.
ریسک تجاری
ریسکی که به دلیل انجام تجارت و کسب و کار در یک صنعت منحصر به فرد به وجود میآید، را ریسک تجاری مینامند.
برای مثال شرکت فولاد مبارکه در صنعت خود با ریسک تغییر قیمت فولاد جهانی مواجه است و اگر قیمت فولاد جهانی کاهش پیدا کند، قیمت محصول این شرکت نیز کاهش پیدا میکند و باعث کاهش سودآوری و در نتیجه کاهش ارزش سهام این شرکت میشود. با مطالعه و کسب اطلاعات کافی در مورد صنعت خاصی که قصد سرمایهگذاری در آن را دارید، میتوان تا حدی از این ریسک جلوگیری کنید.
ریسک مالی
یکی از منابع تامین مالی شرکتها، دریافت وام از بانکها، موسسات مالی و سایر نهادهای مربوطه است. زمانی که شرکتی با دریافت وام سعی در تامین مالی خود میکند، در حقیقت بدهیهای خود را در سمت راست ترازنامه افزایش داده است.
حال اگر شرکت نتواند خدمات یا محصولات خود را در زمان مناسب به فروش برساند، در نتیجه امکان بازپرداخت بدهیهای خود را در موعد مقرر نخواهد داشت؛ زیرا با کمبود نقدینگی مواجه شده است.
عدم بازپرداخت به موقع، موجب کاهش اعتبار شرکت نزد مراکز اعطاکننده وام برای دریافت تسهیلات بعدی خواهد شد که امکان تامین مالی آتی را از محل دریافت وام کاهش و احتمال ورشکستگی شرکت را افزایش میدهد.
کنترل ریسک در بازار سرمایه
در بازار سرمایه میتوان ریسک هر سهم را شناخت و محاسبه کرد. از طرف دیگر، میشود با مدیریت صحیح پورتفوی و انتخاب سهم درست، ریسک را پایین آورد و جلوی بازده منفی را گرفت.
ریسک هر سهم را میتوان با استفاده از رابطه زیر محاسبه کرد:
Ϭ = [Σ (ri – r̅)/n ] ۱/۲
در این فرمول، ri معرف بازده واقعی، ̅ r نماد میانگین بازده و n تعداد دورههای مورد مطالعه است.
برای نمونه تصور کنید بازده یک سهم در ۶ سال مالی گذشته به شرح زیر است:
حال ریسک این سهم را در سالهای مختلف با هم محاسبه میکنیم:
(ri – r̅)
Σ (ri – r̅)
(ri – r̅)/n
[Σ (ri – r̅)/n ] ۱/۲
به ترتیب از راست به چپ بازدهها (ri) را جمع و به تعداد سال (۶) تقسیم میکنیم تا میانگین بازده این سهم در این ۶ سال به دست آید که برابر مقدار ۱۱٫۳۳% است
سپس در ستون بعدی تکتک بازدهها را از بازده میانگین (r̅) کسر کرده و هرکدام را به توان ۲ میرسانیم.
در ستون بعدی مجموع آنها را محاسبه و در ستون بعد به تعداد آن یعنی عدد ۶ تقسیم میکنیم. در ستون آخر از عبارت به دست آمده جذر میگیریم و عدد حاصلشده همان انحراف معیار یا ریسک سهم مورد نظر ما در بازه ۶ سال گذشته است.
رابطه کوواریانس و محاسبه ریسک سهام
کوواریانس بین دو عدد، به معنای رابطه و همبستگی بین دو عدد است. مثلاً وقتی کوواریانس دو عدد مثبت است آن دو عدد با هم رابطه مستقیم دارد و با افزایش یکی، دیگری هم افزایش و با کاهش یکی، دیگری نیز کاهش مییابد.
کوواریانس منفی به معنای رابطه عکس بین آن دو عدد است و با کاهش یکی، دیگری افزایش مییابد و بالعکس. کوواریانس صفر (۰) بین دو عدد به معنای این است که این دو عدد هیچ رابطه و همبستگی باهم ندارند و در صورت تغییر یکی، دیگری تحت تأثیر قرار نمیگیرد.
از این قاعده آماری میتوان به منظور مدیریت ریسک سبد سهام خود بهره جست. به این ترتیب که مجموع سبد سهامی تشکیل دهیم که بسته به نوع سیاستگذاری ما، اجزای آن دارای کوواریانس منفی یا صفر باشند تا در برابر ریسک سیستماتیک، ریسکی تعدیلشده با بازدهی مورد قبول داشته باشیم.
