آشنایی با الگوی مثلث و معرفی انواع آن
آکادمی هلاکویی شنبه 13 دی 1399
مثلث یک الگوی نمودار است که با ترسیم خطوط تراز در یک محدوده قیمت همگرا ترسیم شده است و متضمن مکث در روند غالب است. تحلیلگران تکنیکال مثلث ها را به عنوان الگوی ادامه طبقه بندی می کنند.
نکات کلیدی
در تجزیه و تحلیل تکنیکال ، مثلث الگوی ادامه دهنده نمودار است که شکلی مثلث مانند را تشکیل می دهد. مثلث ها شبیه Wedge ها و پرچم ها هستند و می توانند الگوی ادامه دهنده باشند، اگر اعتبارسنجی شوند یا الگوی معکوس قدرتمندی باشند.
سه تغییر مثلث بالقوه وجود دارد که می تواند در اثر ایجاد یک الگوی نگهداری ، مثلث صعودی ، نزولی و متقارن ، ایجاد شود.
درک الگوهای مثلث
الگوهای مثلث به درستی نامگذاری شده اند زیرا خطوط روند بالا و پایین در نهایت در راس سمت راست قرار می گیرند و یک گوشه را تشکیل میدهند. اتصال شروع خط روند فوقانی به ابتدای خط روند پایین دو گوشه دیگر را برای ایجاد مثلث کامل می کند. خط روند بالایی با اتصال اوجها تشکیل می شود، در حالی که روند پایین تر با اتصال پایین ها تشکیل می شود.
مثلث ها شبیه Wedge ها و پرچم ها هستند و می توانند الگوی ادامه دهنده باشند ، اگر اعتبارسنجی شوند یا الگوی معکوس قدرتمندی باشند. سه تغییر مثلث بالقوه وجود دارد که می تواند در اثر ایجاد یک الگوی نگهداری ، مثلث صعودی ، نزولی و متقارن ، ایجاد شود. تریدرها می دانند که شکست یک الگوی مثلثی ، به ویژه در حجم زیاد ، به عنوان سیگنالهای صعودی / نزولی قوی از سرگیری ، یا برگشت ، از روند قبلی است.
نوع مثلث ها
مثلث صعودی: مثلث صعودی الگویی است که وقتی قیمت با افزایش حجم خط روند افقی بالایی را می شکند ، شکل می گیرد. این یک تشکیلات صعودی است. خط روند بالایی باید افقی باشد ، نشان دهنده اوج های تقریباً یکسان است که سطح مقاومت را تشکیل می دهند. روند نزولی به صورت مورب در حال افزایش است ، که نشانگر پایین آمدن بیشتر است زیرا خریداران با حوصله پیشنهادات خود را افزایش می دهند. سرانجام ، خریداران صبر خود را از دست می دهند و به امنیت بالاتر از قیمت مقاومت می شتابند ، که با شروع روند صعودی ، خرید بیشتری را آغاز میکند. خط روند بالایی که در گذشته سطح مقاومت بود ، اکنون به پشتیبانی تبدیل شده است.
مثلث نزولی: مثلث نزولی نسخه معکوس مثلث صعودی است و الگوی شکست محسوب می شود. خط روند پایین باید افقی باشد ، در نزدیکی پایین ترین سطح متصل شود. خط روند فوقانی به صورت مورب به سمت راس کاهش می یابد. شکست زمانی رخ می دهد که قیمت از طریق حمایت از روند افقی پایین تر با از سرگیری روند نزولی سقوط کند. روند نزولی که حمایت شد ، اکنون به مقاومت تبدیل شده است.
مثلث متقارن: یک مثلث متقارن از یک خط روند فوقانی در حال سقوط مورب و یک خط روند پایین که به صورت مورب در حال افزایش است تشکیل شده است. همانطور که قیمت به سمت اوج حرکت می کند ، به طور حتم روند صعودی بالایی را برای شکست و روند صعودی افزایش قیمت ها شکسته و یا روند نزولی را شکسته و روند نزولی با افت قیمت ها را تشکیل می دهد.
آیا کاردانو میتواند تا انتها سال 2023 به 5 دلار برسد؟
قیمت کاردانو از ابتدای سال ۲۰۲۲ بیش از ۷۰ درصد کاهش داشته است و اکنون در سطح ۰٫۳۶ دلار معامله میشود. آیا قیمت به منطقه اشباع فروش رسیده است؟ آیا میتوان انتظار داشت که قیمت کاردانو در سال ۲۰۲۳ به ۵ دلار برسد؟
به گزارش تجارتنیوز، قیمت فعلی کاردانو در سطح ۰٫۳۶ دلار قرار دارد و حجم معاملات ۲۴ ساعته آن ۳۰۰ میلیون دلار است. کاردانو در ۲۴ ساعت گذشته ۰٫۰۵ درصد کاهش داشته و این رمزارز در CoinMarketCap با ارزش بازار زنده ۱۲ میلیارد دلار در رتبه هشتم قرار دارد.
گفتنی است، تعداد ۳۴,۲۸۸,۴۸۱,۶۱۸ آدا کوین در گردش قرار دارند که حداکثر عرضه آن ۴۵,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ کوین است.
