روزهای تلخ بورس پایان ندارد
یک استاد دانشگاه گفت: با توجه به افزایش بازدهی بورس نسبت به بازار پول، کاهش رفتارهای هیجانی بازار سرمایه در هفته های آتی پیش بینی می شود.
خبرگزاری ایرنا: یک استاد دانشگاه گفت: با توجه به افزایش بازدهی بورس نسبت به بازار پول، کاهش رفتارهای هیجانی بازار سرمایه در هفته های آتی پیش بینی می شود.
روند مثبت شاخص بورس که از اواخر پارسال آغاز شده بود در هفته های نخست امسال نیز ادامه یافت. در هفته گذشته، شاخص بورس ۰.۷ درصد رشد کرد و به عدد ۷۸۶۵۰ رسید که رشد مناسبی ارزیابی می شود.
مدیر امور اعضای کانون کارگزاران امروز (یکشنبه) به خبرنگار اقتصادی ایرنا گفت: بازدهی شاخص کل بورس و اوراق بهادار که در محاسبات آن، شرکت ها بر اساس سهام منتشر شده، وزن دارند برای امسال مثبت ۱.۸ درصد شد اما بازدهی شاخص کل هم وزن که در آن همه شرکت ها هم وزن به شمار می روند، حدود ۹ درصد بود که نشاندهنده بازدهی بیشتر شرکت های کوچک بورسی است.
«بهنام بهزادفر» افزود: وضع کنونی به این معناست که نقدینگی در بازار به میزان استاندارد روزهای تلخ بورس پایان ندارد نرسیده و بیشتر روی سهم های کوچک تری متمرکز است که فروشنده حقوقی پیگیر ندارد.
این استاد دانشگاه اضافه کرد: در پایان سال 1395 و روزهای آغازین سال 1396 بورس یک رکورد هفت ساله برجای گذاشت و برای 20 روز کاری متوالی که بیشتر آن در فروردین ماه امسال بود، مثبت شد.
وی سه دلیل را سبب بروز این شرایط دانست: یک دلیل روزهای تلخ بورس پایان ندارد آن افت بازار در زمستان پارسال بود؛ زیرا به طور عموم پس از ریزش و رکود به نسبت طولانی در بازار سرمایه، رشدهای مقطعی نیز جزیی از روند طبیعی می شود.
به گفته وی، پارسال شاخص بورس از آذرماه تا نیمه اسفندماه ریزش 6 درصدی را تجربه کرد و در نتیجه از دیدگاه تکنیکالی (تحلیل فنی شاخص) نیاز به مقداری رشد، طبیعی است.
بهزادفر گفت: مروری بر روند سالیان گذشته نشان می دهد این روند ریزش و رکود در این دوره زمانی، مقداری سابقه تاریخی نیز دارد.
وی افزود: دلیل دیگر رشد بازار در آستانه انتخابات است. در این ایام، فضای بازار توام با خوشبینی همراه می شود و بازار سرمایه به وعده های افزایش تولید و حمایت از تولیدات داخلی و افتتاح طرح ها واکنش مثبت نشان می دهد.
این استاد دانشگاه اضافه کرد: همچنین، ورود پول های جدید به این بازار بی تاثیر نبوده است؛ چنانچه بازدهی اوراق خزانه موجود در بورس را معیاری برای بازدهی بازار پول بدانیم این بازار از آغاز سال تاکنون حدود 1.6 واحد بازدهی داشت که کمتر از بازدهی بازار سرمایه است.
وی ادامه داد: در نتیجه برخلاف سال های گذشته که جذابیت بازار سرمایه و سایر بازارهای موازی بسیار کم بود دستکم در یک ماه گذشته می توان گفت سرمایه گذاری در بورس بازدهی بیشتری نسبت به سرمایه گذاری در بازار موازی پول داشته است که این موضوع به طور خودکار، موجب جذب پول می شود.
این استاد دانشگاه یکی دیگر از دلایل رشد بازار را نقدینگی جدید دانست و ادامه داد: پیش بینی می شود در هفته های آتی هر چقدر بازار سرمایه به ترافیک مجامع نزدیک تر می شود، از رفتارهای هیجانی خود بکاهد و نقدینگی در این بازار به سوی شرکت هایی برود که سودهای معقول تکرارشونده دارند.
نخستین روز کاری بورس در اردیبهشت ماه (شنبه- دوم اردیبهشت) با جهش 651 واحدی و ورود قدرتمند به کانال 79 هزار واحدی همراه بود.روزهای تلخ بورس پایان ندارد
چرا دو هفته پایانی سال برای بورس تلخ وسخت گذشت؟
0
دروازه سنگی: سال ۱۳۹۸ با تمام فراز و فرودها به پایان رسید. اگر چه بازدهی بازار با رشد ۱۸۷ درصدی شاخص کل شاهد یک رکورد تاریخی بود اما دو هفته پایانی به تلخی و سختی برای اهالی بازار سپری شد که پیرامون عوامل آن بسیار گفته و نوشته شده است و هر کس برای خود تحلیلی در این رابطه در ذهن دارد.
در این یادداشت پایانی سال با مروری بر آنچه در پایان هر هفته نگاشته شد آسیب شناسی بسیار مجملی از بازار سرمایه ایران ارائه داده میشود. این آسیب شناسی تماماً مبتنی بر مصادیقی است که در یادداشتهای گذشته به آن اشاره شد. بدیهی است آنچه میآید نه بیان تمام کاستیهای بازار را در بر میگیرد (که این مختصر را مجال پوشش همه چیز نیست.) و نه به لحاظ اهمیت بر آنچه سایر فعالان بازار، صاحبنظران و اساتید اظهار میدارند، لزوماً اولویتی دارد. همچنین باید در نظر داشت آنچه در پی میآید عمدتاً ناظر بر ایراداتی است که فعالان بازار در فعالیت روزمره خود با آن مواجه میشوند و جدا از این موارد، مشکلات کلان بازار سرمایه نظیر توسعهنیافتگی ابزارها، بانک محور بودن تأمین مالی در اقتصاد ایران، متصل نبودن به بازار سرمایه جهانی، استقلال نداشتن ارکان تصمیم گیر بازار از دولت و حاکمیت، فقدان نهادهای مالی حرفهای و مستقل کارآمد به ویژه کانون سهامداران حقیقی، نبود ساز و کار اطمینان بخش برای انتخاب نمایندگان حرفهای در شورای عالی بورس از بطن بازار بدون زدو بندهای سیاسی، رویکرد مدیریت شاخص در نهاد ناظر و استفاده رسمی از ابزارهای دستکاری بازار نظیر محدودیت نوسان و حجم مبنا که قابلیت بررسی جداگانه دارد.