محاسبه ریسک سبد سهام
فرض کنید سبدی داریم متشکل از ۲ سهم A و B که به ترتیب انحراف معیار (ریسک) هرکدام برابر Aϭ و Bϭ و وزن نسبی WA و WB (سهم هرکدام از سهمها در تشکیل سبد سهام مثلا نسبت ۵۰% سهم A و ۵۰% سهم B) و ضریب همبستگی ρ باشند.
ریسک سبد سهام ما از رابطه زیر محاسبه میشود:
Ϭp = (WA ۲ . ϭA ۲ + WB ۲ . ϭB ۲ + ϭ ۲ A ϭB ρ) ۱/۲
توجه داشته باشید که شاید نتوانیم میزان ریسک سهمها را تغییر دهیم اما با انتخابی درست، میتوانیم میزان ریسک سبد را به حداقل برسانیم. در اینجا ضریب ρ از اهمیت برخوردار است هر چه ضریب همبستگی ( با کوواریانس اشتباه نگیریم، کوواریانس میزان همبستگی بین دو سهم است اما ρ ضریب همبستگی بین آن دو است که عددی بین ۱- تا ۱+ است. کوواریانس بین دو سهم با استفاده از همین ضریب محاسبه میشود) به ۱- نزدیکتر باشد ریسک سبد کمتر میشود.
در سال ۱۹۵۲ هنری مارکوییتز از مدلی به نام مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایهای سخن گفت که بعدها توسط افرادی ازجمله ویلیام شارپ تکامل یافت بازده واقعی چگونه محاسبه می شود؟ و بهعنوان مدلی برای محاسبه بازده و ریسک اوراق بهادار پرمخاطره نامگذاری شد که به اختصار آن را به نام مدل CAPM میشناسیم.
این مدل با محاسبه ضریب B نسبت به مقایسه ریسک دارایی با ریسک سیستماتیک بازار اقدام میکند. به عبارتدیگر میزان حساسیت بازده دارایی به بازده بازار را محاسبه میکند و با استفاده از رابطه زیر به دست میآید.
فرض کنید ضریب B برای دارایی خاصی ۱٫۵ تعیین شود، این یعنی زمانی که بازده بازار ۴+ % باشد بازده دارایی به میزان ۱٫۵ برابر آن یعنی ۶+% است و زمانی که بازده بازار ۱- % است، بازده دارایی ۱٫۵- % است.
مدل دیگر، مدل قیمتگذاری آربیتراژ (APT) است. آربیتراژ به تنهایی در اقتصاد به معنای استفاده از تفاوت قیمت یک کالا در دو بازار یا حتی در یک بازار در دو بازهی زمان متفاوت است.
مدل قیمتگذاری آربیتراژ بازدهی را به صورت یک رابطه خطی با چند متغیر کلان اقتصادی مورد بررسی قرار میدهد که بنا به عقیده تعدادی از اقتصاددانان استفاده از این روش بر روش CAPM ارجحیت دارد.
چراکه روش CAPM تنها ضریب B را مورد بررسی قرار میدهد درحالیکه روش (APT) با مطالعه متغیرهای کلان اقتصادی نسبت به ارزیابی بازده و ریسک دارایی اقدام میکند.
سخن آخر
مفاهیم بازده و ریسک همیشه در انجام سرمایهگذاریها، مورد بررسی سرمایهگذاران قرار میگیرد و نمیتوان آنها را جدا از هم در نظر گرفت. تصمیمگیری برای یک سرمایهگذاری مطمئن، همیشه بر اساس ارتباطی که بین ریسک و بازده وجود دارد، معنی پیدا میکند. شناخت این دو متغیر مهم در سرمایه گذاری امری ضروری است. در این مقاله، مفاهیم بازده و ریسک در سرمایه گذاری را بررسی کردیم و نحوه محاسبه ریسک سبد سهام را شرح دادیم.