پیشبینی انجمن کاردانو
شبکه کاردانو در این باور که «بزرگترین روزهای» این شبکه هنوز در راه هستند، تزلزل ناپذیر است. یک حساب توییتر با محوریت کاردانو، به نام ADA Whale، پیشبینی شگفتانگیزی درباره اتفاقاتی که ممکن است در صورت پایان سقوط بازار در شبکه رخ دهد، انجام داده است.
این کاربر پیشبینی میکند که کاردانو میزبان بزرگترین پلتفرم معاملاتی DeFi در طول دوره الگوی ادامه دهنده مثلث صعودی بعدی خواهد بود. او همچنین پیشبینی میکند که کاردانو میزبان سریعترین رشد شبکه تلفن همراه و بزرگترین پروژه DID و همچنین بزرگترین پلتفرم NFT است که توسط مؤسسات انتشاراتی بزرگ پشتیبانی میشود.
به گفته او، کاردانو از سناریوهای سقوط و صعود بازار جان سالم به در برده است و به همین دلیل است که میتواند چنین پیشبینیهایی را با اطمینان به ثمر برساند.
بر اساس اطلاعات نشان داده شده در یک اینفوگرافیک جدید توسط Cardano Daily، این ارز دیجیتال توانسته در هفت فصل متوالی جایگاه خود را در بین ۱۰ ارز برتر از نظر ارزش بازار حفظ کند. این یک شاهکار است صرف نظر از اینکه بازار در سال ۲۰۲۱ شکوفا شد و یا در سال ۲۰۲۲ اصلاح یافت.
اکوسیستم کاردانو برای حمایت از قیمت آدا
توسعه اکوسیستم کاردانو یکی از عواملی است که به خوشبینی سرمایهگذاران پرشور آدا کمک میکند.
بازوی تجاری و سرمایهگذاری خطرپذیر کاردانو، EMURGO، اخیراً یک صندوق ۲۰۰ میلیون دلاری برای تشویق شرکتهای ساخته شده در شبکه، با وجود شرایط بد بازار، ایجاد کرده است. کاردانو در حال حاضر برنامه ریزی میکند تا نقطه عطف بعدی نقشه راه بزرگ خود، دوران ولتر را اجرایی کند.
چارلز هاسکینسون، خالق شرکت Input Output Global (IOG)، پیشبینی کرد که این به روز رسانی، بلاکچین را به عنوان یک رهبر اولیه در مدیریت غیرمتمرکز معرفی میکند.
عصر ولتر بهزودی بهعنوان یک اکوسیستم روی کار خواهد آمد. قرار است قدرت میلیونها کاربر و سازنده کاردانو را بیان کند. کاردانو دوباره به باقی رمزارزها نشان خواهد داد که چگونه حکمرانی غیرمتمرکز انجام دهند، درست مانند آنچه در مورد سهامداری انجام دادیم.
از آنجایی که چنین تحولات و اظهارات مثبتی معمولاً از قیمت کوین حمایت میکند، قیمت آدا ممکن است در سال ۲۰۲۳ بهبود یابد.
کاردانو از مثلث نزولی خارج شد، Tradingview
چرا ADA میتواند در سال ۲۰۲۳ به ۵ دلار برسد
کاردانو در این هفته به شدت نزولی معامله میشود و برای سومین هفته متوالی به روند نزولی خود ادامه میدهد. توکن کاردانو در ماه گذشته بیش از ۱۴ درصد کاهش یافت و در سطح ۰٫۳۷ دلار معامله شد.
در بازه زمانی روزانه، آدا از یک الگوی مثلث نزولی خارج شده است که آن را نزدیک به ۰٫۴۰ دلار نگه داشته است، اما این سطح اکنون به عنوان یک مقاومت اصلی عمل میکند. شکست نزولی یک الگوی مثلث معمولاً منجر به فروش شدید و ادامه روند نزولی میشود.
از جنبه نزولی، حمایت فوری توکن کاردانو هنوز نزدیک به ۰٫۳۵ دلار است و شکست نزولی در این سطح میتواند قیمت آدا را حتی پایینتر، احتمالاً به ۰٫۳۰ دلار برساند.
شاخصهای پیشرو مانند MACD و RSI و همچنین میانگین متحرک ۵۰ روزه، همگی به نفع سوگیری فروش هستند. شاخصهای فنی از روندهای بلندمدت صعودی پشتیبانی نمیکنند. با این حال، سمت بنیادی تحلیل نشان دهنده روند صعودی آینده قیمت این رمزارز است.
در نتیجه، توکن کاردانو در صورت اتمام شرایط نزولی بازار و انجام شدن اهداف بنیادی این پروژه، قیمت میتواند تا سال ۲۰۲۳ به ۵ دلار برسد.