تفکر قیم مآبانه در نهاد ناظر: به کرات به این موضوع اشاره شده است، منظور از این عبارت آن است که سازمان بورس به جای فراهم آوردن زمینههای یک بازی منصفانه مبتنی بر شفافیت اطلاعاتی و پیشگیری از جلوههای مختلف فساد و افساد در معاملات، با پیش فرض قراردادن بلوغ نیافتن ارکان مختلف بازار از جمله معامله گران و کارگزاران دست به اتخاذ تصمیماتی میزند که به ظاهر هدف آن کاهش ریسک در بازار است. در واقع در اینجا سازمان خود را به جای ارکان بازار مینشاند و این، خود عامل بر هم زننده تعادل و سلب کننده امکان بازی صحیح در بازار است.
رفتارهای سلیقهای در بستن و گشایش نمادها: پیشتر به مواردی اشاره شد که نمادهای معاملاتی چند سهم برای مدتی بسته میمانند و در شرایطی که بازار از روند صعودی برخوردار است صاحبان سهام این شرکتها نه تنها از بازار جا میمانند بلکه حتی امکان دسترسی به سرمایه خود را نیز ندارند. در واقع با بسته ماندن نمادها، نقد شوندگی که از کارکردهای اصلی بازار سرمایه است از دست میرود. اگر چه در دو یا سه سال اخیر با تغییر دستورالعمل افشای اطلاعات کمتر شاهد بسته شدن نمادهای معاملاتی هستیم، با اینحال هستند نمادهایی نظیر شلیا که اکنون بیش از ۱۵ ماه از آخرین معامله آن میگذرد، کیست که نداند با بسته ماندن نماد معاملاتی بیشترین آسیب به سهامداران جزئی میرسد که بخش با اهمیتی از سرمایه آنان در نمادهای متوقف قفل شده است. به ویژه آنکه در بسیاری اوقات گشایش نمادها در زمانی صورت میگیرد که بازار در مسیر نزولی قرار گرفته است.
نبود روابط دوسویه در تدوین مقررات، دستورالعملها و طراحی ابزارها: سازمان اقدام به تدوین دستورالعمل، مقررات و یا سازوکارهای جدیدی نظیر ابزارهای مالی میکند که در فرآیند تدوین آن هیچ گونه نظرسنجی از فعالان بازار و صاحبنظران به صورت اطلاع رسانی عام صورت نپذیرفته است. در بسیاری از موارد پس از انتشار اینگونه مصوبات شاهد واکنش فعالان بازار هستیم که تغییر آنچه مصوب شده است برای سازمان امری مشکل مینماید. نمونه بارز این رویه را نیز در سالی که گذشت در تغییرات دستورالعمل معاملات بازار پایه و تغییرات دو سه هفته اخیر شاهد بودیم.
تقارن نداشتن اطلاعات و شفاف سازی های ابهام آفرین: مواردی که شاهد رشد شتابان سهام شرکتی هستیم اما مدیران شرکت پی در پی اطلاع میدهند که هیچ تحولی در شرکت رخ نداده و بعدتر مشخص میشود خبرهایی در کار بوده است که افرادی از آن اطلاع داشتهاند. متأسفانه کمتر مشاهده شده است مدیران حداقل به نحوی که بازار از آن مطلع شوند درباره چنین نبود صداقتی با بازار مورد سوال قرار گرفته و در صورت لزوم با آنها برخورد میشود.
سهمیه بندی در عرضههای اولیه و خلق قیمت بهجای کشف آن: اکنون بیش از سه سال است که رویهای نابجا در عرضههای اولیه در بورس و فرابورس ایجاد شده است که عملاً یکی از کارکردهای اصلی بازار مبتنی بر کشف قیمت را به کل در اولین روز عرضه در بازار بی اثر کرده و به نحوی برخورد میشود که هرطور مسئولان سازمان با سهامداران شرکت عرضه کننده بر اساس گزارشهای قیمتگذاری که محل سوالهای بسیار است به توافق برسند، همان قیمت ملاک عمل قرار خواهد گرفت و توزیع به گونهای قطره چکانی صورت میپذیرد که خرید آن سهام از منظر ریسک برای سرمایه گذاران فاقد اهمیت است، از نظر بازده به دلیل اطلاع سهامدار عمده از افزایش روز افزون قیمت سهم در صورت عرضه نشدن، بازدهی بیش از اندازه و غیر معقولی نصیب سهامداران میشود.
برخورد تبعیضآمیز با معامله گران آنلاین: به بهانه وجود سرمایه گذاران غیرحرفهای در میان معامله گران آنلاین و سختی بررسی تخلفات آنها بسیاری از دسترسیهایی که در اختیار معامله گران ایستگاههای معاملاتی قرار دارد از معامله گران آنلاین سلب شده است. از آن جمله امکان تغییر مظنه بهترین خرید و بهترین فروش در زمان بازگشایی نماد معاملاتی، امکان مشاهده عمق کامل بازار و امکان قراردادن دستور خرید به مبلغ کمتر از یک میلیون ریال. این در حالی است که در حال حاضر سهم بسیار بالایی از معامله گران به صورت برخط معامله میکنند و از سوی دیگر در بسیاری از موارد شاهد قراردادن اُردرهای گمراه کننده از سوی معامله گران ایستگاههای معاملاتی هستیم.
نبود توجه به حداقل سهام شناور لازم در بازار برای تعیین قیمت منصفانه: هشت ماه قبل از ابداعات سازمان بورس برای مقابله با حبابی شدن قیمتها مواردی را مثال زدیم که چگونه پایین بودن سهام شناور در بعضی از سهمها منجر به ایجاد حباب شده است و اشاره داشتیم که مهمترین روش برای پیشگیری از تشکیل حباب قیمت مجاب کردن سهامداران به عرضه سهام در قیمتهای حبابی است در حالیکه در این سال شاهد بودیم بعضاً شرکتهای سهامدار عمده و یا مدیران آنها مختصر سهام موجود را نیز از بازار جمع میکنند.
