نقش روایت داستان در بازاریابی محتوا
تکنیکهای داستانسرایی و نحوه روایت داستان در بازاریابی محتوا یک مهارت پایهای در بازاریابی است. در همهمه رو به افزایش محتواهای تجاری و مطابق نیازهای اقتصاد توجه، ایجاد تمایز و جلب مخاطب مهارتی که برنده بازی تاج و تخت را در رقابت کسبوکارها مشخص میکند.
جایگاه و اهمیت روایت داستان در بازاریابی محتوایی
علاقمندان سریال جذاب گیم آو ترونز (Game of thrones) احتمالا آخرین اپیزود فصل پایانی به خاطر دارند. در آن قسمت تیریون لنیستر در جمع بزرگان خاندانهای اشرافی، از ایدهاش برای انتخاب پادشاه هفت سرزمین سخن گفت. او جملهای را بیان کرد که کلیدیترین بنیان بازاریابی محتوا و حتی به گفته کارماین گالو (استراتژیست رهبری) در مجله فوربس نکته مهم رهبری امروز را در خود داشت.
«چه چیزی مردم را گرد هم میآورد؟ ارتشها، پرچمها یا طلا؟ هیچ کدام. داستانها هستند که مردم را متحد میکنند. هیچ چیزی در دنیا از یک داستان خوب، قویتر نیست، هیچ چیزی نمیتواند متوقفش کند. هیچ دشمنی نمیتواند آنرا شکست بدهد و (سئوال اساسی) چه کسی بهترین داستان را روایت میکند؟»
تیریون بهترین داستان های واقعی بازاریابی راوی داستای زمان خود را لایق پادشاهی هفت سرزمین میداند. در دنیای کسب وکار امروزی هم کسی که بهترین داستان را روایت کند، در رقابت نهایی پیروز خواهد بود و رهبری بازار را به دست خواهد گرفت.
بازاریابی محتوا در اصل ارائه روایت از کسبوکار است. ولی چرا مهم است که بهترین روایت ارائه شود؟ تایلر کوئن (Tyler Cowen)، وبلاگ نویس و اقتصاددان دانشگاه جورج میسون، در کتاب خود، «پایان عادی بودن» (Average Is Over) از پایان متوسط بودن سخن میگوید. تایلر کوئن در این کتاب توضیح می دهد که افراد با درآمد بالا از هوش دستگاهی بهره میگیرند و به نتایج بهتری میرسند. در همین حال، تقریباً همه بخشهای تجاری کمتر و کمتر به کار دستی اعتماد میکنند. این بدان معناست که زندگی پایدار و ایمن در جایی در وسط – متوسط - به پایان رسیده است.
تریون لنیستر در قسمت پایانی سریال بازی تاج و تخت: این داستانها هستند که مردم را متحد میکنند.
رقابت کشنده برای روایت داستان جذابتر در بازاریابی محتوا
تحول دیجیتال و توسعه وب در سالهای اخیر شتاب زیادی گرفته است. حجم عظیمی از محتوا هر روز در سایتها ، وبلاگها و شبکههای اجتماعی تولید می شود. طبق آمار افراد بالغ در حد میانگین هفتهای ۲۰ ساعت را در دنیای دیجیتال سپری میکنند. علاوه بر آن سایت گوگل در هر دقیقه بیش از چهار میلیون درخواست جستجو دریافت میکند. در واقع چهار میلیون درخواست جستجو در هر دقیقه انجام میشود.
این تعداد خیلی زیاد است و بین این همه محتوا و جستجوهای مرتبط با آن، جلب توجه مخاطب کار بسیار سختی است. هجوم محتوا در وب، شبکههای اجتماعی و وبلاگها را هم شامل میشود.
به گفته آمار در هر دقیقه ۱۳۸۸ پست در وبلاگها منتشر می شود. کاربران فیس بوک ۲٫۵ میلیون پیامک به اشتراک میگذارند. کاربران یوتیوب ۷۲ ساعت محتوای جدید ویدئویی آپلود میکنند. کاربران توییتر نزدیک به ۳۰۰ هزار توئیت رد و بدل میکنند و کاربران اینستاگرام در این فاصله ۲۲۰ هزار عکس جدید اضافه میکنند. تمام اینها فقط در یک دقیقه.
بخش جالب ماجرا این است که محتوای فارسی وب نیز با سرعت زیادی در حال افزایش است و اکنون زبان فارسی ۲.۲ درصد از کل محتوای وب دنیا را تشکیل میدهد. این رتبه طی سالهای اخیر مرتبا در حال افزایش بوده است.
در این بازار شلوغ محتوا، بی توجهی به قوانین بازی، شکستهای دردناکی به دنبال خواهد داشت. در این صورت هزینههای زیادی که برای کمپینهای دیجیتال صرف میشود براحتی بدون اثر جدی در مخاطب به هدر خواهد رفت. همه این اتفاقات وقتی رخ میدهد که داستان ویژهای برای روایت کردن ساخته و بازگو نشود.
نرخ رشد کاربران شبکه های اجتماعی
چگونه در بازاریابی محتوایی از اصول روایت داستان استفاده کنیم؟
فارغ از داستانی که میخواهید تعریف کنید و همچنین چگونگی تعریف آن، داستان سرایی سه پارامتر اصلی دارد:کاراکترها، تضادها و نتایج. اما این سه پارامتر چطور به داستانسرایی و بازاریابی محتوایی ارتباط دارند؟
انتخاب درست شخصیت داستانی
در هر داستان خوبی یک تعداد کاراکتر وجود دارد. هر داستان های واقعی بازاریابی داستانی حداقل حول محور یک کاراکتر میگردد. شما باید به معرفی افرادی که در داستان هستند بپردازید. بوسیله بازاریابی محتوایی، افرادی که در داستان هستند، اغلب مخاطبان (مشتریان بالقوه) شما هستند. داستانسرایی بدون فهم مخاطبان و ارزشمند دانستن آنها اتفاق نمیافتد. شما باید همیشه در حال شنیدن و پاسخ دادن به خواستهها و نیازهای مخاطب باشید.