"جنگ روایت ها" ؛ از سگ کشی بهرام بیضایی تا حوادث اخیر ایران / رسانه ها را آزاد بگذارید
اگر همین امروز رسانه های داخلی مجاز شوند که حوادث زاهدان و سنندج و اردبیل و بقیه نقاط را از منظر غیر حکومتی بیان کنند و الگوی ادامه دهنده مثلث واقعیت را ولو به ضرر مامور نیروی انتظامی فلان شهرستان، روایت کنند، آیا دکان رسانه های خارجی تخته نمی شود؟
عصر ایران ؛ جعفر محمدی - 1. فیلم سگکشی، از فیلم های تاثیرگذار بهرام بیضایی است که در سال ۱۳۸۰ اکران شد. فیلم داستان زنی است که همسرش به جرم کلاهبرداری در زندان است و کل فیلم داستان دو روایت متفاوت است:
در روایت نخست، مردی کلاهبردار قرار دارد که شاکیان او را به زندان انداختهاند و روایت دوم، روایت مردی است بیگناه که شریکش او را فریفته و به ناحق به زندان افتاده است.
همسر این مرد، با هنرنمایی مژده شمسایی، روایت دوم را باور کرده و همسرش را به چشم یک قربانی مینگرد و تلاش میکند این روایت را به شاکیها قبولانده و از آنها رضایت بگیرد. زن چنان به همسرش "اعتماد" دارد، که حاضر نیست لحظهای به این روایت شک کند و به لطایف الحیلی، چکها را از شاکیان میگیرد، ولی در پایان متوجه میشود که روایت دروغ را باور کرده بود.
2. برای مخاطب سؤال پیش میاد که چطور چنین زن قدرتمندی، بدین سادگی فریفته میشود؟ جواب فقط یک کلمه است: اعتماد.
هیچ داستانی در زندگی تماماً منطقی نیست و "حفرههایی" غیرمنطقی دارد. اگر به زندگی خود نیز نگاه کنید، شاهد خواهید بود که بسیاری از اتفاقات زندگیتان، نقاط غیرمنطقی فراوانی وجود دارد. وقتی این روایتها را برای دیگری تعریف میکنید، شنونده تنها با "اعتماد" به شما این داستان رو باور میکند و اگر عنصر اعتماد از بین رود، او با شک به روایت شما نگاه میکند.
3. در مورد وقایعی که این روزها رخ میدهد هم شما حداقل با دو روایت روبرو هستید: روایت حکومتی و روایت غیرحکومتی. هر دو روایت هم حفرههایی دارد که داستان را غیرقابل باور میکند، ولی مساله این است که آیا شما به راوی "اعتماد" دارید تا با این اعتماد این حفره ها رو پر کنید و یا خیر؟ (نوشته ای از علی آردم)
"جنگ روایت ها" عنوان دقیقی است که نویسنده یادداشت - که بخشی از آن را خواندید - بر آن نهاده است و آنچه در عمل می بینیم این است که جمهوری اسلامی در این جنگ با چالش های بسیار جدی و حیاتی مواجه است.
یک علت مهم اش نیز نوع نگاهی است که در سپهر قدرت، به رسانه وجود دارد.
بسیاری از مسوولان جمهوری اسلامی، هنوز در فضای دهه 1360 و اوایل 1370 سیر می کنند؛ زمانی که نبض اصلی اطلاع رسانی در کشور در دست دو شبکه تلویزیونی، چند کانال معدود رادیویی و چند روزنامه انگشت شمار حکومتی بود: کیهان، اطلاعات، جمهوری اسلامی و رسالت.
رادیو بی بی سی نیز به عنوان مهم ترین رسانه خارجی آن سال ها، برد چندانی در میان عامه مردم نداشت و مردم، با اعتماد نسبی که به رسانه های داخلی داشتند، نیازهای خبری و تحلیلی شان را از منابع داخلی تامین می کردند.
اعتبار رسانه ای در داخل به حدی بود که اگر کسی می خواست آنچه می گوید را مستند کند و بباوراند، می گفت: خودم در روزنامه خواندم یا دیشب تلویزیون می گفت.
اینک اما خبری از آن مرجعیت رسانه ای داخلی نیست و اغلب مردم برای آن که بدانند در شهر و کشور خودشان چه خبر است به جای مراجعه به رسانه های شهر و کشور خودشان، به رسانه های "آن ور آبی" مراجعه می کنند، حال فرقی ندارد که یک شبکه معظم تلویزیونی باشد یا یک کانال شخصی که بدون محدودیت های داخلی در جایی جز ایران به روز می شود.
علت اش نیز از حیز انتفاع انداختن رسانه است. کارکرد اصلی "رسانه" (Medium و جمعش Media) با توجه به کلمه هایی که به دقت هم در انگلیسی و هم در فارسی برای آن انتخاب شده، واسطه گری و رساندن است و مهم ترین عرصه این رسانایی هم، رساندن پیام حکومت به مردم و پیام مردم به حکومت است. مادام که این رسانایی، دو سویه باشد، با "رسانه" به معنای واقعی کلمه مواجه هستیم. یعنی رسانه همان طور که حرف حاکمان را به مردم می رساند، بدون لکنت زبان قادر باشد حرف مردم را نیز به حاکمان منتقل کند.