جولان نمودار گرایان: به کرات اشاره شد که چگونه نمودارها بازار را گمراه میکنند. بخش عمدهای از نمودارگرایان، به این دلیل که توجهی به ارزش دارایی مورد معامله ندارند و همه چیز را در روند و حجم معاملات قابل مشاهده میدانند حتی در زمانی که سهام نسبت به ارزش ذاتی در قیمتهای بسیار بالاتری معامله میشود همچنان سیگنال خرید صادر میکنند. از سوی دیگر فراگیری معامله بر اساس نمودار نسبت به دقیق شدن در اطلاعات مالی سادهتر و برای افراد ناآشنا به علوم مالی قابل فهم تر است به همین دلیل بیشتر تازه واردان این روش را انتخاب میکنند و البته در بازاری که حتی انتخاب تصادفی نیز منجر به بازدهی میشود موفقیت معاملات خود را به حساب نمودارها میگذارند. این قلم البته هرگز معتقد به ممنوعیتهای خودساخته نیست اما عمیقاً معتقد است نهاد ناظر به روشهای مختلف باید مشوق انجام معاملات روزهای تلخ بورس پایان ندارد بر مبنای منطق مالی باشد. رویکردی که عکس آن را شاهد هستیم.
پایین بودن سطح دانش مالی: آنچه در این رابطه انتظار آن میرود این است که از محل سودهای سرشاری که سازمان بورس و کارگزاران از محل معاملات بازار سرمایه به ویژه در یکسال گذشته بردهاند بخشی بسیار اندک را صرف افزایش فرهنگ و دانش سرمایه گذاری کنند. زیرا دانش به تنهایی ضامن رفتار حرفهای نیست و شاهد هستیم مدیران با سابقه و با دانش بازار را که دست به رفتار غیرحرفهای و غیر اخلاقی در بازار میزنند. همچنین بعضاً شاهد مصاحبه برخی تصمیم گیران مملکتی نظیر نمایندگان مجلس و یا مقامات وزارت اقتصاد هستیم که نشان میدهد نبود اطلاع از ساز و کار بازار سرمایه، منحصر به تازه واردان بازار نیست.
ضعف زیرساختهای اولیه نظیر امکانات سخت افزاری و نرم افزاری معاملات: این مورد به قدری عیان و مکرر است که نیازی به موشکافی آن نیست.
نبود توجه به اصول و دستورالعمل حاکمیت شرکتی: به دلیل بی توجهی به رویکردهای مدرن شرکت داری مکرراً شاهد تعارض منافع سهامداران عمده با شرکت و سهامداران خرد آن هستیم که لازم است هر چه سریعتر به رفع این معضل توجه شود.
برخوردار نبودن از ابزارهای تشخیص ریسک و مکانیزمهای نظارت بازار: اگر چه نزدیک به دو سالی از تأسیس شرکتهای رتبه بندی اعتباری در بازار سرمایه گذشته است اما به دلیل نبود آشنایی کافی بازار با کارکرد این نهاد، هنوز نتوانسته است از خدمات آنها به خوبی بهره برداری کند. این امر سبب شده است فعالان بازار ابزار کافی برای تشخیص میزان ریسک سرمایه گذاری در هر یک از ابزارهای معاملاتی بهره مند نباشند. همچنین خدمات این نهاد میتواند در موارد زیادی با اطلاع رسانی مناسب به بازار از جمله در خصوص عملکرد صندوقهای سرمایه گذاری و رعایت دستورالعمل حاکمیت شرکتی، جایگزین نظارت پرهزینه و بعضاً ناکارآمد نهادهای فرادست شود.
سندروم تقسیم سود و مصائب دریافت آن: قبلاً به این موضوع روزهای تلخ بورس پایان ندارد اشاره شد که چگونه هیجان تقسیم سود، شرکتها را از منابع حیاتی برای سرمایه گذاری و توسعه خالی کرده و از سوی دیگر بسیاری از شرکتها توان پرداخت سودهای تقسیم شده را در زمان قانونی ندارند. میتوان در این خصوص سهام صنایع آذراب را مثال زد که هنوز نتوانسته است سود تقسیمی سال ۹۵ را پرداخت کند. همچنین بسیاری از شرکتها هنوز از حداقلهای ارتباط با سهامداران نظیر یک پرتال مناسب سهامداران برخوردار نیستند و سهامداران برای ارائه اطلاعات خود به این شرکتها با مصائب بسیاری از جمله جهت استفاده از نمابر و پیگیری جهت اطمینان از وصول آن به امور سهام مواجه هستند. انتظار سهامداران این است که با تجمیع اطلاعات سهامداران در سامانه سجام شرکتها با استفاده از این اطلاعات و یا از طریق سپرده گذاری مرکزی پرداخت سود را بموقع و بدون ایجاد مشکل برای سهامداران انجام دهند.
رانت دسترسی به اعتبارات بانکی: نظام بانکی به بهانه نبود عقد شرعی مشخصی جهت اعطای اعتبار برای استفاده در بازار سرمایه از ارائه تسهیلات مستقیم به سرمایه گذاران خودداری میکند. با این حال جذابیت بهرهمندی از وجوه تجمیع شده سرمایه گذاران در حسابهای شرکتهای کارگزاری برای بانکها آنها را مجاب به ارائه تسهیلات به این شرکتها میکند. با اینحال هیچ رویه مشخص و منصفانه ای برای توزیع این اعتبارات بین سرمایه گذاران وجود ندارد و مدیران کارگزاری و سهامداران عمده آنها در این خصوص فعال مایشاء هستند. بهرغم اینکه کارگزاران هزینه مالی تسهیلات را در حساب مشتریان خود اعمال میکنند و بنابراین تمام کارمزد معاملات برای شرکتهای کارگزاری در حکم درآمد است با اینحال شرکتهای مختلف کارگزاری برای خود نصابهای بی حسابی برای اجبار مشتریان به انجام گردش بیشتر و بیشتر در معاملات برای بهرهمندی از اعتبار وضع میکنند که عامل افزایش مخاطره برای مشتریان است.
شایسته سازمان و کانونهای حرفهای است که ارتباط خود را با فعالان بازار گسترش داده و جلسات دورهای برای تبادل نظر با آنها برگزار کنند.
امید که سال پیش رو نیز برای بازار سرمایه و اهالی آن سرشار از اتفاقات شیرین و تاریخی باشد.