مشتری بالقوه در جایگاه کاراکتر داستان
مشتریان بالقوه باید بتوانند جواب سوالهایشان را نزد شما بیابند. خودشان را در جایگاه کاراکترهای شخصیتی داستان شما ببینند. در این صورت احتمال استفاده آنها از محصولات و خدمات شما بیشتر میشود. اینجاست که تجربه خوشایندی که شما به آنها وعده دادهاید محقق میشود.
همدلی با کاراکتر داستان راز ماندگاری محتوا
برای این موضوع وقت بگذارید و چند لحظه در مورد یک تکه محتوایی (شایدم هم یک پست در یک وبلاگ) فکر کنید. پستی که به شما در مسئلهای کمک کرده و واقعا روی شما تاثیر گذاشته است. دارید در موردش فکر میکنید؟ بسیار خُب. چرا این تکه محتوایی بسیار به یادماندنی است؟
فقط بعضی از تکههای محتوایی در ذهن و ضمیر مخاطب ماندگار میشوند. این به خاطر حضور کاراکتر و شخصیتی در داستان بوده که مخاطب با آن ارتباط برقرار کرده است.
شاید چندتا دلیل کوچک برای این امر وجود داشته باشد، اما فقط بعضی از به خاطرماندنی ترین تکههای محتوایی (یا داستان) در ذهن و ضمیر مخاطب ماندگار میشوند. این به خاطر حضور کاراکتر و شخصیتی در داستان بوده که مخاطب با آن ارتباط برقرار کرده است.
برای محتوایی که داستان های واقعی بازاریابی شما در مورد آن فکر میکردید، آیا شما شخصیت آن داستان بودید؟ آیا آن تاثیری بر روی شما داشت چون حس کردید ممکن است به سوالاتان جواب داده باشد؟ و یا کمکی به حل مشکلتان کرده باشد؟
حجم محتوای فارسی در اینترنت
نحوه انتخاب کاراکتر متناسب با شخصیت مشتری
کاراکتر در واقع ارتباط بین شما، راوی داستان و مخاطبتان است. برای حصول اطمینان از اینکه بر روی کاراکتر درستی تمرکز کردهاید، با در نظر گرفتن یک مشتری ایدهآل و فرضی شروع کنید. این کاراکتر نیمه تخیلی از خریدار ایدهال میتواند به عنوان نقطه راهنمایی در فهم اهداف و چالشهای پیش رو، مفید واقع شود.
آیا مشتری فرضی شما پدر یا مادری است که یک شغل تمام وقت دارد؟ در اینصورت متوجه میشوید که زمان طرف شما نیست. آنها به احتمال قوی خود را به عنوان افرادی پرمشغله که وقت زیادی ندارند توصیف خواهند کرد. شما باید این مسئله را در زمان داستانسرایی در نظر داشته باشید.
آیا مشتری ایدهآل و فرضی مالک یک تجارتخانه است که دنبال پیدا کردن راه بهتری برای ایجاد رابطه کاراتر بین اعضای تیمش است؟ او به احتمال خیلی زیاد خودش را به عنوان یک کاراکتر در داستان شما پیدا خواهد کرد اگر شما مثالی از یک تیم کاری در داستانتان داشته باشید.
و یا شاید شما یک سازمان آموزشی هستید که به دنبال دانشجویانی که خواستار آموزش آنلاین هستند میگردید. آنها ممکن است که دنبال خواندن داستان موفقیت دانشجویانی باشند که دوره شما گذراندهاند.
انتخاب تضادها و تعارضات و چالشهای داستان
به محض اینکه فهمیدید که کاراکتر شما در داستان چه کسی خواهد بود، مهم است که تعارضات را تشخیص دهید. تعارض در واقع درسی است که چطور کاراکتر در طول داستان، تغییر میکند. تاکید در اینجا بر روی درس است. به یاد داشته باشید، زمانی که صحبت در باب بازاریابی محتوایی و داستانسرایی است، قدرت در نکات آموزشی است که ارائه میکنید.
تعارضات کمک میکنند که عناصر شکل دهنده احساسات و رشد را براحتی بسازید. آنها کمک میکنند که بین دو نهاد یک پل ارتباطی ایجاد کنید. ارتباط بین انسانها، پایه و اساس یک کسبوکار موفق است.
به خاطر داشته باشید که شما با مردم سر و کار دارید و نه ماشینها. شرکت شما وظیفه ارائه پاسخ به مسائل مشتریان را دارد نه راضی کردن موتور جستجوی گوگل. هدف شما کاهش سطح استرس، افزایش خوشحالی، بهبود رضایت و آسانتر نمودن زندگی برای کاربر نهایی است. درآمدی که شرکت شما کسب میکند از حضور مشتریانی که به شما و کاری که انجام میدهید باور دارند. حضور مشتریان، در نهایت رضایت گوگل را هم بهدنبال خواهد آورد.
معایب عدم تعارض در داستان
اگر داستان شما از عدم وجود تعارض رنج ببرد، میتوان گفت که شما به احتمال زیاد داستانی را تعریف نمیکنید. در این حالت اغلب به بیان شعارگونه یک عبارت تو خالی با صدای بلند مشغولید. این رهیافت چیزی به دانش مشتریان شما اضافه نمیکند. از نقطه نظر بازاریابی محتوایی این شرایط نه دیدی به شما میدهد، نه میتوانید چیزی بر آن اساس به اشتراک بگذارید. در نهایت تغییری ایجاد نمیکنید و مشتریان را هم جذب نخواهید کرد.
داشتن تعارض در داستان به این معنی نیست که شما باید به شدت دراماتیک باشید. فقط کافی است که واقعی باشید و اصالت را حفظ کنید. تعارض باید نیروی محرکه کل داستان باشد و نحوه واکنش کاراکترها را مورد تاثیر قرار دهد. این چیزی است که باید الهام بخش مخاطبین شما برای درگیر کردن آنها باشد.