نرخ بازده ROI چیست؟ آموزش و معرفی کامل نرخ بازده برای سرمایه گذاری
نرخ بازده یا Return On Investment چیست؟ به طور خلاصه نرخ بازده (ROI) سود یا زیان خالص یک سرمایه گذاری در یک دوره زمانی مشخص است که به صورت درصدی از هزینه اولیه سرمایه گذاری بیان می شود. هنگام محاسبه این نرخ، درصد تغییر را چه مثبت چه منفی از ابتدای دوره تا پایان تعیین می کنید. این نرخ برای سرمایه گذاری در فارکس مورد مهم و اثر بخشی است چراکه میتوانید برای سرمایه گذاری با خیال راحت اقدام کنید و ببینید آیا صرفه منطقی دارد یا خیر؟
- نرخ بازده (ROI) برای اندازه گیری سود یا زیان یک سرمایه گذاری در طول زمان استفاده می شود.
- معیار RoR را می توان در انواع دارایی ها، از سهام گرفته تا اوراق قرضه، املاک و مستغلات و مسائل کلان مالی کمپانی ها استفاده کرد.
- اثرات تورم در محاسبه این مورد به شکل ساده در نظر گرفته نمی شود، بلکه در محاسبه نرخ بازدهی واقعی تعیین کننده است.
- Return on investment داخلی (IRR) ارزش زمانی پول را در نظر می گیرد.
- این نرخ در کنار دو عنصر شاخص pmi و شاخص cpi در معاملات سهام در کشورهایی مانند آمریکا بسیار حائز اهمیت است.
نرخ بازده ( ROI ) چیست؟
نرخ بازده (ROI) را می توان برای هر وسیله سرمایه گذاری، از املاک و مستغلات گرفته تا اوراق قرضه، سهام، و … اعمال کرد . این نرخ برای هر دارایی کار می کند، مشروط بر اینکه دارایی در یک نقطه از زمان خریداری شود و جریان نقدینگی در نقطه ای در آینده ایجاد کند. بنابر این برای تعیین نرخ بازدهی نیاز است در خط زمان در نقطه ای نقدینگی به دارایی و در نقطه بعدی دارایی به نقدینگی تبدیل شود!
سرمایهگذاریها تا حدی بر اساس نرخهای بازده گذشته ارزیابی میشوند که میتوان آنها را با داراییهای مشابه مقایسه کرد تا مشخص شود کدام سرمایهگذاری پر سود ترین و جذابترین است. بسیاری از سرمایه گذاران دوست دارند قبل از انتخاب سرمایه گذاری، نرخ بازدهی مورد نیاز را ارزیابی کنند.
فرمول محاسبه نرخ بازدهی
فرمول محاسبه نرخ بازده ( ROI ) به صورت زیر است:
این نرخ ساده گاهی اوقات نرخ رشد پایه یا به عبارت دیگر بازگشت سرمایه (ROI) نامیده می شود. اگر تأثیر ارزش زمانی پول و تورم را نیز در نظر بگیرید، نرخ بازدهی واقعی را میتوان به عنوان مقدار خالص جریانهای نقدی تنزیلشده (DCF) دریافتی روی سرمایهگذاری پس از تعدیل تورم نیز تعریف کرد.
نرخ (ROI) بازده در سهام و اوراق قرضه
محاسبات نرخ بازدهی برای سهام و اوراق قرضه کمی متفاوت است. فرض کنید یک سرمایه گذار سهامی را به قیمت 60 دلار برای هر سهم میخرد، سهام را به مدت پنج سال در اختیار دارد و مجموعاً 10 دلار سود سهام کسب میکند. اگر سرمایه گذار سهام را به قیمت 80 دلار بفروشد، سود هر سهم او 80 – 60 دلار = 20 دلار است. علاوه بر این، او 10 دلار درآمد سود سهام برای سود کل 20 دلار + 10 دلار = 30 دلار به دست آورده است. بنابراین، نرخ بازده سهام یک سود 30 دلاری به ازای هر سهم است، تقسیم بر هزینه هر سهم 60 دلار یا 50%.
از سوی دیگر، سرمایهگذاری را در نظر بگیرید که 1000 دلار برای اوراق کوپن 5 درصدی به ارزش اسمی 1000 دلار میپردازد . این سرمایه گذاری 50 دلار سود در سال به دست می آورد. اگر سرمایه گذار اوراق قرضه را به قیمت 1100 دلار به ارزش بالاتر بفروشد و 100 دلار سود کل به دست آورد، نرخ بازده سرمایه گذار سود 100 دلاری از فروش است، به اضافه سود 100 دلاری تقسیم بر هزینه اولیه 1000 دلار یا 20%.