قابل توجه است که این نوشته حاوی هیچ توصیهای برای هرگونه تصمیم سرمایه گذاری شامل خرید و فروش نبوده و صرفاً بیان رویدادهای مرتبط با بازار سرمایه و نظر شخصی نگارنده است بنابراین مسئولیت هرگونه تصمیم بر عهده سرمایه گذاران خواهد بود.
بازخوانی چالش ارتباط بورس و تورم / بازخوانی تلخ ریزش بورس در دولت روحانی!
قیمت سهام در مقطع یکساله نیمه سال ۱۳۹۸ تا نیمه ۱۳۹۹ رشدی چشمگیر داشت. میانگین قیمت سهام از مهر۹۸ تا مرداد۹۹ بالغ بر ۴۵۰درصد افزایش پیدا کرد. بخشی از این رشد، بهویژه در مراحل ابتدایی آن، طبیعی و بنیادی بود.
ریزش بورس در دولت روحانی
کمبرآوردی تاریخی قیمت سهام و مهجوربودن آن بهعنوان یک دارایی در پرتفوی خانوارهای ایرانی، موجب شد در شرایطی که تورم انتظاری در اقتصاد کشور افزایش و نرخ بهره واقعی پس از شیوع کرونا به ارقام منفی جدی تنزل کرده بود، بازار سهام به سوی تعادل جدیدی گام بردارد که لاجرم بهمنزله ایجاد بازدهی بالاتر برای سهامداران بود. بروز شواهد تحقق چنین رخدادی، تعداد واردشوندگان به بازار را بهشدت افزایش داد. تبلیغ و دعوت رسمی مقامات برای ورود مردم در بازار سهام با ارائه نوعی بیمه ضمنی از سوی آنها مزید بر علت شد و روند تعدیل قیمت سهام به تعادل جدید را تند، نوسانی و دچار اضافهجهش کرد. عدم عرضه کافی و بهموقع طرف عرضه سهام متناسب با رشد تقاضا موجب شد ورود نقدینگی عظیم به بازاری با داراییهای نسبتا محدود، افزایش روزهای تلخ بورس پایان ندارد شدید قیمت سهام را به دنبال داشته باشد.
درگیرشدن بخش عظیمی از مردم با بازار سهام، به عکس ظاهر خوشایند اولیه، واجد مخاطراتی جدی بود. طبیعتا قریب به اتفاق این واردشوندگان افرادی غیرریسکپذیر، ناآگاه به بازار سهام و تحولات آن و مبتلا به انتظارات برونیاب بودند که با وزندادن زیاد به گذشته نزدیک و بدون شناخت از تحولات بنیادین موثر بر کلیت بازار و هر نماد خاص، تحت تاثیر جو حاکم و به تصور وجود خوانی پرنعمت که نباید از آن جا ماند، به این بازی وارد شدند. با این حال، ماهیت بازار سهام که نوسانات بعضا شدید در ذات آن نهفته است، در کنار تکانههای سنگین اقتصادی-سیاسی متعدد که تبدیل به یک جزو همیشگی در اقتصاد ایران شده، از بیخ و بن با سهامداری فراگیر مردم عادی و ریسکگریز ابدا سازگار نبود؛ بهویژه با علم به اینکه شرکتهای اصلی بورسی کشور، تولیدکنندگان کالاهای پایه (کامودیتی) با سهم صادرات بالا هستند که عوامل متعددی از قبیل ارز، تحریم، کلیت مناسبات خارجی در کنار قیمتهای جهانی آنها درمعرض نوسانات جدی است و بهواقع درگیرشدن در چنین فضایی صرفا متناسب با سرمایهگذاران پرطاقت، تحلیلگر و خطرپذیر است. کمااینکه میدانیم آن روند ناپایدار، از انتهای تابستان۹۹ معکوس شد و درنهایت، خاطرهای تلخ برای اغلب خانوارها، حاکمیت و مجموعه اقتصاد ایران رقم زد.
ماهها قبل از رسیدن قیمت سهام به اوج قله خود در میانه تابستان۹۹، بسیاری از اقتصاددانان در جلسات کارشناسی و محافل غیرعمومی نسبت به مخاطرهآمیزبودن رشد تند و تیز بازار سهام هشدار میدادند. یکی از آن هشدارها نامه پرحرف و حدیث ۲۵نفر از محققان اقتصادی و مالی در تیر۱۳۹۹ بود که جدا از برخی انتقادات وارده به آن، نظر اقتصاددانان با توجه به هیجانات آن روزهای بازار چندان مورد توجه سهامداران قرار نگرفت.
در تاریخ اقتصادی، موارد متعددی از افول بخش حقیقی اقتصاد بر اثر سقوط بازارهای مالی مشاهده شده است؛ سقوطهایی که معمولا پس از تکمیل یک دوره هیجان و سرمستی (به تعبیر مینسکی) در بازار مالی رخ میدهد. مشهورترین این موارد عبارتند از: سقوط بازار سهام در ایالات متحده در سال۱۹۲۹ که ماشه بحران بزرگ را چکاند، سقوط بازار سهام بر اثر نکول وامهای مسکن در سال۲۰۰۸ در ایالات متحده، حباب بازارهای دارایی (مسکن و سهام) در ژاپن در اواخر دهه۱۹۸۰ که زمینهساز افت پایدار عملکرد اقتصاد این کشور شد و… نکته مهم، محدودنماندن افول بازار مالی به مرزهای آن و انتقال سقوط و هراس از بخش مالی به بخش حقیقی است؛ چنانکه الگوی سقوط بازار مالی و سپس درگیرشدن بخش حقیقی، به شیوهای مالوف از بروز چرخههای تجاری اقتصادکلان تبدیل شده است.
اثرپذیری اقتصاد کلان از ریسکهای انباشته در بازار مالی بهعنوان یک واقعیت تاریخی، محور اصلی هشدارهای آن نامه بود. اما در میان این محتوای روشن، منتقدان علاقه زیادی به پررنگساختن یک موضوع فرعی در آن نامه کردند که عبارت بود از: تاثیرگذاری رشد شدید قیمت سهام بر تورم. تمرکز بر این نکته ابزاری شد تا مضمون اصلی نامه به حاشیه برود و تخطئه نویسندگان وجاهت بیشتری یابد. این در حالی است که رجوع به متن نامه نشان میدهد مطلب اصلی مورداشاره در آن، مخاطرات کلی اقتصادکلانی روند بازار سهام و درگیرشدن عامه مردم با چنین بازاری است؛ آن هم درگیرشدنی که در قیمتهایی بالا و دور از واقعیات بنیادین رقم خورده است. با این حال در برخی محافل بورسی موضوع چنان صورتبندی شد که گویی این نامه تنها حاوی یک خط نوشته بوده که آن هم اثر تورمی رشد قیمت سهام است.