مطمئن شوید که تعارض با مشکلات، نیازها و یا صحنهای که سفر مشتری در آن اتفاق میافتد همخوانی داشته باشد. چرا باید آنها وقت خود را صرف خواندن داستانی کنند و یا به خواندن آن علاقهای نشان دهند وقتیکه همخوانی بین داستان و نیازها و مشکلات آنها وجود ندارد؟
بازاریابی محتوای منطبق بر سفر مشتری (Buyer’s journey)
به همان میزان که فهم مشتری فرضی و ایدهآل شما مهم است، توانایی تشخیص سفر مشتری و تعارضاتی که در هر مرحله از سفرشان با آنها روبرو میشوند هم از اهمیت مشابهای برخوردار است.
خریداران فرضی شما در مرحله آگاهیسازی با چه مشکلاتی روبرو میشوند؟ آنها تعارضاتی هستند که باید در داستان شما لحاظ شوند.
قدری وقت بگذارید و طرحی را برای مشکلات، راه حلها، و محصول یا خدمتی را برای مراحل مختلف سفر مشتریان مهیا کنید. بعد از آن شما دید بهتری نسبت به تعارضاتی که میتوانید در محتوایتان استفاده کنید پیدا خواهید کرد.
انتخاب نتیجه در داستان
آخرین پارامتر در روایت داستان، نتیجه آن است. زمانی که تعارضی وجود دارد، مخاطبین شما به هر حال انتظار نوعی نتیجه را خواهند داشت. اما چه چیزی بعدش اتفاق خواهد افتاد؟ داستان به چه ترتیبی تمام خواهد شد؟ کاراکتر و یا کاراکترها در نهایت چگونه تغییر میکنند؟
لازم نیست که داستان همیشه به خیر و خوشی تمام شود. هر داستان خوبی یک خاتمه دارد، به همین دلیل ایده اصلی طرح نتیجه، در واقع فراهم کردن بستر و احساسی برای مخاطبان است، به نحوی که بتوانند با داستان ارتباط برقرار کرده و نتیجه لازم را بگیرند.
نتیجه باید داستان را به اتمام برساند اما باید حتما مخاطب شما را به عمل وادارد.
نتیجه باید داستان را به اتمام برساند اما باید حتما مخاطب شما را به عمل وادارد. این قسمت در واقع هدف پشت پرده داستان است. در چارچوب داستان در بازاریابی محتوا، نتیجه میتواند گامهای بعدی برای محتوا بیشتر باشد یا حتی فراخوانی برای عمل (Call to action). در هر صورت این قسمت را معلق نگه ندارید. کاراکتر، تعارض و نتیجه. این فرآیند پیچیده ای نیست.
انتخاب لحن و زبان روایت داستان در بازاریابی محتوایی
اهمیت زبان و لحن روایت داستان
زمانی که کاراکتر مشتری ایده آل و فرضی خود را در ذهن دارید، همچنین باید به تعیین نقطه نظر و زاویه دیدی که داستانتان ایجاد میکند توجه داشته باشید. آیا داستان از طرف اول شخص تعریف میشود یا دوم شخص و یا سوم شخص؟ توجه کنید که هیچ درست و غلطی در اینجا وجود ندارد. این مسئله به مشتری فرضی و ایدهآل شما وابسته است. هم داستانی که سعی در تعریف آن دارید و هم شکل آن داستان به شخصیت و سفر مشتری بر میگردد.
انتخاب زبان روایی اول شخص
اول شخص زمانی استفاده میشود که کاراکتر خود شما باشید. زمانی که از جملات مشابه «من این را دیدم» یا «من آن را یاد گرفتم» استفاده میکنید، در واقع از اول شخص استفاده میکنید. استفاده از این نوع ادبیات در داستانسرایی بیشتر حالت اعترافگونه دارد.
این مورد میتواند به شما کمک کند که یک ارتباط شخصی با خواننده برقرار کنید. میتوانید از این مورد برای ساخت اعتبار و نفوذ استفاده کنید. سعی کنید زمانی از اول شخص استفاده کنید که فرد شناخته شدهای مثل یک نویسنده پشت سر محتوایتان قرار دارد. این کار میتواند برای یک پست در وبلاگ، یک ویدئو یا حتی یک کتاب الکترونیک به کار آید؛ البته باید نام نویسنده را ذکر کنید.
انتخاب زبان روایی دوم شخص
برای دوم شخص، کاراکتر داستان، مخاطب شما خواهد بود. شما خواهید دید یا شما خواهید فهمید. زمانی که از لفظ شما استفاده میکنید، واقعا باید مخاطب فرضی و ایدهال خود را بشناسید. سعی کنید مسئله را برای آنها شخصی کنید. این کار را میتوانید با نگریستن از پنجره ذهن آنها انجام دهید. سعی کنید داستان را به گونهای تعریف کنید که بیانگر حس همدلی با آنان باشد.
انتخاب زبان روایی سوم شخص
در آخر، سوم شخص را از یاد نبرید. این مورد در زمان استفاده از ادبیاتی همچون او گفت مورد استفاده قرار میگیرد. بگذارید به آن مثالی که قبلا از یک سازمان آموزشی به عنوان یک مخاطب فرضی زدیم برگردیم. آن مخاطب فرضی ممکن است از داستانی که در حالت سوم شخص گفته شده است، بهرهمند شود. مطالعات موردی در مورد مشتریان مثالهای خوبی در استفاده از ادبیات سوم شخص هستند. داستانها در این زمینه هم میتوانند تخیلی باشند هم غیرتخیلی.
دوباره، زمانی که در مورد نقطه نظرات صحبت میکنید، چیزی به عنوان درست یا غلط وجود ندارد. تنها کاری که شما باید انجام دهید این است که خود را به جای مشتری فرضی بگذارید و جهان را از دید آنها بنگرید و ببینید چه چیزی برای آنان بهترین است.