وقتی چنین ارتباط دو سویه ای برقرار باشد و مردم صدا و پیام خود به حاکمان را در رسانه بشنوند و ببینند به آن اعتماد می کنند. اما آنگاه که رسانه از خیابان دو طرفه به اتوبان یکطرفه ای تبدیل شود که فقط صدای حاکمان در آن شنیده می شود دیگر نامش رسانه نیست و "تریبون" است و دو اتفاق می افتد:
الف - مردم برای شنیدن صدای خودشان سراغ رسانه هایی که تحت کنترل یا اعمال فشار حاکمیت نیستند می روند. این رسانه ها در غیاب نقش آفرینی رسانه های داخلی، می کوشند بازتاب دهنده صدای مردم باشند تا اعتماد آنها را به دست آورند. چنین رسانه هایی ناگزیر در بیرون مرزها هستند و قاعدتاً پیگیر اهداف اسپانسرهایشان. با این حال، بسیاری از مردم، می کوشند حفره هایی غیر منطقی آنها را نادیده بگیرند و به همین که صدایشان را در آن می شنوند راضی باشند.
ب - از آنجا که پژواک صدای مردم در رسانه های خارجی، ناقص و همراه با انگ های سیاسی است و در داخل نیز رسانه ها یا نمی خواهند یا نمی توانند صدای واقعی مردم باشند و احزاب و نمایندگان در خوری هم ندارند و نیز حاکمان وقعی به صدای بازتاب داده شوده در رسانه های خارجی نمی نهند، خود مردم برای رساندن صدایشان به حاکمان در داخل کشور، می کوشند مستقیماً با حاکمان حرف بزنند و اینجاست که "خیابان" جای رسانه را می گیرد و مواجهه مردم و حاکمان، رو در رو می شود.
مثالی درباره نقش رسانه می زنند و می گویند رسانه مانند مفصل نرمی است میان دو استخوان سخت حاکمان و مردم و باعث می شود روابط شان منعطف شود و هر دو کارایی داشته باشند. وقتی عامل رسانه حذف شود و تقابل استخوان ها بی واسطه شود، درد و خشونت آغاز می شود و ای بسا به از کار افتادن آن اندام بینجامد.
وقتی کار به خیابان می رسد، دقیقا چنین اتفاقی رخ می دهد و گفت و گوی رسانه ای که حتی در عیان ترین و بی سانسورترین اش، چون در قالب واژه می آید، نرم است، جای خود را به سختی می دهد.
چه باید کرد؟
"احیای رسانه" در ایران یکی از فوری ترین کارهایی است که باید انجام شود. این کار نه تنها بودجه ای نیاز ندارد بلکه به صرفه جویی بودجه ای هم می انجامد چرا که یکی از عناصر مهم این "احیا"، نعطیلی تریبون های متعددی است که نهادهای مختلف حکومت درست کرده اند و برغم هزینه های نجومی، خروجی شان شده است تشدید جو بی اعتمادی مردم ؛ نه تنها بی اعتمادی که بسیار دیده شده است این قبیل رسانه ها با درشت گویی های خود، مردم را بیش از پیش عصبی کرده و شورانده اند.
اساساً یکی از چالش های جمهوری اسلامی در جنگ روایت ها این است که مسوولان فکر می کنند اگر مدام شبکه تلویزیونی و ماهواره ای و خبرگزاری و روزنامه و سایت راه اندازی کنند، دست بالا را خواهند داشت و این اشتباه مهلکی است که در دهه های اخیر مرتکب شده اند و هزاران میلیارد تومان بودجه کشور را رسماً هدر داده اند.
معنای احیای واقعی رسانه به منظور داشتن دست بالا در جنگ روایت ها، این است که رسانه را به معنای واقعی کلمه در تهیه خبر و گزارش و انتشار آن و بازنشر بی سانسور صدای مردم آزاد بگذارند. به تظاهرات متعددی که در کشورهای اروپایی و آمریکایی برگزار می شود نگاه کنید: خبرنگاران با جلیقه های مخصوص خودشان در چند قدمی پلیس و معترضان و گاه در میانه آشوب و اغتشاش، در حال تهیه فیلم و عکس و گزارش هستند و الگوی ادامه دهنده مثلث پلیس هم کاری به کارشان ندارد. حال بگویید دیدن چنین صحنه ای در ناآرامی های ایران میسر است و خبرنگار و دوربین اش سالم به دفتر نشریه بر می گردند؟!
یا دیدهاید که خبرنگاران داخل کشور مجاز باشند برای تهیه گزارش بی طرفانه از آنچه در دانشگاه شریف و زاهدان، سنندج، اردبیل و الگوی ادامه دهنده مثلث الگوی ادامه دهنده مثلث شهرهای دیگر رخ داد آزادانه به این مناطق بروند و با هر که خواستند گفت و گو کنند و نتیجه را حتی اگر خلاف روایت رسمی باشد بی سانسور برای مردم گزارش کنند؟ (چه بسا گزارش های واقعی، تایید کننده حرف های مسوولان باشد).
نه که ندیده اید و تنها افرادی که "می توان" در این مناطق صدای آنها را بازتاب داد حداکثر استاندار و امام جمعه و رئیس شورای تامین استان و نظایر این ها است (همان یک سویه بودن جریان اطلاعات).