نقد و تخطئه ارتباط قیمت سهام با تورم از آن پس به یکی از سوژههای مورد بحث در اقتصادکشور بهویژه در بین نزدیکان به بازار سهام تبدیل شد. انگیزههای موجود در پس این نقدها بیش از آنکه محققانه و پرسشگرانه باشد، حاکی از نوعی دلآزردگی از افت شدید قیمت سهام و زیاندهی سهامداران حقیقی بود که خود، تحقق هشدارهایی بود که نویسندگان نامه داده بودند. برخی افراد هم ترجیح دادند آن نامه را در جایگاه باعث و بانی توقف و بازگشت روند ناپایدار رشد قیمت سهام معرفی کنند.
صورتبندی موجه این نقدها، پرسش از این بود که اساسا چه منطقی برای ارتباط قیمت سهام با تورم وجود دارد؟ کدام توضیح یا نظریه در پس چنین ادعایی هست؟ ازقضا رابطه بازار سهام با تورم معمولا رابطهای منفی تصور میشود؛ به این معنی که بازار سهام روزهای تلخ بورس پایان ندارد میتواند نقش ضربهگیری تورم را ایفا کند. چطور نویسندگان نامه، ادعایی معکوس را مطرح کردهاند؟ گذشته از این، پس از افول و سقوط بازار سهام نیز این پرسش به کرات پرسیده شد که اگر قیمت سهام محرک تورم است، پس چطور با افت و بلکه ریزش بعدی در قیمت سهام، اثرات ضدتورمی پدیدار نمیشود؟
فضای منفی حاکم بر این مباحث که البته متاثر از زیاندیدگی پرغموغصه سهامداران حقیقی بود، اجازه بحث فنی برای پاسخ به آن حملات را نمیداد. اکنون اما پس از گذشت ماهها از آن خاطره ناخوشایند و درحالیکه بازار سهام در وضعیت تعادل نسبی با سطحی نسبتا معقول از ارزندگی قرار دارد، لازم است چند نکته توضیحی درباره نقدهای مزبور بیان شود. بیان این نکات بیشتر از باب توسعه تحلیل اقتصادی انجام میگیرد. پیداست که دوره پاسخگویی با اهداف رسانهای و جدل با منتقدان گذشته است. نکات زیر، مهمترین موارد را دربرمیگیرد:
۱- نخست آنکه ادعای نامه، مربوط به بافت و بستر نیمه نخست سال۹۹ با ویژگی رشد شدید و پیوسته قیمت سهام بود.
ادعای مورداشاره در نامه در باب ارتباط رشد قیمت سهام و تورم مربوط به شرایط عادی نبوده است. کمااینکه آن تکجمله جنجالی نامه روزهای تلخ بورس پایان ندارد هم جز این نبود که: «پیامد ادامه روند فعلی بازار بورس افزایش بیشتر تورم و نرخ ارز خواهد بود.» این در حالی است که برخی از روی غفلت یا تغافل، قضاوت فوق را که مربوط به آن شرایط خاص بوده، بهعنوان یک ارزیابی کلی و تعادلی معرفی کردند. این در حالی است که اغلب اهل فن میدانند و میپذیرند که بازار سهام در شرایط عادی و در وضعیت طبیعی خود، قادر به ایفای نقش ضربهگیری تورم است. بازار سهام در مقطع منتهی به نیمه۱۳۹۹ از این حالت خارج شده بود و قضاوت نامه هم صرفا به چنان موقعیتی تعلق داشت.
۲- در دنباله بند فوق باید متذکر شد که ارتباط علّی منفی بین قیمت سهام و نرخ تورم (ضربهگیری بازار سهام) هم بیش از آنکه به رشد یا افت شاخص قیمت سهام مربوط باشد، به اصل وجود یک بازار سهام دردسترس، فراگیر و نقدپذیر مربوط است. وجود چنین بازاری قادر است ظرفیت اقتصاد در هضم حملات سفتهبازانه را از طریق ارائه دامنه بزرگتری از داراییها در برابر هجوم نقدینگی افزایش دهد. گرچه میدانیم گسیل نقدینگی به خرید سهام، موجب کاهش نقدینگی نشده و نقدینگی سوقیافته به خرید سهام صرفا در حال دستبه دست شدن بین افراد است؛ اما همین گردش پول در بازار سهام قادر است با مشغولکردن بخشی از نقدینگی، میزان گردش پول در بازار کالا و خدمات یا گردش پول روی داراییهای با ارتباط قویتر با تورم (بیش از همه بازار ارز) را کاهش دهد.
۳- مهمترین ریسک صعود تند بازار سهام در نیمه ۱۳۹۹، تحریک نرخ ارز بود. نرخ ارز در کوتاهمدت، مهمترین عامل تعیینکننده سطح قیمتها و انتظارات تورمی در ایران است. رشد شدید قیمت سهام این ریسک را بهوجود میآورد که اولا تعدیل پرتفوی سرمایهگذاران با هدف جریان تبادل سودآور (Arbitrage) بین داراییها، شوک مثبت قیمت سهام را به بازار ارز هم منتقل کند. این انتظار که قیمت داراییهای رقیب از هم اثرپذیری داشته باشند، انتظار دور از واقعیت نیست.
۴- پتانسیل تورمی دیگر رشد شدید قیمت سهام مربوط به احتمال سقوط آن بود. گفتیم که رشد نامتعارف قیمت یک دارایی، محرک ایجاد بازدهی بیشتر در سایر داراییهاست. رسیدن قیمت سایر داراییها مثل ارز به قیمت سهام، مستقیما واجد اثر تورمی است. اما احتمال دیگر این بود که قیمت سهام از مسیری که رفته بود بازگردد (اتفاقی که واقع شد). ریسک تورمی چنین کاهشی، مربوط است به تقلای دولت برای حمایت از بازار با توسل به ابزارهایی که به خلق بیشتر اعتبار یا کسری بودجه دامن میزند. این ریسک از آنجا پررنگ بود که عامه مردم درگیر بازار سهام شده بودند و مقامات دولتی هم بهصورت صریح یا ضمنی مردم را به این بازار فراخوانده بودند؛ پس همه چیز مهیای آن است که سقوط بازار پولی شود. از این رو در متن نامه هشدار داده شد که ریسک استفاده از ابزارهای پولی و بانکی برای ممانعت از سقوط بورس جدی است. تردیدی نیست که دامن زدن به کسری بودجه و رشد نقدینگی نامرتبط با تولید، اقدامی در جهت تحریک تورم است.