داستان کسب و کار – مراحل نوشتن داستان برند
داستان کسب و کار ، از پیله تا پرواز
چرا بعضی از برندها یا مشاغل حتی محصولات باعث می شوند مردم درباره آنها صحبت کنند و معروف شوند؟
مگر چه عاملی وجود دارد که یک برند اینهمه مورد محبت و حمایت افراد قرار می گیرد؟
در این بخش شما بایکی از مهمترین عناصر کسب و کار و برند آشنا می شوید که
افراد بزرگی مانند کاتلر، ست گادی و … در مورد آن صحبت کرده اند.
بسیاری از مردم تصور می کنند برند استوری همان پیشینه ی شرکت و یا تاریخچه ی محصولی است که به مردم ارائه کرده اند.
این تصور اشتباه نسیت، درواقع این بخش اصلی داستان شرکت شماست.
احساس مشتری را درگیر کن
اما داستان کسب و کار شما باید چیزی فراتر ازاینها باشد.
داستان بیزینس شما یک روایت منسجم است که تمامی حقایق و احساساتی که توسط برند شما ایجاد شده را در بر می گیرد.
برخلاف تبلیغات سنتی، که خیلی رسمی و بی احساس از شرکت شما تعریف می کند و آن را به نمایش می گذارد،
برند استوری باید یک واکنش عاطفی و احساسی را القاء کند. با مشتری مثل یک کوچ رفتار کنید.
مواردی که می تواند روی جلب توجه برند شما تأثیر بگذارد، شامل محصول، قیمت، تاریخچه، کیفیت، بازاریابی،
تجربه ی کار در فروشگاه، هدف، ارزش ها، مکان و – مهمتر از همه – آنچه مردم درباره شما می گویند هستند.
محتوای یک داستان کسب و کار عالی چگونه است؟
- یک برند استوری عالی واضح و روشن است و می گوید که شما از کجا آمده اید و به کجا می خواهید بروید.
- باید درست، معتبر و قابل اعتماد باشد.
- نباید ساختگی، تقلیدی و یا از روی برند استوری دیگری گرفته شده باشد.
- باید واقعی و صادقانه بوده و هدف در ریشه ی عمیقی داشته باشد.
- برند استوری چیزی فراتر از یک محتوا و روایت است. استوری شما، صرفا آن چیزی نیست که شما به مردم می گویید.
- داستان شما سیگنالهایی است که شرکت شما ارسال می کند و باور مردم را نسبت به شما و شرکت شما می سازد.
- یک استوری تصویر کاملی است متشکل از حقایق احساسات و تفسیرها و هر آنچه که دیگران باید راجع به شما بدانند.
- مدل نوشتاری مدل مکالمه ای است. انگار که مخاطب خودش را در داستان شما حس می کند و با شما گام به گام میاید.
چرا باید داستان بگویید
داستان نویسی نیز مانند بازاریابی دهان به دهان ، یک تکنیک قدرتمند برای ایجاد رابطه است.
قصه ها از قدیم باعث جمع شدن مردم کنار هم و در ارتباط نگه داشتن آنها با هم به کار میرفت.
اگر استوری برای شرکت خود ندارید، در واقع کالای شما هیچ برتری و تمایزی نسبت دیگر کالاها ندارد.
داستان کسب و کار شما نشان می دهد که شما کالایی ارائه می دهید که مردم به آن نیاز دارند،
برای آن ارزش قائلند و می خواهند آن را خریداری کنند.
با این کار هم کمبودهای شما و هم ارزش کالا و زحمات شما مشخص می شود.
نوشتن استوری را از کجا شروع کنیم
برای نوشتن یک داستان کسب و کار خوب همیشه با یک Why یا یک چرا شروع کنید.
- چرا بوجود آمده ایم؟
- چطور می توانیم به دنیای اطرافمان کمک کنیم؟
- ماموریت ما دراین دنیا چیست؟
- چه چیزی به ما انگیزه می دهد بیزینس خود را شروع کنیم؟
- چرا شرکت من بوجود آمده و چرا در این مرحله است؟
- سوای تولید محصول، چه میل و اشتیاقی باعث شده که این شرکت را راه اندازی کنید؟
- چرا این صنعت را انتخاب کردید؟
- چیزی که شما رو سوق داد به این صنعت رو بیارید چیست؟
شروع داستان:
یک نفر نمی تواند چیزی را بدست بیاورد یا چیزی را که ندارد خودش شروع به ساختن آن کند.
اگر این کار صرفا برای کسب درآمد باشد دلیل قانع کننده و جالبی نخواهد بود.
مردم خرید نمی کنند صرفا برای اینکه شما پولدار شوید. مردم اغلب برای حل مشکل شخصی شان خرید می کنند.
آنها دنبال چیزی هستند که زندگی شان را غنی سازی کند.
و حالا این مشکل شماست که آن چیزی را که مردم دنبالش هستند را پیدا کنید و مشکل آنها را حل کنید.
شما باید بدانید که به چه روشی باید این کار را انجام دهید و شما باید با این کارتان احساس خوبی به آنها بدهید
تا آنها از خرید و انتخاب خودشان احساس خوبی پیدا کنند.
برند استوری شما با ایجاد ارتباط با مخاطب شروع می شود.
احساسی که مشتری پیدا می کند وقتی برای اولین بار نام شرکت شما را می شنود،
آرم شما را می بیند، از وبسایت شما دیدن می کند، وقتی پیج شما را می خواند و
تعاملات شما را در وبسایت شما مشاهده می کند، همه ی اینها سیگنالهایی می فرستد که نه فقط در مورد کاری که میکنید
بلکه راجع به اینکه چقدر خوب آن کار را انجام می دهید،
و چیزی که بخاطر آن ایستادگی می کنید و ادامه می دهید، تصویر کاملی از برند شما به مشتری ارائه می دهد.
اسم آرم شما باید ارتباطی را بین شما و مشتری برقرار کند
و اگر نتواند با یک نگاه بین مشتری و کالای شما ارتباط برقرار کند به طور یقین شکست خورده است.
«آرم باید بتواند پیام خودش را به مشتری برساند در غیر اینصورت فقط یک جمله است.»