نرخ بازده واقعی در مقابل نرخ بازده اسمی
ROI ساده یک نرخ بازدهی اسمی (برای مطالعه بیشتر کلیک کنید) در نظر گرفته می شود ، زیرا اثر تورم در طول زمان را در نظر نمی گیرد. تورم قدرت خرید پول را کاهش می دهد و بنابراین 335000 دلار در شش سال آینده با 335000 دلار امروز یکسان نیست.
تنزیل یا Discounting یکی از راه های محاسبه ارزش زمانی پول است. هنگامی که اثر تورم در نظر گرفته شد، آن را نرخ ROI واقعی (یا نرخ بازده تعدیل شده بر اساس تورم) می نامیم.
نرخ بازدهی واقعی ( ROI ) در مقابل نرخ رشد سالانه مرکب (CAGR)
یک مفهوم نزدیک به ROI ساده، نرخ رشد مرکب سالانه (CAGR) است. CAGR میانگین نرخ بازده سالانه یک سرمایه گذاری در یک دوره زمانی مشخص در بیش از یک سال است، که به این معنی است که باید محاسبه در دوره های مختلف رشد را نیز در نظر بگیرید. لازم به ذکر است شاخص قیمت pce در نرخ بازده اثر بخش است.
برای محاسبه نرخ رشد سالانه مرکب، ارزش یک سرمایه گذاری در پایان دوره مورد نظر را بر ارزش آن در ابتدای آن دوره تقسیم می کنیم. نتیجه را تقسیم بر تعداد دوره های نگهداری، مانند سالها، کنید. و از نتیجه بعدی یکی کم کنید.
مثالی از محاسبه این نرخ در دارایی ها
نرخ بازدهی را می توان برای هر سرمایه گذاری، با هر نوع دارایی محاسبه کرد. بیایید مثال خرید خانه را به عنوان یک مثال اساسی برای درک نحوه محاسبه ROI در نظر بگیریم. بگویید که خانه ای به قیمت 250000 دلار می خرید (برای سادگی فرض کنید 100٪ پول نقد پرداخت می کنید).
شش سال بعد، تصمیم می گیرید خانه را بفروشید – شاید خانواده شما در حال رشد است و شما باید به مکان بزرگتری نقل مکان کنید. شما می توانید خانه را به قیمت 335000 دلار پس از کسر هر گونه هزینه و مالیات مسکن بفروشید. نرخ بازده ساده خرید و فروش خانه به شرح زیر است:
34% = 100 * 250 , 000 / ( 335 , 000 − 250 , 000 )
حالا، اگر در عوض، خانه را کمتر از آنچه برای آن پرداخت کرده اید – مثلاً 187500 دلار – بفروشید، چه؟ از همین معادله می توان برای محاسبه ضرر یا نرخ بازده منفی در معامله استفاده کرد:
25%- = 100 * 250 , 000 / ( 187 , 500 − 250 , 000 )
نرخ بازده داخلی (IRR) و جریان نقدی تنزیل شده (DCF)
گام بعدی در درک ROI در طول زمان، محاسبه ارزش زمانی پول (TVM) است که در CAGR نادیده گرفته می شود. جریانهای نقدی تنزیلشده سود یک سرمایهگذاری را میگیرند و هر یک از جریانهای نقدی را بر اساس نرخ مربوطه تنزیل میکنند . نرخ تنزیل حداقل نرخ بازدهی قابل قبول برای سرمایه گذار یا نرخ تورم فرضی را نشان می دهد. علاوه بر سرمایه گذاران، کسب و کارها از جریان های بازده واقعی چگونه محاسبه می شود؟ نقدی تنزیل شده برای ارزیابی سودآوری سرمایه گذاری های خود استفاده می کنند.
به عنوان مثال فرض کنید یک شرکت در نظر دارد یک قطعه جدید از تجهیزات را به قیمت 10000 دلار خریداری کند و شرکت از نرخ تخفیف 5٪ استفاده می کند. پس از خروج 10000 دلار وجه نقد، این تجهیزات در عملیات کسب و کار استفاده می شود و جریان نقدی ورودی را 2000 دلار در سال به مدت پنج سال افزایش می دهد. این کسب و کار عوامل جدول ارزش فعلی را برای خروجی 10000 دلاری و ورودی 2000 دلاری هر سال به مدت پنج سال اعمال می کند.