این قصه البته سر دراز دارد؛ ماجرای قتل ستار بهشتی که یادتان است؟ چقدر کوشیدند لاپوشانی کنند و رسانه ها را منع کردند و نهایتا هم معلوم شد که ستار بهشتی به مرگ طبیعی از دنیا نرفته و دو سال بعد، برای مامور پرونده اش سه سال حبس و دو سال تبعید و 74 ضربه شلاق بریدند. چه می شد از همان اول رسانه ها اجازه ورود پیدا می کردند و بدون این که هزینه ای از صندوق "سرمایه اجتماعی پلیس" خرج شود، همان اول واقعیت را توسط رسانه های داخلی بیان می کردند؟ حتماً باید قبل از محکومیت یک مامور خاطی، حیثییت پلیس کشور را هزینه می کردند و به بی اعتباری رسانه های داخلی می افزودند؟!
مثال های مختلف دیگری می توان آورد که اگر پای رسانه های داخلی را از ورود به آن عرصه ها قطع نمی کردند، رسانه های خارجی نمی توانستند میدانداری کنند؛ از ماجرای زهرا کاظمی و ندا آقا سلطان و انتخابات پرحاشیه 88 بگیرید تا ناآرامی های 96 و سقوط هواپیمای اوکراینی و امروز هم حوادث تلخ یک ماه اخیر که دل هر ایرانی الگوی ادامه دهنده مثلث را به درد آورده است.
اگر جمهوری اسلامی می خواهد در "جنگ روایت ها" دست بالا را داشته باشد باید "استراتژی جلب مجدد اعتماد" را به طور جدی دنبال کند.
اتفاقاً حوادث کنونی، زمینه خوبی برای احیای این اعتماد است که از رهگذر احیای رسانه حاصل می شود. اگر همین امروز به رسانه های داخلی بگویند آزادند تصاویر ناآرامی ها و شعاردهی ها و دیوارنویسی ها را منتشر کنید، آیا دیگر نیازی می ماند که برای مطلع شدن از این ها، با انواع فیلتر شکن به سراغ رسانه های خارجی رفت؟
اگر همین امروز رسانه های داخلی مجاز شوند که حوادث زاهدان و سنندج و اردبیل و بقیه نقاط را از منظر غیر حکومتی بیان کنند و مثلاً با خانواده های قربانیان گفت و گو کنند و واقعیت را ولو آن که به ضرر مثلاً مامور نیروی انتظامی فلان شهرستان باشد روایت کنند، آیا دکان رسانه های خارجی تخته نمی شود؟
ممکن است گفته شود اگر اینگونه باشد چه فرقی است میان رسانه های داخلی و خارجی؟ اتفاقا همین پرسش، تایید کننده پیشنهاد حاضر است. چون اعترافی است به این که برغم بستن فضای داخلی رسانه ها، مردم در جریان شعارها و شلوغی ها هستند و اصل مطلع بودن فرقی نکرده است. حال باید پرسید وقتی فضای داخلی را می بندید و مردم همچنان مطلع هستند، لااقل نبندید که مردم از نگاه دقیق تر و دلسوزانه داخلی مطلع شوند نه از منظر رسانه های بریتانیایی و سعودی و آمریکایی که طبیعی است پیگیر منافع ممالک خودشان باشند.
اصلاً می خواهد بعدش چه اتفاقی بیفتد؟ فکر می کنید اگر یک رسانه داخلی برود و تحقیق کند و به این نتیجه برسد که فلان دختر خودکشی نکرده بلکه به قتل رسیده، نظام سرنگون می شود؟ مگر همین الان آن ور آبی ها همین را نمی گویند؟ نظام هم سرنگون شده است؟
اتفاقاً خوبی اش این است که اگر در تحقیقات رسانه ای مستقل ، حرف مسوولان ثابت شد، تلاش خارجی ها خنثی می شود و اگر خطای مسوولان به اثبات رسید، با مجازات فوری مسوولان خاطی، اعتماد به نظام تقویت می شود.
هر پرونده ای که این گونه و با حضور واقعاً آزاد رسانه های داخلی به سرانجام برسد، یک سکه اعتماد به قلک سرمایه اجتماعی جمهوری اسلامی انداخته می شود و بعد از مدتی، خواهید دید که در جنگ روایت ها، دیگر آن طرفی ها دست بالا را ندارند.
اما اگر همچنان فضای بسته رسانه ای ادامه یابد، مدام از این قلک شکسته شده سکه کم خواهد شد و رفته رفته حتی حامیان نظام هم به روایت های نظام شک خواهند کرد؛ و صادقانه بگویید مگر دستکم در یک و نیم دهه گذشته، چنین روندی طی نشده است؟!
آقایان و خانم های مسؤول!
رسانه ها را آزاد بگذارید و کاری به کارشان نداشته باشد، حتی اگر اشتباه کنند و حتی اگر بین شان افرادی بخواهند سوء استفاده کنند. کمی صبور باشید و بدانید که در گذر زمان، سره از ناسره شناخته خواهد شد و مردم به رسانه های راستگو اعتماد خواهند کرد و حتی در پی خبرهایی که مسوولان از آنها خوششان نمی آید، سرمایه اعتماد شکل خواهد گرفت، چرا که وقتی مسوولان بدانند رسانه ها بدون ترس و عقوبت، بر آنها نظارت دارند، کمتر جرأت خطا خواهند داشت.