بازاریابی شما زمانی در جریان می افتد که مشتری شما به دوستش بگوید چقدر کالای شما زندگی او را تغییر داده
- از خود بپرسید محصول من چه کیفیتی و چه قیمتی دارد؟
- آیا این محصول مشکلات مردم را حل می کند؟
- آیا احساس خوبی به مشتری میدهد؟
- چقدر محصول من متفاوت از محصول دیگر رقباست؟
- حالا باید مخاطب خود را بشناسید و بدانید با چه کسی دارید حرف می زنید
- بدانید هدف مخاطب شما چیست؟
- احساسات و درددل او را بدانید!
- حالا تعیین کنید که داستان شما آیا با خواسته های مخاطب های شما تناسب دارد یا نه!
- اگر مصرف کننده محصول مرا نخرد چه اتفاقی برای من میافتد؟
- مشتری فعلی من کیست؟
- مشتر ایده آل من چه کسی ست؟
- مشتری ایده آل خود را مشخص کنید (همه را در نظر نگیرید) این کار به طنین انداز کردن داستان کمک می کند.
- کالای کمی وجود دارد که به درد همه بخورد.
داستان تان را محاوره ای بنویسید
- اصالت و معتبر بودن مطالب خیلی با اهمیت تر از رسمی نوشتن آنهاست.
- اگر خیلی رسمی بنوسید، اعتماد مخاطب را از دست می دهید.
- مشتری پیام های خارج از صمیمیت را از فاصله ی دور حس می کنند.
- پیامهای تو خالی، عکس های ناشیانه و اینکه به دروغ وانمود کنید که شلوغ و پر مشتریی هستید، فقط به برند شما آسیب میزند.
- بجای این کارها صادقانه رفتار کنید.
- طوری بنویسید که گویی در حال خوردن قهوه با یک دوست قدیمی هستید.
- اگر از چشم انداز خود با مشتری صحبت کنید آنها خیلی سریع دست از خواندن داستان و یا شنیدن آن برمی دارند.
- استراتژیست های برند از تکنیکی به نام تمرین «مرتب سازی با کارت» استفاده می کنند.
- لیستی از کلمات کلیدی مربوط به برند خود یاداشت کنید.
- کلمات کلیدی که مشتریان در مورد شرکت شما گفته اند و همچنین مترادفی که کارمندان شما برای آن انتخاب کرده اند.
- این کلمات کلیدی را روی کارتهای یادداشت رونویسی کنید. ببینید کدام کلمات کاربرد بیشتری دارند آنها را جدا کنید و بر اساس اهمیت مرتب کنید.
- این کلمات را در جملاتی به کار ببرید که مارک شما را توصیف می کند. به این شکل شعار خود را بسازید.
- حالا یک دفترچه یادداشت بردارید وهر چه راجع به گذشته، حال و آینده دارید در نوت بوک خود بنویسید.
- داستان با یک «مجری» و یک «چرا» شروع می شود.
چه کسی ایجاد کننده بوده و چرا؟
سعی کنید مثل یک شرح تاریخی با تمام جزئیات اما با احساس بنویسید.
داستانتان باید شامل حکایات و حقایق خیلی جالبی باشد و توضیح دهید چه اتفاقی افتاد که شرکت به این نقطه رسید.
هر داستان کسب و کار جالبی یک هدف و یک رویایی دارد که باعث تولد آن شرکت شده و حالا این شرکت به کجا قرار است برسد.
و آن جایگاه قدرتمندی که از ابتدا این شخص را جذب کرد تا بخواهد به آن مرحله برسد را در نظر بیاورید و بنویسید.
قسمتهای مهم را برجسته کنید.
قسمتهایی که هدف سازمان را نشان می دهد و سبب شده شما وارد فاز بعدی شوید.
- چرا شرکت را بوجود آوردید؟
- نام تجاری شرکت شما چیست و بر چه مبنایی انتخاب شده؟
- چه چیزی قرار است خلق کنید و به چه نحوی از آن لذت می برید؟
- شعار شما چیست؟
- چه چیزی برای مشتری های شما مهم است؟
- چه کسانی ذی نفع کار شما هستند؟
- هدف نهایی بوجود آوردن این شرکت چیست؟
انتخاب هدفی والا
هدف جلب رضایت مشتری، هدفی فراتر از پول هست که مانند یک لیدر شیپ شما را به سمت ارزشها هدایت می کند.
حالا بیایید آنچه برای شما ارزش است را لیست کنید.
انواع مشتری هایی که این ارزشها و ایده آل ها را دارند را پیدا کنید و فقط آنها را در نظر بگیرید.
البته مشتری هایی که هوش تجاری و شم اقتصادی بالایی دارند اهداف شما را تشخیص می دهند.
ما کجاییم؟ و چطور می خواهیم دنیای بهتری را ایجاد کنیم؟
با پاسخ دادن به این سوال شما هسته ی داستان خود را می سازید.
بعد از پاسخ دادن به این سوالها در واقع شما بیانیه ی خود را نوشته اید و حالا وارد مرحله ی بعد می شید.
برند استوری شما باید ارتباطات معنی داری را ایجاد کند تا به فروش بیشتر منجر شود.
داستان سرایی در بازاریابی چیست؟
داستان سرایی در بازاریابی هنر تعاملی در استفاده از کلمات و اقدامات برای آشکار کردن عناصر و تصاویر یک داستان و در عین حال تشویق تخیل خواننده است. داستان پردازی در مورد استفاده از داستانها برای تاثیر گذاشتن روی مخاطبان است. عکس و فیلم کمک می کنند که یک داستان خوب داشته باشیم.
داستان سرایی چیست؟
داستان ها همیشه راهی برای برقراری ارتباط بوده اند. قبل از اینکه مردم یاد بگیرند که چگونه بنویسند، آنها داستانهای مختلفی را به یکدیگر می گفتند. به خاطر سپردن داستان ها بسیار ساده تر از واقعیت های ساده است. همچنین، داستانها لذت بخش هستند؛ آنها تخیل شما را تحریک میکنند. به همین دلیل والدین برای فرزندان خود داستان می گویند. ما دوست داریم فیلم ها را ببینیم و کتاب بخوانیم. مردم عاشق داستان هستند حتی میتوان گفت مردم به داستان اعتیاد دارند.