ورودی 2000 دلاری در سال پنجم با استفاده از نرخ تنزیل 5 درصد برای پنج سال تخفیف داده می شود. اگر مجموع تمام ورودی ها و خروجی های نقدی تعدیل شده بیشتر از صفر باشد، سرمایه گذاری سودآور است. جریان خالص نقدی مثبت نیز به این معنی است که نرخ بازدهی بالاتر از نرخ تنزیل بازده واقعی چگونه محاسبه می شود؟ 5 درصدی است.
نرخ بازدهی سرمایه گذاری با استفاده از جریان های نقدی تنزیل شده به عنوان نرخ داخلی بازدهی (IRR) نیز شناخته می شود. نرخ بازدهی داخلی نرخ تنزیلی است که ارزش فعلی خالص (درباره NPV بیشتر بدانید) تمام جریان های نقدی یک پروژه یا سرمایه گذاری خاص را برابر با صفر می کند. محاسبات IRR بر همان فرمولی است که NPV انجام می دهد و از ارزش زمانی پول (با استفاده از نرخ بهره) استفاده می کند.
محاسبه فروش خالص
فروش خالص چیزی است که پس از بازده، بازدهی و تخفیف فروش از فروش ناخالص کسر می شود. به عنوان مثال، اگر یک شرکت فروش ناخالص 100 ملیون تومان، بازده فروش 5 ملیون تومان، کمک هزینه فروش 3 ملیون تومن و تخفیف 2 ملیون تومان داشته باشد، فروش خالص به این ترتیب محاسبه می شود:
100 ملیون تومان فروش ناخالص - 5 ملیون تومان بازده فروش - 3 ملیون تومان مبالغ فروش - 2 ملیون تومان تخفیف = 90 ملیون تومان فروش خالص
فروش خالص معمولاً کل مبلغ درآمد گزارش شده توسط یک شرکت در صورت سود و زیان آن است، به این معنی که همه اشکال فروش و کسورات مربوطه در یک مورد ترکیب می شوند. فروش ناخالص باید در یک ردیف جداگانه از خالص فروشی نشان داده شود زیرا کسر قابل توجهی از فروش ناخالص وجود دارد. اگر این کسر در صورت مالی پنهان باشد، در صورتحساب اطلاعات اصلی در مورد کیفیت معاملات فروش از دست می رود.
بهترین کار این است که فروش ناخالص را گزارش کنید و به دنبال آن همه تخفیفاتی که در فروش داده شده است و سپس شماره خالص فروش را ذکر کنید. نمایش فروش خود از این طریق به وضوح نشان می دهد که چه زمانی تغییر در کسر فروش، تخفیف بیش از حد زیاد بازاریابی و سایر تغییرات در کیفیت فروش ایجاد شده است. یادداشت های صورت مالی باید هرگونه استدلال در تخفیف های بزرگ فروش را روشن کند.
اگر یک کسب و کار فقط یک آیتم واحد داشته باشد که دارای برچسب "فروش" باشد، فرض بر این است که این رقم مربوط به فروش خالص است.
فرمول فروش خالص چیست؟
فروش خالص مجموع فروش ناخالص یک شرکت منهای بازده، کمک هزینه و تخفیف آن است.
بنابراین، فرمول فروش خالص این است:
فروش خالص = فروش ناخالص - بازده - کمک هزینه - تخفیف - برگشت از فروش
هنگامی که تفاوت بین فروش ناخالص و خالص یک کسب و کار بیشتر از متوسط صنعت باشد، ممکن است شرکت تخفیف های بالاتری را ارائه دهد یا بازدهی بیش از حد نسبت به همتایان صنعت خود تجربه کند.
فروش ناخالص چیست؟
فروش ناخالص یا همان Gross Sales یک تعریف ساده دارد و آن هم به معنای فروش بدون هیچ گونه کسورات یا عامل کاهش دهنده است. در مقابل فروش خالص برابر است با فروش بعد از کسر عوامل کاهشی مانند تخفیف، برگشت از فروش و سایر عوامل.
فروش ناخالص را با سود ناخالص اشتباه نگیرید: دقت کنید که فروش خالص و ناخالص با سود خالص و ناخالص متفاوت است. سود خالص یا ناخالص مربوط به صورت سود و زیان است و فروش خالص هم بخشی از این صورت است که به وسیله آن ابتدا سود ناخالص محاسبه می شود و سپس در نهایت سود خالص به دست می آید.