۵- درنهایت باید به این اشکال پاسخ گفت که چرا پس از سقوط بورس، اثرات ضدتورمی ظاهر نشد:
اولا اصل چنین پرسشی فاقد رعایت الزامات منطق صوری است. استعمال دخانیات میتواند باعث سرطان ریه شود؛ اما دلیلی ندارد همه مبتلایان به سرطان ریه اهل دخانیات باشند. اینکه یک نفر از مبتلایان به سرطان ریه اهل دود نیست، دلیل نمیشود که بگوییم پس دخانیات بر سرطان ریه بیاثر است. علتش هم بسیار ساده است: علل و عوامل مختلفی در بروز یک واقعه موثرند. وقایع محصول یکعامل انحصاری نیستند. تورم هم معلول عوامل مختلفی از قبیل رشد نقدینگی نامولد، کسری بودجه بیش از حد و افزایش قیمت ارز است. وقتی این عوامل تداوم دارند، تورم هم ادامه دارد. اصلاح یا سقوط بورس هیچیک از اینها را علاج نکرده است
ثانیا بسیاری از روابط علّی، نامتقارناند. اثر افزایشی عامل «الف» روی «ب» دقیقا قرینه اثر کاهشی آن نیست. زیادهخواهی یکی از ورثه میتواند به دیگران هم سرایت کرده و محرک زیادهخواهی بقیه شود؛ اما کمخواهی و گذشت یک نفر از حق خود به دیگران سرایت نمیکند. این موضوع درباره لنگرهای اسمی هم شناخته شده است. از جمله در ایران حتی بین عامه مردم هم معروف است که گفته میشود وقتی نرخ ارز افزایش مییابد، قیمت کالاها هم متناسب با آن افزایش مییابد؛ اما این موضوع در جهت کاهشی آن مصداق ندارد؛ یعنی با اصلاح و کاهش قیمت ارز، سطح قیمت تنزل نمیکند (تورم منفی). بنابراین اینکه رشد شدید قیمت سهام با تحریک قیمت دارایی دیگری به نام ارز میتواند محرک تورم باشد، منطقا نتیجه نمیدهد که با رفع چنین محرکی، پس نرخ ارز دیگر نباید افزایش یابد.
سخن پایانی
بازار سهام در شرایط عادی و روند تعادلی، بازاری مفید هم از جهت ضربهگیری تورم و هم حمایت از تولید است. رشد شدید قیمت سهام منتهی به تابستان ۹۹، ایفای این اثر مثبت را با اختلال جدی مواجه کرد. بازار سهام همچنان از آن آسیب رنج میبرد. ابراز نگرانی جمعی از محققان از آن روند، با قلب محل اختلاف به مقوله «بورس و تورم» انحرافی بود که بانیان آن نتوانستند نقدی منصفانه و وارد نسبت به آن ارائه دهند.بازار سهام آینه اقتصاد ایران است. شوکها، عدماطمینانها و بیم و امیدهای تعیینکننده برای اقتصاد ایران، مستقیما در بازار سهام هم انعکاس مییابد. به امید وضعیتی که مسیر معقول و جذابی از سودآوری سهامداری از محل گسترش تولید و سرمایهگذاری در اقتصاد کشور محقق شود.
پایان عادل فردوسیپور و تلویزیون؟
عادل فردوسیپور، مجری محبوب و سابق برنامه 90 از جمله چهرههایی است که هنوز هم تکتک حرکاتش مورد توجه و تفسیر قرار میگیرد. او با وجود سالها کارکردن در رسانه ملی، تغییر رویه نداده و در اتفاقات مهم همیشه جانب مردم را گرفته است. با وجود موفقیتهای بیشماری که در عرصه رسانه، مجریگری و البته تلویزیون به دست آورده، صداوسیما چند سالی میشود که موفقترین برنامه دو دهه گذشتهاش یعنی 90 را با یک برنامه تقریبا بیمخاطب جایگزین و عادل فردوسیپور را از شبکه سه جدا کرده است. در کنار این موضوع، شایعات مربوط به ممنوعالتصویری او هم به گوش میرسد؛ طوریکه نهتنها شبکههای سیما بلکه هیچکدام از شبکههای خانگی اینترنتی هم نمیتوانند بهصورت زنده برنامهای با مجریگری عادل فردوسیپور بسازند.
فارغ از ماهیت رسانهای عادل فردوسیپور، او مدرس و استاد دانشگاه صنعتی شریف است. جایی که اتفاقا با بیان نظرات مهمش درباره عدم مهاجرت از ایران، سالهاست نقشی کلیدی ایفا کرده است؛ عادل برخلاف تعداد معدودی از استادان که برای بیان نظراتشان چرتکه میاندازند، با وجود آنکه فعالیتی در فضای مجازی ندارد یا هیچ صفحه رسمی در دسترسش نیست، واهمهای از بیان نقطه نظراتش ندارد. دستکم درمورد اتفاقاتی روزهای تلخ بورس پایان ندارد که بهتازگی در دانشگاه شریف رخ داده، او صراحتا جانب دانشجویان را گرفته است. تقریبا دهه اول مهر بود که با ورود لباس شخصیها به دانشگاه شریف، جو این دانشگاه به هم ریخت و صحنههای بعضا دلخراشی از برخورد با دانشجویان مخابره شد. همان زمان عادل فردوسیپور با صدور بیانیهای تندوتیز از دانشجویان شریف حمایت کرد و نوشت: «تصاویر تلخ و تکاندهنده شب گذشته دانشگاه شریف، خشونتها و ارعاب ناروا نسبت به دانشجویان فراموشنشدنی است. در 23 سال دوران تدریس خود، مشوق دانشجویان بودم تا برای ساختن فردایی بهتر در ایران بمانند. با چه نگاه و متر و معیاری با فرزندان شریفی که باعث رشد و ترقی و سربلندی ایران عزیزمان بودهاند، چنین بیرحمانه رفتار میکنید و دیگر چگونه میتوان از آنها انتظار داشت تا بازهم بمانند و بسازند؟ بیتردید تشکیل کلاس بدون حضور همه دانشجویان و در شرایط فعلی بیمعناست. امیدوارم هرچه سریعتر دانشجویان بازداشتشده آزاد شوند و با رعایت حق آزادی بیان و اندیشه در فضایی امن و آزاد و به دور از خشونت، شرایط تشکیل کلاسها فراهم شود».