«زدن تیر خلاص به پیکر نیمه جان "اعتمادعمومی" با ادامه محدودیت های رسانه ای و به جان خریدن تبعات دردناک و غیر قابل جبران آن و باختن همیشگی در جنگ روایت ها» یا «احیای اعتماد عمومی با آزادی واقعی رسانه»؟
انتخاب با شماست.
خط فقر به ۱۸ میلیون تومان رسید
اکنون تورم در کشور ما یک بیماری پولی خطرناک است که میتواند بنیان اقتصادی را دچار اسیب جدی کند و بخشی از این بحران نیز به دست بانک مرکزی و شبه بانکهای آن خلق میشود. در ادامه نیز اگر برای این بحران چارهای اندیشیده نشود، این مساله به معنای ورشکستگی اقتصاد و ندانم کاری اقتصادی است.
اقتصاد ۲۴ نوشت: اکنون خط فقر نسبی خانوارها در ایران به ۱۸ میلیون و ۲۹۰ هزار تومان رسیده است. این خبر را فرامرز توفیقی، رئیس کمیته دستمزد کانون شوراهای اسلامی کار، اعلام کرد و گفت که بدنه جامعه کارگری ایران از منظر معیشت مانند بیماری است که با ۱۰ درصد قلبش زندگی میکند.
مساله فقر و بحران اشتغال در ایران امروز هم، چون گذشته و با وجود منابع طبیعی و موقعیت راهبردی و استراتژیک این کشور در خاورمیانه، همواره قابل توجه بوده است. پژوهشهای انجام شده در دههٔ۹۰، نشان میدهند که خانوادههای پرجمعیت ایرانی با وجود داشتن شغل، نمیتوانند امکانات زندگی را در حد لزوم برای خانوادهشان فراهم کنند.
سوءتغذیه کودکانی که با فقر و بحرانهای آن بزرگ میشوند را میتوان نه تنها به مشکلات دوران بزرگسالیشان مرتبط دانست که باید تاکید کرد این بحرانها میتواند حتی بر روی نسلهای بعد نیز تاثیر بگذارد. کما این که بارها کارشناسان تغذیه درباره الگوی مصرف اشتباه تغذیه در کودکان و حتی میانسالان اطلاع رسانی کرده اند و این روند را برای آینده کشور نیز خطرناک دانسته اند؛ و در مورد ایران این اتفاق در حالی رخ میدهد که این کشور نسبت به وسعت دارای منابع انرژی بسیار گستردهای است و از همین طریق نیز پتانسیلهای فراوانی برای درآمد زایی دارد، اما متاسفانه دامنه فقر در ایران روز به روز در حال افزایش است و جمعیت افراد استمداد طلب و نیازمند ایران نیز به طبع آن روز به روز بیشتر میشود؛ کما این که ۷۷.۴ میلیون و یعنی در حدود ۹۰ درصد ایرانیان یارانه بگیر هستند.
از سوی دیگر باید توجه کرد که تا آوریل ۲۰۲۲ (فروردین سال ۱۴۰۱) قیمت مواد غذایی در ایران نسبت به سال قبل ۴۳ درصد افزایش یافته است که بیشترین دلیل آن خشکسالی شدید، تحریمها، تورم، فساد در برخی از دستگاهها بوده است. در اوایل ماه اردیبهشت، دولت جراحی اقتصادی را با هدف کمک به مصرف کنندگان و کاهش قیمتها اجرا کرد، اما قیمت نان و سایر مواد اولیه افزایش یافت و سیاستهای به کار رفته تاثیر چندانی نداشت. حتی در این بین ما شاهد کمبود مواد و اقلام ضروری پخت و پز، مانند روغن و شکر، بودیم.
بر اساس گزارش ایران پرایمر و بر مبنای آمارهای دولتی، تا اوایل سال ۲۰۲۲، حدود ۳۰ درصد از خانوارها زیر خط فقر زندگی میکردند. برخی کارشناسان تخمین زده اند که حداقل نیمی از جمعیت ۸۵ میلیونی ایران زیر خط فقر زندگی میکنند و با تورمی که برای همه کالاها به ۴۰ درصد رسیده است دسته و پنجه نرم میکنند. این تورم بالاترین میزان از سال ۱۹۹۴ است.
حال برای روشنتر شدن وضعیت ایران به دو مفهوم فقر مطلق و نسبی میپردازیم و شاخصههای آن را در ایران بررسی میکنیم.
فقر مطلق به وضعیتی گفته میشود که در آن افراد از منابع ضروری برای ادامهٔ زندگی بهکلی محروم هستند و در تداوم زندگی دچار مشکل میشوند. این افراد از تأمین نیازهای اساسی از قبیل خوراک، پوشاک و سرپناه ناتوانند و معیار برای شناخت این شرایط نیز درآمدهای روزانه یک دلار و ۹۰ سنت یا سه دلار و ۱۰ سنت در سطح جهان است (در ایران درآمد روزانه بین ۷۰ تا ۱۰۰ هزار تومان محاسبه میشود). در ایران ۱۸ درصد از افراد جامعه دچار فقر مطلق است؛ یعنی به ازای هر ۵ نفری که در روز ممکن است از کنار شما رد میشود، یک نفر در فقر مطلق به سر میبرد و نیازهای اولیه اش برطرف نشده است.