فرمول فروش ناخالص
فرمول فروش ناخالص را به کمک فرمول فروش خالص می توان بدست آورد و به شرح زیر است:
برگشت از فروش + بازده فروش + کمک هزینه فروش + تخفیف + فروش خالص = فروش ناخالص
تعریف بازده فروش : به نوعی تخفیف می باشد. زمانی که یک شرکت تخفیف بیشتری را نسبت به سایر رقبا در نظر میگیرد به آن ما به التفاوت تخفیف ویژه بازده فروش می گویند.
تعریف کمک هزینه فروش : کمک هزینه فروش به این معنا است که اگر یک محصول به هر دلیلی معیوب یا مشکل داشته باشد و یا به عبارتی مشتری ناراضی باشد با توجه به سیاست شرکت مبلغی با هدف جلب رضایت مشتری به ایشان عودت داده می شود.
فروش خالص شامل چه مواردی است؟
فروش خالص برابر است با فروش ناخالص منهای بازده فروش، کمک هزینه و تخفیف.
فروش ناخالص: مجموع فروشهای تنظیم نشده یک تجارت قبل از تخفیف، کمک هزینه و بازده. از جمله پول نقد، کارت اعتباری، کارت نقدی و فروش اعتبار تجاری.
بازده: بازگشت کالا برای بازپرداخت پرداخت. فروش ناخالص با مبلغ استرداد شده کاهش می یابد.
کمک هزینه ها: کاهش قیمت کالاهای معیوب یا آسیب دیده. فروش ناخالص با توجه به میزان کمک هزینه کاهش می یابد.
تخفیفات: در صورت پرداخت تا تاریخ مشخص و با توجه به شرایط تخفیف، به مشتریان با کاهش موجودی فاکتور آنها پاداش می دهید.
چگونه درآمد خالص فروش را محاسبه می کنید؟
صورت سود و زیان صورت مالی است که نشان می دهد تجارت شما چه میزان درآمد دارد و به کجا می رود. رقم فروش خالص در صورت سود و زیان نشان می دهد که هنگام کسر تخفیف، بازده و کمک هزینه فروش، چه مقدار درآمد از فروش ناخالص باقی مانده است.
فروش ناخالص کل درآمد تعدیل نشده کسب و کار شما در طی یک بازه زمانی مشخص است. این رقم شامل کلیه وجوه نقد، کارت اعتباری، کارت بدهی و اعتبار تجاری قبل از کسر تخفیف فروش و مبالغ تخفیف کالا و کمک هزینه است. با استفاده از روش حسابداری نقدی، فروش ناخالص فقط فروشی است که شما پرداخت کرده اید. اگر شرکت شما از روش حسابداری تعهدی استفاده می کند، فروش ناخالص شامل تمام فروش نقدی و اعتباری شما می شود.
خالص ارزش فروش
در حسابداری معنی خالص ارزش فروش همان بها یا ارزش فروش پس از کسر تخفیفات تجاری است که مربوط به زمان تسویه حساب است. ولی قبل از تسویه حساب خالص ارزش فروش برابر است با مبلغ فروش بعد از کسر هزینه های توزیع و فروش و بازاریابی. خالص ارزش فروش به انگلیسی برابر است با Net realizable value.
از نگاهی دیگر خالص ارزش فروش به صورت زیر محاسبه می شود:
بها یا ارزش فروش پس از كسر تخفيفات تجاري اما قبل از تخفيفات مربوط به تسويه حساب و بعد از كسر مخارج برآوردي تكميل و مخارج برآوردي بازاريابي، فروش و توزيع. به عبارتی خالص ارزش فروش برابر است با ارزش فروش اقلام موجودي مواد و کالا بعد از کم کردن همه هزینه های مربوطه تا زمان تكميل و تمام هزینه هایی كه واحد اقتصادی در بخش مارکتینگ، فروش و پخش محصولات متحمل می شود و به طور مستقیم به کالا ها یا خدمات مد نظر تاثیر مستقیم دارد.
محاسبه هزینه سرمایه
هزینه سرمایه نشان دهنده بازدهی است که یک شرکت باید به آن دست یابد تا هزینه یک پروژه سرمایه ای را توجیه کند، مانند خرید تجهیزات جدید یا ساخت یک ساختمان جدید. این اصطلاح توسط تحلیلگران و سرمایه گذاران استفاده می شود و همیشه مبیّن ارزیابی این موضوع است که آیا یک تصمیم پیش بینی شده می تواند با هزینه آن توجیه شود یا خیر. سرمایه گذاران همچنین ممکن است از این اصطلاح برای اشاره به ارزیابی بازده بالقوه یک سرمایه گذاری در رابطه با هزینه و خطرات آن استفاده کنند.