حرفزدن تنها کاری نبود که عادل برای دانشجویان این دانشگاه انجام داد. او همین روز گذشته کف زمین دانشگاه در کنار بقیه دانشجویان نشست و ناهارش را با آنها خورد. این اتفاق هم از آن دست اتفاقاتی است که اخیرا رخ داده و سروصدای زیادی به پا کرده؛ ماجرا مربوط به ظهر روز یکم آبان و درگیری بین دانشجویان بسیجی و برخی دانشجویان دانشگاه شریف بود که خواهان حضور مختلط در سالن غذاخوری البرز دانشگاه بودند. خبر این درگیری چنان مورد توجه قرار گرفت که فردایش هیئترئیسه دانشگاه شریف در بیانیهای از تعطیلی سلف دانشگاه خبر داد. در بخشی از این بیانیه آمده بود: «با توجه به صدمات وارده به سالن غذاخوری البرز امکان صرف غذا در داخل سالن وجود ندارد و تا زمان انجام و پایان تعمیرات و اطمینان از فراهمشدن فضای آرامش، غذا بهصورت بستهبندیشده در ضلع جنوبی سلف تحویل دانشجویان خواهد شد». دانشجویان ولی از اقدام اولیه خود عقبنشینی نکردند و با انداختن سفره در حیاط دانشگاه، غذا را در کنار یکدیگر خوردند. انتشار تصاویر عادل فردوسیپور کنار آنها بازتاب زیادی داشت و بار دیگر وجهه خاص عادل را نمایان کرد.
تردیدی در این نیست که عادل همواره تلاش کرده و میکند که جانب مردم باشد؛ ولی مسئله اینجاست که او علاقه خاصی به برنامه 90 دارد و با وجود برچیدهشدن این برنامه به دلیل بدسلیقگی مسئولان شبکه سه، همچنان امیدوار است فضایی فراهم شود تا بتواند دوباره برنامهای را که خودش میگوید مانند یک کودک آن را بزرگ کرده و از آب و گل درآورده، اجرا کند. دراینبین نقلقولهایی هم از عادل منتشر شده که خودش را فرزند رسانه ملی دانسته و علاقهاش را نشان داده است. با وجود چنین مباحثی به نظر میرسد با توجه به اتفاقات و اظهارنظرات اخیر، راه دوباره رسیدن عادل به تلویزیون که مشخصا منظور شبکه سه و برنامه 90 است، دورتر از هر زمان دیگری شده است. فردوسیپور این روزها همچنان به همکاریاش با شبکه ورزش بهعنوان تهیهکننده فوتبال 120 ادامه میدهد؛ ولی کماکان تصویری از او یا گزارش فوتبالی از این چهره خاطرهانگیز پخش نمیشود. پیشتر هم که علی فروغی، مدیر شبکه سه سیما، دلیل همکارینکردن با عادل فردوسیپور را «بر مدار نماندن» این مجری توصیف کرده بود تا مشخص شود عادل برخلاف دیگر مجریان تلویزیون حاضر به پذیرش هر امر و فرمانی نخواهد بود؛ ولی این رویه با معرفی پیمان جبلی بهعنوان رئیس جدید صداوسیما در آستانه تغییر قرار گرفت. او بهوضوح از امکان بازگشت عادل فردوسیپور به تلویزیون حرف زده و ابراز علاقه کرده بود که عادل دوباره به قاب سیما برگردد. گذر زمان ولی همان حرفها را هم در حد شعار باقی گذاشت تا اینکه لابهلای صحبتهای اخیر جبلی مشخص شده که فرصتی برای بازگشت عادل فردوسیپور به تلویزیون باقی نمانده است. رئیس صداوسیما اخیرا و به بهانه ویدئویی که مهران مدیری منتشر کرده و احتمال همکاری و پخش برنامه «دورهمی» گفته است: «کارکردن در رسانه ملی خدمت به جامعه است، کسی که بتواند این کار را در قالب خدمت به رسانه ملی انجام دهد، باید افتخار کند؛ همانطور که کارکردن در رسانه ملی برای من و همکارانم افتخار است، کسی که بخواهد از این امکان و فرصت استفاده کند، قدمش روی چشم، قبلا هم گفتم که از تمام ظرفیت و استعدادی که قدر این فرصت را بداند با تمام وجود استفاده میکنیم؛ اما اگر نخواهد از این فرصت استفاده کند یا قدرش را نداند، استعداد در جامعه زیاد است و طبیعت رسانه هم ایجاب میکند که استعدادها دائما شناسایی شوند و به نیروهای تازهنفس میدان داده شود تا ما محدود در یک مرحله نشویم».
این همان بخشی است که قبلا دربارهاش صحبت شد. عادل فردوسیپور تا قبل از ورود علی فروغی مشکلی با تلویزیون نداشت و همانطورکه عنوان شد، خودش را فرزند رسانه ملی میدانست. بااینحال، بخش دوم صحبتهای جبلی است که بازگشت عادل به قاب تصویر تلویزیون را بیشتر از همیشه در هالهای از ابهام قرار میدهد. «کسی که در رسانه ملی شناختهشده و شهرت پیدا کرده است و این شهرت به رسانه ملی ربط دارد، باید موضع او بهطور عادلانه و منصفانه با رسانه ملی هماهنگ باشد، اگر آن قاعده را رعایت نکند، سازمان هم وظیفه خود میداند که رفتار مناسب را داشته باشد، در دنیا هم افراد مشهوری که موضعگیری میکنند که با سیاستهای آن رسانه همخوانی ندارد، با آنها هیچ تعارفی نداشتند، ما هم با تمام طرف قراردادهایمان این نکته را بیان میکنیم که اگر به شهرت رسیدید باید یادتان باشد که نماینده رسانه ملی هستید و موظفید که درمورد موضعها تابع نظرات صداوسیما باشید؛ در غیراینصورت از صداوسیما جدا خواهید شد».