چرا داستان پردازی در طراحی داستان های واقعی بازاریابی وب مهم است؟
طراحان وبسایت از داستان گویی استفاده می کنند تا از نظر عاطفی روی کاربران تاثیر بگذارند. با ایجاد داستان، طراحان می توانند آنچه را که کاربران از سایت انتظار دارند بهتر درک کنند و به کالا یا خدمات شما اعتماد کنند.
داستان های خوب همیشه کاربران را مجذوب خود می کند. در طراحی تجربه کاربر (UX) ، شما در تمام مراحل طراحی از داستان گویی استفاده می کنید تا اطمینان حاصل کنید که تمام کارها روی نیاز کاربران و ارزش مورد نظر شما برای آن کاربران متمرکز است. داشتن یک داستان در طول پروژه شما به معنای بازاریابی در انتهای مراحل طراحی نیز ساده است، همانطور که می دانید دقیقاً کدام داستان را باید بگویید تا نشان دهد چگونه محصول شما ارزش ارائه می دهد.
استفاده در وبلاگ
استفاده از داستان سرایی در پست های وبلاگ شما اگر به روشی صحیح انجام شود، باعث می شود پست شما جذابتر شود. پست وبلاگ شما به چیزی تبدیل میشود که مردم میخواهند بخوانند. داستان ها توجه مخاطبان شما را افزایش می دهد. اگر از داستان ها به روشی درست استفاده کنید، داستان ها به شما کمک می کنند پیام خود را واضح تر بیان کنید. از همه مهم تر، مردم داستان شما را به خاطر خواهند آورد و با آن پیام یا حتی نام تجاری شما را به خاطر خواهند آورد.
زبان گفتاری
داستان سرایی در بازاریابی از زبان استفاده می کند، خواه یک زبان گفتاری باشد یا یک کتابچه راهنمای کاربر همچنین داستان پردازی از اعمالی مانند آواز خواندن، حرکت بدنی و یا ژست استفاده می کند. این اقدامات بخش هایی از زبان گفتاری یا دستی به غیر از کلمات است. استفاده از آنها قصه گویی را از نوشتن و تعامل رایانه ای مبتنی بر متن متمایز میکند. همه رفتارهای زبانی غیر کلامی نیاز به حضور در داستان گویی ندارند.
در داستان گویی، شنونده داستان را تصور می کند و از آن لذت می برد، شنونده در واقع شاهد شخصیت یا اتفاقاتی است که در داستان شرح داده شده است.
نقش شنونده داستان پردازی، ایجاد تصاویر زنده، کنش ها، شخصیت ها و وقایع داستان در ذهن اوست و بر اساس عملکرد گوینده و تجربه های گذشته شنونده، اعتقادات و درک داستان در ذهن شنونده نقش میبندد.
اشکال مختلف داستان
داستان پردازی را می توان با دیگر اشکال هنری ترکیب کرد. ثمره ای که توسط جنبش داستان سرایی حیاتی و معاصر به وجود آمده است شامل توسعه راه هایی برای ترکیب داستان پردازی با درام، موسیقی، رقص، کمدی و بسیاری از اشکال دیگر بیان است.
داستان پردازی در بسیاری از مواقع، از مکالمه روی میز آشپزخانه گرفته تا آئین های مذهبی اتفاق می افتد. فرهنگ های بسیاری در زمین وجود دارد که هر یک دارای سنت های غنی، آداب و رسوم و فرصت هایی برای داستان گویی است. همه این اشکال داستان پردازی، ارزشمند است و باعث میشود مردم پیام شما را بهتر به خاطر بسپارند و حتی در مورد سایت شما با دیگران صحبت کنند.
قدرت محتوا داستان تاثیر گذار بازاریابی کمتر فروش بیشتر
کتاب بازاریابی محتوایی، اثری نوشته ی جو پلیتسی است که اولین بار در سال 2013 انتشار یافت. جو پلیتسی، یکی از برجسته ترین متخصصین دنیا در حوزه ی بازاریابی محتوایی، در این کتاب توضیح می دهد که چگونه می توان از طریق خلق اطلاعات و محتوای مورد نیاز و مورد نظر مشتریان، آن داستان های واقعی بازاریابی ها را جذب کسب و کار خود کرد. پلیتسی بیان می کند که در دنیای امروز دیگر نمی توان با محتوای معمولی و پیام های تجاری نه چندان تأثیرگذار، وقت مشتریان را گرفت. کتاب بازاریابی محتوایی به شکلی گام به گام، فرآیند تولید محتواهای آموزنده، سرگرم کننده و تأثیرگذار را به ما آموزش می دهد. محتوای خوب در صورتی که در زمان درست در اختیار افراد درست قرار گیرد، می تواند آن ها را به مشتریان دائمی کسب و کار شما تبدیل نماید. این گونه می توان اعتماد مشتریان را به دست آورد و به جایگاهی ویژه و تثبیت شده در حوزه ی فعالیت خود دست یافت.
مشخصات محصول
اندازه | رقعی |
---|---|
نوع جلد | شومیز |
معرفی نویسنده
جو پلیتسی، متخصص بازاریابی و نویسنده ای آمریکایی است. پلیتسی در اوهایو به دنیا آمد و اکنون به همراه همسر و دو پسرش در کلیولند زندگی می کند. کتاب های تجاری او به خصوص در رابطه با بازاریابی به فروش بالایی دست یافته اند. پلیتسی قصد دارد توانایی های خود را در عرصه ی نوشتن رمان نیز محک بزند.