فرامرز توفیقی، رئیس کمیته دستمزد کانون عالی شوراهای اسلامی کار کشور در همین رابطه و در روزهای اخیر، طی گفتگویی خبر داده بود که: «امیدِ به خانه دار شدن یک کارگر در تهران به ۱۲۳ سال رسیده است. حالا پوشاک، درمان، هزینههای تحصیل و سایر خرجها را کنار این دادهها بگذارید؛ تورم واقعاً بیداد میکند.» این گفته به خوبی نشان دهنده افزایش بیش از پیش فقر مطلق در کنار فقر نسبی در ایران و کم شدن الگوی ادامه دهنده مثلث امید به زندگی در کنار آن است.
اما فقر نسبی زمانی اندازه گیری میشود که یک فرد نتواند حداقل سطح استانداردهای زندگی را در مقایسه با دیگران و در همان زمان و مکان خود فرد برآورده کند. تعریف فقر نسبی از کشوری به کشور دیگر یا از جامعهای به جامعه دیگر متفاوت است. درکل فقر نسبی یعنی حداقل سطحی از توانایی برای رسیدن به حداقلهای زندگی وجود داشته باشد و این حداقلها مواردی همچون مسکن مناسب، درمان، پوشاک، و . را شامل میشود.
اکنون خط فقر نسبی خانوارها در ایران به ۱۸ میلیون و ۲۹۰ هزار تومان رسیده است. این خبر را فرامرز توفیقی، رئیس کمیته دستمزد کانون شوراهای اسلامی کار، اعلام کرد و گفت که بدنه جامعه کارگری ایران از منظر معیشت مانند بیماری است که با ۱۰ درصد قلبش زندگی میکند؛ و در این بین «افشین حق پرست» با اشاره به خلق روزانه ۲۷۰۰ میلیارد تومان نقدینگی پیش بینی کرده بود که خط فقر تا پایان سال به بالای ۱۸ میلیون تومان برسد.
این در حالی است که اکنون تورم در کشور ما یک بیماری پولی خطرناک است که میتواند بنیان اقتصادی را دچار اسیب جدی کند و بخشی از این بحران نیز به دست بانک مرکزی و شبه بانکهای آن خلق میشود. در ادامه نیز اگر برای این بحران چارهای اندیشیده نشود، این مساله به معنای ورشکستگی اقتصاد و ندانم کاری اقتصادی است.
حق پرست در همین باره معتقد است که «عدم ارتباط بانکی کشور موجب عدم جذب سرمایه شده و در عین حال موفق به جلوگیری از فرار سرمایه معنوی و پولی نیز نشدیم و پولها در حال فرار از کشور هستند.» الگوی ادامه دهنده مثلث او با بیان این که درآمدهای دولت طی یک سال باید هزینهها را جبران کند، گفت: «متأسفانه سر بزرگ هزینههای دولت بر تن نحیف درآمدهای آن سنگینی میکند و هزینههای دولت هم قابل کم شدن نیست.».
اما بالاتر رفتن خط فقر و رسیدن به ۱۸ ملیون تومان در حالی رخ داده است که الگوی ادامه دهنده مثلث چند روز پیش طرح متناسبسازی حقوق کارکنان دولت و بازنشستگان کشوری و لشکری در قالب یک لایحه دوفوریتی به صحن مجلس رفت.
طبق تصمیم اخیر دولت و مجلس، قرار است دستکم یک میلیون تومان به حقوق کارمندان و ۹۰۰ هزار تومان به دریافتی بازنشستگان بخش دولتی اضافه شود که در نهایت حداقل حقوق برای کارمندان دولت به پیشنهاد خود دولت به ۶ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان افزایش یابد و در این بین حداقل دستمزد کارگران هم اکنون ۵ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان است که تقریبا یک سوم فاصله خط فقر ۱۸ ملیون تومانی را پر میکند.
این در حالی است که دستمزد یک کارگر با تمام حقوق و اضافه کاری، عائله مندی، حق مسکن، و بسیاری از انواع مزایای دیگر به ۹ ملیون تومان نمی رسد.
از طرف دیگر آمارهای جدید حکایت از آن دارد که میانگین هزینه معیشت کارگران به بیش از ۱۸ میلیون تومان در ماه رسیده و البته که باید رشد شتابان تورم هم در روزهای اخیر را نیز در نظر گرفت که احتمال داده میشود خط فقر تا آخر سال حتی از ۱۸ ملیون تومان نیز فراتر رود و این شکاف عظیم بین هزینه و درآمد خوانوارهای ایرانی روز به روز بیشتر میشود.