بسیاری از شرکت ها از ترکیبی از بدهی و حقوق صاحبان سهام برای تأمین مالی گسترش کسبوکار استفاده میکنند. برای چنین شرکت هایی، هزینه کلی سرمایه از میانگین وزن دار هزینه تمام منابع سرمایه به دست می آید. این پارامتر به عنوان میانگین وزن دار هزینه سرمایه (WACC) شناخته می شود.
درک بیشتر هزینه سرمایه
این مفهوم در واقع اطلاعات کلیدی است که برای تعیین "نرخ مانع" یک پروژه استفاده می شود. شرکتی که یک پروژه بزرگ را آغاز می کند باید بداند که پروژه باید چقدر پول تولید کند تا هزینه های انجام آن را جبران کند و سپس به تولید سود برای شرکت ادامه دهد.
هزینه سرمایه از دیدگاه یک سرمایه گذار، ارزیابی بازدهی است که می توان از خرید سهام یا هر سرمایه گذاری دیگری انتظار داشت. این یک تخمین است و ممکن است شامل بهترین و بدترین سناریو باشد. یک سرمایه گذار ممکن است به نوسانات (بتا) نتایج مالی یک شرکت نگاه کند تا تعیین کند که آیا هزینه سهام با بازده احتمالی آن توجیه می شود یا خیر.
میانگین وزن دار هزینه سرمایه (WACC)
هزینه سرمایه یک شرکت معمولاً با استفاده از فرمول میانگین وزن دار هزینه سرمایه محاسبه می شود که هزینه بدهی و سهام را در نظر می گیرد. هر دسته از سرمایه شرکت به طور متناسب وزن می شود تا به یک نرخ ترکیبی برسد و فرمول هر دو نوع بدهی و حقوق صاحبان سهام در ترازنامه شرکت را در نظر می گیرد؛ از جمله سهام عادی و ممتاز، اوراق قرضه و سایر اشکال بدهی.
پیدا کردن هزینه بدهی
هزینه سرمایه به عاملی برای تصمیم گیری در مورد مسیر تامین مالی تبدیل می شود: بدهی، حقوق صاحبان سهام یا ترکیبی از این دو. شرکتهای در مراحل اولیه به ندرت داراییهای قابلتوجهی برای وثیقه برای وامها دارند، بنابراین تأمین مالی از طریق انتشار سهام به روش پیشفرض تأمین مالی تبدیل میشود. شرکتهای کمتر تثبیتشده با سابقه عملیاتی محدود، نسبت به شرکتهای قدیمیتر با سوابق معتبر، هزینه بیشتری را برای سرمایه میپردازند، زیرا وام دهندگان و سرمایهگذاران بازده بالاتری را برای پذیرفتن ریسک بیشتر درخواست میکنند.
هزینه بدهی صرفاً نرخ بهره ای است که شرکت برای بدهی خود پرداخت می کند. با این حال، از آنجایی که هزینه بهره قابل کسر مالیات است، بدهی بر مبنای پس از کسر مالیات به صورت زیر محاسبه می شود:
که در این فرمول:
Interest Expense = بهره ای که شرکت برای پرداخت بدهی خود میپردازد.
T = نرخ مالیات نهایی شرکت
یافتن هزینه حقوق صاحبان سهام
هزینه انتشار سهام پیچیدهتر است، زیرا نرخ بازدهی که توسط سرمایهگذاران سهام تقاضا میشود، مانند وام دهندگان به وضوح تعریف نشده است. بهای حقوق صاحبان سهام توسط مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای به شرح زیر تقریب زده می شود:
Rf = نرخ بازده بدون ریسک
Rm = نرخ بازده بازار
بتا در فرمول CAPM برای تخمین ریسک استفاده می شود و این فرمول به بتای سهام یک شرکت عمومی نیاز دارد. برای شرکت های خصوصی، بتا بر اساس میانگین بتا در میان گروهی از شرکت های عمومی مشابه تخمین زده می شود. تحلیلگران ممکن است این بتا را با محاسبه آن بر مبنای پس از مالیات اصلاح کنند. فرض بر این است که بتای یک شرکت خصوصی با میانگین بتای صنعت یکسان خواهد بود.