۳۰ نقل قول درباره بازاریابی که برای تان الهام بخش هستند
این یکی از داستان های واقعی بازاریابی نقل قولهای مورد علاقهام است که در طول فعالیتام در شرکت هاباسپات همواره به آن توجه کردهام. این نقل قول درباره بازاریابی برایام الهامبخش بوده و انگیزهام را بالا برده است؛ و فارغ از حالات روحیام، این نقل قول را به عنوان یک پیام متعالی برای تامل، و انگیزهای برای بهبود عملکرد مد نظر قرار دادهام. لازم به ذکر نیست که داستان های واقعی بازاریابی این نقل قول متعلق به یکی از بنیانگذاران هاباسپات به نام دارمش شاه است – وی بارها و بارها این جمله را به زبان آورده است.
بیشمار نقل قول و عبارت وجود دارند که آدمها برای الهام گرفتن در کار، در زندگی شخصی و روابط، و بالا بردن انگیزهی خود برای انجام تلاشهای جمعی از آنها بهره میبرند. حتی به طور تخصصی نقل قولهایی برای هر یک از صنایع وجود دارند – و صنعت بازاریابی نیز از این قاعده مستثنی نیست.
نقل قولهایی درباره بازاریابی از طریق داستانسرایی
از نقل قولهای مربوط به بازاریابی از طریق داستانسرایی میتوان برای بهبود اثربخشی داستانهایی استفاده کرد که شما و سایر همکارانتان در بخش بازاریابی دربارهی کسب و کار، برند، و محصولاتتان برای مشتریان و مخاطب هدف بازگو میکنید.
همزمان با بهرهگیری از این نقلقولها، توصیه میکنیم از ۵ نکته درباره اهمیت خلق داستان برند برای ارتباط با مخاطب نیز آگاه شوید.
۱. “هیچ چیز بهتر از یک داستان در ذهن شما باقی نمیماند. داستانها میتوانند پیچیدهترین ایدهها را با قابلدرکترین روشها بیان کنند.” – سم باتلر، مدیر ارشد بازاریابی پادکست، شرکت هاباسپات
۲. “اگر داستانهایتان تماما دربارهی محصولات و خدماتتان باشند، این دیگر داستانسرایی نیست؛ بلکه یک بروشور است. خودتان را رها کنید و داستانی فراتر از یک بروشور خلق کنید.” – جی بایر، نویسنده و بازاریاب محتوا
۳. ” داستانسرایان قویترین آدمهای دنیا هستند. این آدمها چشمانداز، ارزشها، و موضوعات مورد بحث نسلهای آینده را تعیین میکنند.” – استیو جابز، بنیانگذار شرکت اپل
۴. “اگر نتوانید چیزی به مشتری بگویید، هیچ چیز هم نمیتوانید به وی بفروشید.” – بث کامستاک، مدیر عامل و نایب رئیس پیشین جنرال الکتریک
۵. “هدف یک داستانسرا این نیست که به شما بگوید چگونه فکر کنید، بلکه برای شما پرسشی مطرح کند که دربارهی آن به فکر فرو روید.” – برندن سندرسون، نویسنده
۶. “گاهی اوقات، واقعیت بیش از اندازه پیچیده است. داستان به آن شکل میبخشد.” – ژان لوک گدار، کارگردان، نویسنده، و ویراستار
۷. “بازاریابی در هستهی مرکزی خود، در حقیقت، یک داستانسرایی است. بهترین کمپینهای تبلیغاتی ما را با یک سفر هیجانی میبرند – سفری که برای نیازها، خواستهها، و آرزوهایمان بسیار جذاب است – و همزمان دربارهی یک محصول با خدمات اطلاعاتی با ما ارائه میدهند.” – ملیندا پارتین، سرپرست ارشد بازاریابی و استراتژی دیجیتالی در دانشکده پزشکی دانشگاه واشنگتن
۸. “داستانسرایی یکی از قویترین روشها برای ارائهی ایدهها در دنیای امروز است.” – رابرت مککی، نویسنده
۹. “آیا میدانید مهمترین بخش از یک پیام فروش که معمولا از قلم میافتد، چیست؟ پیام فروشی است که فاقد یک داستان جذاب باشد. داستانسرایی داستان های واقعی بازاریابی … داستانسرایی خوب … یکی از بخشهای حیاتی برای یک کمپین بازاریابی است.” – گری هالبرت، نویسنده
۱۰. “برندهای پیروز و موفق برندهایی هستند که داستانهای بسیار خوبی نقل میکنند. وقتی هم که صحبت از داستانسرایی چند رسانهای به میان میآید، باید گفت برندهایی پیروز و موفق هستند که داستانهای بسیار خوب و متعددی نقل میکنند و میتوانند داستان های واقعی بازاریابی تمام آنها را به یکدیگر ربط بدهند.” – میچ جوئل، نویسنده و بنیانگذار گروه سیکس پیکسل
نقل قولهای دربارهی بازاریابی از طریق رسانههای اجتماعی
استفاده از نقل قولهای مربوط به بازاریابی از طریق رسانههای اجتماعی روش بسیار خوبی برای اثربخشی مثبت بر استراتژیهایی است که در شرکت خود پیادهسازی میکنید؛ و همچنین، استفاده از این نقل قولها روش مناسبی برای فراهم داستان های واقعی بازاریابی کردن ایدههایی در خصوص روشهایی است که از طریق آنها رسانهها یا شبکههای اجتماعی میتوانند تاثیر مثبتی بر تلاشهای بازاریابیتان بگذارند.
هر آنچه را لازم است برای بازاریابی از طریق رسانهها یا شبکههای اجتماعی بدانید میتوانید در مقالهی بازاریابی شبکههای اجتماعی: ۱۱ اصل طلایی بازاریابی شبکههای اجتماعی پیدا کنید.
