استراتژی خرید پله ای
اگر به تازگی وارد حوزه بورس شده باشید، شاید اصطلاح خرید پله ای را زیاد شنیده باشید. ممکنه در سایت ها و پیج های مختلف تحلیلگران رو ببینید که توصیه اکید دارن به اینکه فعلا فقط فلان سهام رو به صورت پله ای بخرید و یا الان زمان خرید پله ای نیست و سهام رو باید یکجا خریداری کنید. با ما همراه باشید تا در این مقاله زیر و بم این اصطلاح رو برای شما تشریح کنیم و یاد بگیریم که خرید پله ای به چه معناست و ما کی باید به صورت پله ای خرید کنیم.
خرید پله ای به زبان ساده و عامیانه یعنی اینکه سرمایه گذار سهام رو طی فواصل زمانی مختلف یا درقیمت های مختلف با توجه به شرایط بازار خریداری می کند. در واقع سرمایه گذار بودجه خود رو به چند قسمت تقسیم می کند و با هر قسمت از بودجه بخشی از سهام مد نظر رو خریداری می کند.
به عنوان مثال بودجه فرد ۱۰۰۰۰۰۰۰ ریال است. این فرد به جای اینکه طی یک نوبت ۵۰۰۰ سهم ۲۰۰۰ ریالی بخرد ،طی۵ نوبت سهام رو با قیمت مثالی از مارتینگل در بازار سهام های مختلف خریداری می کند، مثلا ۱۰۰۰ سهم با قیمت ۱۹۸۰ و ۱۰۰۰سهم یا قیمت ۱۹۹۰و ۱۰۰۰ سهم با قیمت ۲۰۰۰ و ۱۰۰۰ سهم با قیمت۲۰۱۰و۱۰۰۰ سهم با قیمت ۲۰۲۰ ریال
چه زمانی باید به صورت پله ای خرید کنیم؟
اصولا این روش وقتی انجام میشود که وضعیت قیمت سهام روند مشخصی نداشته باشد و یا معامله گر به وضعیت آینده سهام شک داشته باشد و در یک کلام خرید سهام ریسک متوسط رو به بالایی داشته باشد و اگر معامله گر با تمام بودجه خود طی یک نوبت خرید رو انجام بدهد و پس از آن قیمت کاهش پیدا کند، متضرر می شود، اما اگر طی چند نوبت با قیمت های مختلف خرید انجام بشود ریسک خرید کاهش می یابد و حتی اگر قیمت سهام کاهش پیدا کند ، معامله گر به اندازه روش اول ضرر نمی کند. چون تمام سرمایه درگیر یک معامله نشده و هر زمان که فرد به حد ضرر نزدیک شود یا احساس خطرکند با پذیرش زیان روی قسمتی از سرمایه می تواند از بازار خارج شود.
مزایا و معایب روش پله ای
خب هدف معامله گران آن است که بتوانند سهام رو در کف قیمتی خریداری کنند و در سقف قیمت بفروشند. همانطور که گفته شد این استراتژی وقتی به کار می رود که آینده سهام غیر قابل پیشبینی است و خرید با ریسک متوسط رو به بالا همراه است. پس مزیت اصلی این روش وقتی معلوم می شود که ما سهامی را خریده ایم و قیمت آن کاهش می یابد، پس ما به اندازه روش خرید یک نوبتی ضرر نمی کنیم و کمتر ضرر می کنیم، اما روی دیگراین سکه آن است که قیمت سهام افزایش پیدا کند بدیهی است که دراین حالت هم ما به اندازه خرید یک نوبتی سود نمی کنیم و کمتر سود می کنیم.
به این روش ،روش کاهش میانگین یا میانگین کم کردن هم گفته می شود. نام دیگر این روش، روش مارتینگل هست.
جالب است بدانید واژه مارتینگل در زبان انگلیسی به معنای افسار اسب است. در واقع اعمال این روش، مثل ترمزی برای افزایش ضرر می باشد.
و در آخر…
همانطور که ما می توانیم خرید رو به صورت پله ای انجام بدهیم، می توانیم در صورتی که آینده سهام مشخص نیست ،به صورت پله ای نیز سهام خود را بفروشیم.
نکته دیگری که در رابطه با این استراتژی وجود دارد آن است که معمولا سرمایه گذارانی این کار را انجام می دهند که دید بلند مدتی به خرید دارند و به ارزش ذاتی سهام و تحلیل بنیادی اشراف دارند. اما کسانی که دید میان مدت یا کوتاه مدت دارند با سایر استراتژی های تکنیکال وارد معامله می شوند.
گفتنی است که این روش موافقان و مخالفان زیادی دارد، برخی می گویند این روشیک روش ساده برای کمتر ضرر کردن و زودتر سودکردن است و باعث کاهش ریسک و ضرر معامله گر می شود و برخی معتقدند این کار باعث از بین رفتن سرمایه معامله گر می شود.