این شکاف عمیق تاثیر بسیاری بر سطح زندگی خوانوارهای ایرانی در ابعدا مختلفی مانند مسکن، تحصیل، درمان و. میگذارد و بسیاری از افرادی که در فقر نسبی هستند را وارد شیب شدید نمودار فقر مطلق میکند و جمعیت این قشر از افراد را افزایش میدهد.
• خشک سالی که میتوان آن را در نیم قرن اخیر جز بدترین موارد پیش آمده در کشور دانست که به مدت ۹ ماه از مهر ۲۰۲۰ تا خرداد ۲۰۲۱ به طول انجامید و به تولید محصولات زراعی لطمه فراوانی زد.
• تحریمهایی که به شدت بر روی مواد غذایی وارداتی تاثیر گذاشت و همچنین قیمت قطعات و ماشین آلات وارداتی برای تاسیسات فرآوری مواد غذایی را افزایش داد
• حمله روسیه به اوکراین، یکی از تولیدکنندگان عمده غلات، که باعث شد قیمت جهانی گندم در اسفند ۲۰۲۲ نزدیک به ۲۰ درصد افزایش یابد.
ثابت بودن قیمت اقلامی مانند دارو و نان نشان از یک اقتصاد با ثبات و سالم است که میتواند اقلام ضروری یا به عبارت دیگر حداقل نیازهای افراد یک جامعه را بدون مشکل برطرف کند و جمعیت زیر خط فقر نیز در کمترین تعداد خود باشد. طبق گفته رئیس جمهوری انتظار میرفت که در ماههای پیش رو خط فقر کاهش یافته، قیمت کالایهای ضروروی ثابت باشد و جامعه از حدقلهای سطح معیشتی برخوردار شود، اما امروزه شاهد افزایش بیش از پیش انواع دارو به علت افزایش تحریمها هستیم و این افزایش قیمت دارو نمونه کوچکی از عدم توانایی حقوق کارگران در مقابل خط فقر است.
اما در این بین قانونی در مجلس شورای اسلامی با عنوان (بازگشت به قیمتهای ۱۴۰۰) نیز تصویب شد که بر اساس آن دولت وعده داده بود که با حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی و اجرای الگوی ادامه دهنده مثلث برنامه اصلاح ارز ترجیحی، قیمتهای به شهریور ۱۴۰۰ بازمیگردد که در نهایت این اتفاق رخ نداده است.
اما در این بین نکاتی وجود دارد که مانع از انجام این امر میشود هرچند که به صورت مصوبه مجلس تصویب شده باشد چرا که چنین اتفاقی به لحاظ اقتصادی امکانپذیر نیست. در اقتصاد عنوانی وجود دارد به نام «چسبندگی قیمت»؛ یعنی وقتی قیمت کالایی افزایش پیدا کرد دیگر نمیتوان قیمت آن را به قبل بازگرداند، مگر این که یک شوک مثبت به اقتصاد وارد شود. تنها در شرایطی امکان بازگشت قیمتها به شهریور ۱۴۰۰ وجود دارد که چند اتفاق رخ دهد، به نتیجه رسیدن مذاکرات برجام، حل بحران تحریمها، افزایش ارز در کشور و . میتوانند از جمله عواملی باشد که دولت بتواند دست به واردات گسترده کالاها بزند. در حقیقت از طریق واردات بتواند قیمتها را به گذشته برگرداند؛ بنابراین به نظر میرسد که دولت از وعده بازگشت قیمتها به شهریور ۱۴۰۰ پشیمان شده است و در تلاش برای حذف این تبصره یا اصلاح آن است.
چرا که انتظار بازگشت قیمتها به شهریور سال گذشته، منجر به کسری بودجه، خلق پول جدید و افزایش حجم نقدینگی میشود. در همین راستا لایحه اصلاح قانون بودجه ۱۴۰۱ با امضای رئیسجمهور به مجلس شورای اسلامی ارسال شدو در این اصلاح لایحه، دولت خواستار حذف تبصرهای شده که مجلس در بودجه امسال گنجاند و طبق آن، دولت مکلف است کالاهای اساسی را پس از حذف ارز ترجیحی با قیمت شهریور سال ۱۴۰۰ و به صورت کالابرگ به دست مردم برساند.
شرط گذاشته شده توسط مجلس در قانون بودجه ۱۴۰۱، اما باعث میشود از دولت سوال کنیم که چرا علیرغم الزام در قانون، قیمتهای هنوز به شهریور ۱۴۰۱ بازنگشته و صعود نجومی داشته و باعث دامن زدن به افزایش فقر در جامعه میشود. در عین حال باید توجه کرد که با حذف این شرط، آینده وضعیت تورم به خصوص در بخش خوراکیها مبهمتر از قبل خواهد بود.
امروز تورم رسمی خوراکیها نسبت به سال قبل بیش از ۸۶ درصد و تورم واقعی سبد معیشت کارگران بیش از ۱۰۰ درصد است، و مشخص نیست اگر قید و شرط آزادسازی برداشته شود و یا وضعیت تحریمها به این شکل ادامه یابد در نهایت این تورم چنان بمبی آماده تا کی بدون انفجار نهایی در اقتصاد ایران دوام خواهد آورد.
دیدگاه شما