۱. “بازاریابی از طریق رسانههای اجتماعی یعنی تولید محتوایی که مخاطبان را در قالب یک جامعه گرد هم جمع کند و الهامبخش گفتگوهایی واقعی در میان افراد این جامعه باشد؛ و همزمان، سطح آگاهی از برندتان را افزایش دهد.” – کریستال وو، مدیر انجمن رسانههای اجتماعی در شرکت هاباسپات
۲. “باید همیشه جایی باشید که مخاطبان و مشتریان بالقوهتان امروز آنجا هستند و باید همواره آمادهی رفتن به جایی باشید که شاید آنها فردا آنجا باشند.” – اندرو دلانی، مدیر ارشد رسانههای اجتماعی در شرکت هاباسپات
۳. “رهبران کسب و کارها برای موفقیت در رسانههای اجتماعی باید فکر کنند که صاحب یک مغازه در یک شهر کوچک هستند. به این معنی که برای سنجش میزان پیشرفت خود باید چشمانداز بلند مدتی داشته باشند و از معیارهای کوتاه مدت پرهیز کنند. یعنی اجازه بدهند شخصیت، قلب، و روح آدمهایی که در تمام سطوح این کسب و کار مشغول فعالیت هستند، خود را به نمایش بگذارند.” – گری وینرچاک، مدیر عامل شرکت وینرمیدیا
۴. “رسانههای اجتماعی به این خاطر طراحی شدهاند که هر آنچه را انجام میدهید و هر آنچه را هستید با دیگران به اشتراک بگذارید، نه اینکه شخصیت شما به هر آنچه در رسانههای اجتماعی انجام میدهید و به هر آنچه در آنجا هستید، بستگی داشته باشد.” – ریچی نورتون، نویسنده
۵. “من از رسانههای اجتماعی به عنوان یک ایدهساز، طراح نقشهی گرایشهای جمعی، و مسیریاب استراتژیک برای تمام کسب و کارهای آنلاین خود استفاده میکنم.” – پل بارن، مدیر عامل شبکهی فودبل
۶. “وایرال شدن یک نتیجه نیست؛ یک داستان های واقعی بازاریابی اتفاق است. گاهی رخ میدهد، و گاهی نیز رخ نمیدهد. فقط به خاطر داشته باشید، افزایش آمار فالوئرها هدفی پوچ و بیفایده، و افزایش آمار فروش هدفی عقلانی و منطقی است.” - لوری آر. تایلر، بنیانگذار شرکت رو میدیا مارکتینگ
۷. “رسانههای اجتماعی مربوط به آدمها هستند! نه مربوط به کسب و کارها. خود را برای آدمها مهیا کنید تا آنها نیز خود را برای شما مهیا کنند.” – مت گولارت، بنیانگذار شرکت ایگنایت دیجیتال
۸. “بازاریابی اجتماعی واسطهها را حذف، و فرصت منحصر به فردی برای برندها فراهم کرده است تا ارتباط مستقیمی با مشتریانشان برقرار کنند.” – برایان وینر، عضو هیئت مدیره در Cars.com
۹. “از دیدگاه ما، مشتری در راس یک رسانهی اجتماعی قرار دارد.” – مکدونالدز
۱۰. “از رسانههای اجتماعی برای جذب آدمها استفاده نکنید؛ از این ابزار برای اثرگذاری بر آدمها استفاده کنید.” – دیو ویلیس، نویسنده و کشیش
نقل قولهایی دربارهی بازاریابی دیجیتالی
دنیای بازاریابی دیجیتالی دائما در حال تغییر است – نقل قولهایی که در این بخش برایتان آوردهایم، کمکتان میکنند به راههایی فکر کنید که از طریق آنها میتوانید از همسویی و اثرگذاری استراتژی دیجیتالیتان برای مخاطب هدف اطمینان حاصل کنید.
۱. “چشم صاحبان کسب و کارها از جذابیت فهرست بلند بالای فالوئرهایشان کور میشود، ولی فالوئرهای بیتفاوت و منفعل نه تنها مجذوب مطالب و پستهایتان نمیشوند، بلکه واقعا میتوانند به اثربخشی شبکهی اجتماعیتان آسیب وارد کنند.” – مگان کینی اندرسون، نایب رئیس بخش بازاریابی شرکت هاباسپات
۲. “بازاریابها پیش از عقد قرارداد با مشتری لازم است با آنها روابط دیجیتالی ایجاد و خوشنامی خود را به آنها ثابت کنند.” – کریس بروگان، رئیس شرکت رسانهای کریس بروگان
۳. “هر چه کمتر، بهتر. برای ساده و زیبا نگه داشتن فضای رسانههای اجتماعیتان تلاش کنید و وقت بگذارید.” – جف بولاس، مدیر عامل Jeffbullas.com
۴. “به جای داستان های واقعی بازاریابی استفاده از روشهای بازاریابی مزاحم و یکطرفه – که در آن، به شکل عذابآوری دائما محصولتان را در همه جا تبلیغ کنید، بازاریابی اینترنتی میتواند با ارائهی محتوای مفید، درست در زمان و مکان مناسب، مشتری را به خرید از شما ترغیب کند.” – دیوید میرمن اسکات، نویسنده و سخنگوی شرکت کینوت
۵. “محتوا، به هر شکل که باشد، به تنهایی مهمترین عنصر هر کمپین بازاریابی به شمار میرود.” – ربکا لیب، بنیانگذار و تحلیلگر شرکت کالیدو اینسایتس
۶. “الهامبخشی مهمترین بخش از استراتژی دیجیتالیمان است.” – پل یانگ، مدیر بخش خیریهی فیسبوک
۷. “بازاریابی دیجیتالی هنر فروش یک محصول نیست؛ بلکه هنر متقاعد کردن آدمها به خرید محصولی است که شما میفروشید.” – شرکت هیکات استراتژی
۸. “لینک ایجاد نکنید. رابطه بسازید.” – رند فیشکین، بنیانگذار شرکت اسپارکتورو
۹. “در دسترس و قابل کشف بودن در دنیای دیجیتال معادل موفقیت در فروش است.” – دیو چاندان، بنیانگذار شرکت دیو چاندان
۱۰. “قبل از آنکه محتوای عالی بیشتری تولید کنید، ببینید چگونه میتوانید نخست برای آن بازاریابی کنید.” – جو پولیزی و نیوت بارت، نویسنده
دیدگاه شما