شما چه فکر می کنید؟ آیا از این استراتژی برای خرید یا فروش استفاده کرده اید؟ اگر استفاده کرده اید چه نتیجه ای داشته است؟ آیا این کار را توصیه می کنید؟
مدیریت سرمایه در بازار اسپات ارز دیجیتال
وقتی صحبت از مدیریت سرمایه در بازار اسپات میشود، خیلیها مدیریت سبد ارز دیجیتال را به کار میبرند که معنی هر دوی این اصطلاحات، یکسان است. سبد ارز دیجیتال به مدیریت نیاز دارد و این مدیریت بسته به شرایط آن سبد تعیین میشود.
بنابراین برای هر نوع سرمایهگذاری در این حوزه، به یک نوع مدیریت سرمایه به خصوص نیاز داریم و نباید از یک روش مدیریتی یا تحلیل یکسان، برای کل سبدهای ارز دیجیتال استفاده کنیم.
مدیریت سرمایه در ارز دیجیتال، نوعی استراتژی مالی است که هدف آن حداکثر کارایی سرمایه در معاملات است. بنابراین در مدیریت سرمایه باید تعادل را حفظ کرده و در برخی از موارد میتوان با کاهش هزینههای غیر ضروری، وضعیت مالی یک فرد را بهبود داد.
اصلیترین هدفی که میتوان از مدیریت سرمایه در نظر گرفت، کم کردن ضرر و افزایش سود است؛ یعنی اینکه در معاملات بتوانیم علاوه بر حفظ سرمایه خود، سودهای خوبی را نیز بدست آورد.
آنچه در این مقاله میخوانید
بازار اسپات چیست؟ و چگونه کار میکند؟
بازار اسپات (بازار نقدی یا نقطهای) جایی است که ابزارهای مالی مانند: کالاها، ارزها و اوراقهای بهادار برای تحویل فوری معامله میشوند. تحویل، مبادله پول نقد، برای ابزار مالی است. از سوی دیگر، یک قرارداد آتی مبتنی بر تحویل دارایی پایه در تاریخ آتی است.
کلمه اسپات (spot) از عبارت (در محل) میآید، جایی که در این بازارها، میتوانید یک دارایی را در محل خریداری کنید.
بازارهای نقطهای بهعنوان (بازارهای فیزیکی یا بازارهای نقدی) نیز شناخته میشوند، زیرا معاملات بلافاصله با دارایی مبادله میشوند.
در حالی که انتقال رسمی وجوه بین خریدار و فروشنده ممکن است زمان ببرد، مانند T+2 در بازار سهام و در اکثر معاملات ارزی، هر دو طرف (در حال حاضر) با معامله موافقت می کنند. یک معامله غیر نقطه ای یا آتی، اکنون با یک قیمت موافقت می کند، اما تحویل و انتقال وجه در تاریخ بعدی انجام می شود.
معاملات آتی در قراردادهایی که در شرف انقضا هستند، گاهی اوقات معاملات لحظهای نیز نامیده میشوند، زیرا قرارداد منقضی به این معنی است که خریدار و فروشنده بلافاصله پول نقد را برای دارایی پایه مبادله میکنند.
مزایا و معایب مدیریت سرمایه در بازار اسپات
در اینجا چندین مزایا و معایب بازار اسپات را بیان میکنیم که عبارتند از:
مزایای بازار اسپات
- قیمت لحظهای، قیمت فعلی، برای خرید.
- پرداخت و تحویل فوری یک کالای خاص.
- بازارهای فعال و نقدشونده.
معایب بازار اسپات
- نقطه ضعف بازار نقدی، تحویل کالای فیزیکی است.
- بازارهای نقدی نمیتوانند به طور مؤثر برای محافظت در برابر تولید یا مصرف کالاها در آینده استفاده شوند، جایی که بازارهای مشتقه مناسبتر هستند.
تفاوت بین مدیریت سرمایه در بازار اسپات و بازارهای آتی چیست؟
قراردادهای آتی، قراردادهای مشتقهای هستند که از بازار نقدی به عنوان دارایی پایه استفاده میکنند. اینها قراردادهایی هستند که به مالک در نقطهای در آینده، با قیمتی که امروز روی آن توافق شده است، کنترل کالای اساسی را میدهد.
تنها زمانی که قراردادها منقضی میشوند، تحویل فیزیکی کالا یا سایر داراییها انجام میشود، و اغلب معاملهگران قراردادهای خود را لغو میکنند یا بهمنظور اجتناب از تحویل گرفتن به طور کلی، قراردادهای خود را لغو میکنند.
معاملات آتی و فوروارد به طور کلی یکسان هستند، با این تفاوت که فورواردها قابل تنظیم هستند و در خارج از بورس (OTC) معامله میشوند، در حالی که معاملات آتی استاندارد شده و در بورس معامله میشوند.
تفاوت بازار معامله اسپات با دیگر بازارها در این است که حتی با سادهترین استراتژیها هم میتوان یک معامله را در این بازار به انجام رساند.
استراتژیهای معاملاتی مدیریت سرمایه در بازار اسپات
روند تغییرات قیمت در بازارهای مالی عمدتاً توسط پولهای هوشمند و نهنگها که حجم بزرگی از سرمایه بازار را در اختیار دارند، تعیین میشود.