هزینه کلی سرمایه شرکت بر اساس میانگین وزن دار این هزینه ها است.
به عنوان مثال، یک شرکت با ساختار سرمایه متشکل از 70٪ حقوق صاحبان سهام و 30٪ بدهی را در نظر بگیرید که هزینه حقوق صاحبان سهام آن 10 درصد و هزینه بدهی پس از مالیات 7 درصد است. بنابراین، WACC آن خواهد بود:
WACC = 0.7*0.1 + 0.3*0.07 = 9.1%
این عدد هزینه ای است که برای تنزیل جریان های نقدی آتی از پروژه های بالقوه و سایر فرصت ها برای تخمین ارزش فعلی خالص (NPV) و توانایی آنها برای تولید ارزش استفاده می شود.
شرکت ها به منظور دستیابی به ترکیب مالی بهینه بر اساس هزینه سرمایه برای منابع مختلف تامین مالی تلاش می کنند. تامین مالی بدهی نسبت به تامین مالی سهام از نظر مالیاتی کارآمدتر است زیرا هزینههای بهره قابل کسر مالیات هستند و سود سهام پس از کسر مالیات پرداخت میشود. با این حال، بدهی بیش از حد می تواند به طور خطرناکی منجر به سطوح اهرمی بالاتر شود و شرکت را مجبور به پرداخت نرخ های بهره بالاتر برای جبران ریسک نکول بالاتر کند.
تفاوت بین هزینه سرمایه و نرخ تنزیل
این دو اصطلاح تا حدودی مشابه هستند و این اصطلاحات اغلب به جای یکدیگر استفاده می شوند. هزینه سرمایه اغلب توسط بخش مالی یک شرکت محاسبه می شود و توسط مدیریت برای تعریف یک نرخ تنزیل (یا نرخ مانع) استفاده می شود که توجیه پذیری یا عدم توجیه پذیری یک سرمایه گذاری را تعیین می کند.
با این حال، مدیریت یک شرکت باید اعدادی را که در داخل شرکت به دست آمده است، به چالش بکشد؛ زیرا به عنوان مثال این اعداد ممکن است آنقدر محافظه کارانه باشد که مانع از سرمایه گذاری شود.
هزینه سرمایه همچنین ممکن است بر اساس نوع پروژه یا ابتکار متفاوت باشد. به طوریکه مقدار آن برای یک ابتکار بسیار نوآورانه اما مخاطره آمیز باید نسبت به پروژه به روز رسانی تجهیزات ضروری یا نرم افزاری با عملکرد ثابت شده، بالاتر باشد.
نمونه های دنیای واقعی
هر صنعتی متوسط هزینه سرمایه خود را دارد. اعداد بسیار متفاوت است. بر اساس مجموعهای از اطلاعات دانشکده بازرگانی استرن دانشگاه نیویورک، مقدار این پارامتر برای خانهسازی نسبتاً بالا است، چیزی حدود 6.35 درصد. این هزینه برای کسب و کار خرده فروشی مواد غذایی نسبتاً پایین بوده و حدود 1.98٪ است.
همچنین در میان شرکتهای دارویی و بیوتکنولوژی، تولیدکنندگان فولاد، شرکتهای نرمافزار اینترنتی و شرکتهای نفت و گاز نیز مقدار این کمیت بالا است. این صنایع تمایل به سرمایه گذاری قابل توجهی در تحقیق، توسعه، تجهیزات و کارخانه ها دارند.
جمع بندی
هزینه سرمایه نشان دهنده بازدهی است که یک شرکت باید به آن دست یابد تا هزینه یک پروژه سرمایه ای را توجیه کند، مانند خرید تجهیزات جدید یا ساخت یک ساختمان جدید. این هزینه شامل هزینه حقوق صاحبان سهام و بدهی است که بر اساس ساختار سرمایه ترجیحی یا موجود شرکت وزن داده می شود و به عنوان میانگین وزن دار هزینه سرمایه (WACC) شناخته می شود. تصمیمات سرمایه گذاری یک شرکت برای پروژه های جدید باید همیشه بازدهی را ایجاد کند که از هزینه کلی سرمایه شرکت برای تامین مالی پروژه بیشتر باشد. در غیر این صورت، پروژه بازدهی برای سرمایه گذاران ایجاد نخواهد کرد.
دیدگاه شما