همین صحبتها بهوضوح تداعیکننده اظهارنظراتی است که علی فروغی پیشتر درباره عادل فردوسیپور بیان کرده و دلیل قطع همکاری با او را خروج از مدار توصیف کرده بود. جبلی هم برخلاف شعارهای اولیهاش حالا همان حرفها را با صراحت بیشتری تکرار کرده است. حال از آنجا که عادل فردوسیپور نشان داده برای خودش قاعده و ساختار مشخصی دارد، از طرفی محبوبیت ویژهای هم بین مردم دارد، تضاد مشخصی شکل میگیرد. تضادی که به نظر میرسد یک دوراهی مشخص دارد: اینکه عادل یا باید بر مدار صداوسیما کار کند یا اینکه بیخیال وصال دوباره شود. این روزها رفتار عادل فردوسیپور، پاسخ این ابهام را تا حدودی داده است.
پایان هفته تلخ بورس آمریکا
به گزارش الفباخبر ، بورس ایالات متحده که طی دو ماه گذشته توانسته بود روزهای خوشی را پشت سر بگذارد و به گفته برخی کارشناسان به پناهگاه جدید سرمایه آمریکاییها تبدیل شود، هفته خود را با رنگ سرخ به پایان رساند تا دوباره نگرانیها از احتمال ریزش بازار سهام به اوج خود برسد.
بیشتر بخوانید:
بورس هفته را سبزرنگ آغاز کرد
یک اتفاق مهم برای بورس
پر رونق ترین روز بورس تهران در 40 روز تابستانی
روز گذشته و پس از سخنرانی جروم پاول رئیس فدرال رزرو در نشست اقتصادی «جکسون هول»، بازارهای مالی آمریکا با فشار فروش بالایی مواجه شدند تا شاخص بورسهای این کشور در آخرین روز کاری هفته خود، جامه سرخرنگی به تن کنند. شاخص اساندپی ۵۰۰ (S&P۵۰۰) طی روز گذشته بیش از ۳ درصد از ارتفاع خود را از دست داد و شاخص نزدک (Nasdaq) نیز کاهش نزدیک به ۴ درصدی را تجربه کرد تا بازدهی هفتگی این دو نماگر بازار سهام آمریکا به ترتیب به منفی ۲.۸ درصد و منفی ۳.۸ درصد برسد.
این درحالی است که بازار سهام ایالات متحده پس از ریزشهای سنگین طی چند ماه گذشته، از اوایل ماه ژوئن رالی صعودی خوبی را شروع کرده بودند و در نیمه دوم ماه آگوست، شاخصهای ذکر شده به ترتیب با رشد ۱۳.۷ و ۱۸.۸ درصدی همراه شدند. این موضوع باعث شده بود تا احتمال ورود اصلیترین بورسهای دنیا به یک دوره گاوی به اوج خود برسد اما اتفاقات روز گذشته کمی شرایط را پیچیده کرده است.
ادامه تلاشها برای تورم ۲ درصدی
سخنان روز گذشته رئیس فدرال رزرو در حاشیه نشست «جکسون هول» همان سخنان قدیمی اما با لحنی تندتر بود. کاهش تورم آمریکا در ماه جولای به صفر درصد، موجی از خوشبینی را در سرمایهگذاران بازارهای مالی دنیا ایجاد کرده بود که شاید بانکمرکزی ایالات متحده با سرعت کمتری در ادامه افزایش نرخ بهره خود قدم بردارد اما صحبتهای جروم پاول نشانی از این موضوع نداشت.
مرد اول فدرال رزرو طی صحبتهای خود از فاصله زیاد آمریکا با هدف تورمی مورد نظر سخن گفت و اشاره کرد که بدون توجه به هیچ موضوعی تا رسیدن به این هدف صبر نخواهد کرد زیرا باقی ماندن تورم در اعداد بالا میتواند به ثبات آن در بلندمدت دامن بزند. او همچنین به موضوع احتمال رکود نیز اشاره کرد و درحالی که تا قبل از این سخنرانی اعضای فدرال رزرو معمولا درباره آن ابراز نگرانی نمیکردند، سخنان جروم پاول درباره تبعات افزایش نرخ بهره در کاهش رشد اقتصادی و همچنین فشاری که بر بازار کار و خانوارها، نشان داد که گویا اصلیترین سیاستگذاران این کشور نیز اکنون رکود را از چیزی که فکر میکردند نزدیکتر به خود میبینند.
همین موضوع باعث شد تا بازار سهام آمریکا با نگرانی از احتمال ادامهدار بودن افزایشهای سنگین نرخ بهره در نشستهای بعدی، کاهش روزانه نسبتا زیادی را در نماگرهای خود ببینند.
تاثیر سیاستهای انقباضی بر شاخصهای اقتصادی
روز گذشته شاخص هزینههای مصرف شخصی (PCE) که عملکردی همچون CPI اما با تمرکز بر میزان مصرف افراد دارد، منتشر شد. این شاخص که از اهمیت بالاتری نسبت به CPI برای فدرال رزرو برخوردار است، تا قبل از این ماه، از وضعیت متعادل و مطلوب مصرف مردم خبر میداد که نشان از عدم حرکت اقتصاد به سمت رکود بود اما آمار منتشر شده در روز گذشته برای ماه جولای نشان داد که این شاخص نیز در حال کند شدن است. نماگر PCE در ماه گذشته عدد ۰.۶ درصد را به ثبت رسانده بود و انتظارات برای این ماه نیز ثبت عدد ۰.۳ درصد بود اما انتشار عدد ۰.۱ درصدی در روز گذشته خبر از تغییر مصرف داشت که میتواند سیگنالی از احتمال حرکت به سمت رکود باشد. البته بخشی از این کاهش به دلیل افت قیمت بنزین طی ماه گذشته بود اما به هرحال دادهها تاثیر بالایی در نگاه سرمایهگذاران خواهند داشت.
بازارهای جهانی طی دو روز آینده تعطیل هستند و در روز دوشنبه دوباره بازگشایی میشوند و باید منتظر ماند و دید که آیا واکنش فعالان بازارهای مالی در هفته جدید میلادی همچون روز گذشته پرالتهاب خواهد بود و یا روندهای صعودی کار خود را از سر میگیرند.
دیدگاه شما