با این حال در بازار معاملات اسپات، معاملهگران خرد هم میتوانند از نوسانات قیمت در بازار استفاده کرده و به اندازه خود از سود صعود بازار سهم ببرد.
اگرچه روند کلی بازار رمزارزها از بدو پیدایش بیت کوین تا به امروز به طور کلی روندی صعودی بوده، با این حال سود شما به استراتژی معاملاتی که شما برای سرمایهگذاری در نظر گرفتهاید، بستگی دارد.
اولین مرحله برای انجام یک معامله اسپات، شناسایی یک رمزارز با پتانسیل رشد و در موقعیت صعود است. به سه روش میتوان موقعیت یک رمزارز را شناسایی و تحلیل کرد.
1. تحلیل فاندامنتال:
از ارزش ذاتی یک ارز است. این ارزش از آشنایی با وایتپیپر، نقشه راه آن، تیم طراح و پشتیبانی آن رمزارز و به طور کلی کارکرد تکنولوژیک آن و همچنین از موقعیت آن رمزارز در بازار با توجه به اخبار و اطلاعات و حواشی آن به دست میآید.
2. تحلیل تکنیکال:
از نمودار تغییرات قیمت آن به دست میآید.
برای آموزش معامله اسپات تریدینگ از هر استراتژی براساس تحلیل تکنیکال میتوان بهره برد.
با استفاده اصول تحلیل تکنیکال کلاسیک، میتوان روند تغییرات قیمت در بازار را به دست آورد. با پیگیری این روندها، نقاط تغییر روندهای نزولی به صعودی، نقطه ورود ما به بازار خواهد بود. اصول پرایس اکشن و شناخت نواحی عرضه و تقاضا هم در بازار، محدودهها و سطوح مقاومتی و حمایتی قیمت را برای ما مشخص میکنند. با تعیین خطوط حمایت، نقاط ورود و با تعیین محدوده مقاومتی حد سود یک معامله اسپات به راحتی به دست خواهد آمد.
اصولاً سود و ضرر در همه معاملات بستگی به میزان نوسانات بازار دارد.
با این حال تحلیل این نوسانات برای یک معامله اسپات به قبل از خرید خلاصه میشود و بعد از ورود به بازار معاملهگر تنها منتظر صعود بازار تا رسیدن به حد سودی که قبلا تعیین کرده میماند. اگر هم بازار بر خلاف تحلیل ما حرکت کند با رسیدن به حد ضرری که قبلاً تعیین شده، معامله اسپات ما بسته خواهد شد. اگرچه مزایای زیادی در این بازارهای معاملات نقدی وجود دارد، اگر قصد ورود به چنین معاملاتی را دارید توصیه میشود که با احتیاط عمل کنید. با سرمایههای اندک کار را آغاز کنید و سرمایه خود را به صورت پلکانی وارد بازار کنید.
مدیریت سرمایه در بازار اسپات
همانطور که گفتیم برای مدیریت سرمایه در ترید و هولد، روشهای متفاوتی وجود دارد که باید با توجه به اهداف و خصوصیات فردی خود، بهترین روش را برای خود برگزینید.
اما یک روش کلیِ کم ریسک برای مدیریت سرمایه که تقریبا در اکثر مواقع میتواند نتایج مطلوبی را برای شما به همراه داشته باشد، این است که در 2 گام زیر عمل کنید.
هولد یا نگهداری بلند مدت یک ارز
همیشه بهتر است از کل میزان سرمایه خود که آن را 100 درصد در نظر میگیریم، بیشترین میزان را در بازار ارزهای دیجیتال به هولد کردن اختصاص دهید.
به همین دلیل، منطقی است که 80 درصد کل دارایی خود را به هولد کردن ارزهای دیجیتالی که ارزشمند هستند و آینده خوبی را برای آنها متصورند، تخصیص دهید و برای بازهای بلند مدت بیشتر از یک سال از آن چشم پوشی کنید.
سهامی که به عنوان سبد هولد تهیه میکنید، در واقع پشتیبان شما در بازارهای پر نوسان است و میتواند از ضرر و زیانهای ناشی از عدم ثبات به دلایل اقتصادی و سیاسی جلوگیری کند.
برای مثال اگر 100 میلیون پول دارید و قصد سرمایهگذاری آن را در بازار ارزهای دیجیتال دارید، حداقل 80 میلیون را به هولد کردن ارزهای دیجیتال ارزشمند اختصاص دهید.
ترید اسپات:
فرض بر اینکه 80 درصدی که برای اسپات کنار گذاشته ایم، 16 میلیون است. این مبلغ را دوباره 100 درصد در نظر میگیریم. در هر بار معامله فقط مجازیم 5 تا 7 درصد از این دارایی را صرف خرید یک ارز دیجیتال کنیم. البته در مورد برخی ارزهای دیجیتال خاص میتوانیم این میزان را تا 10 درصد هم بالا ببریم.
نکته بسیار مهمی که در بحث اسپات باید به آن دقت کنید، این است که همیشه 20 تا 30 درصد از پول خود را به صورت استیبل کوینهایی مثل تتر کنار بگذارید و به آن دست نزنید و فقط با 70 درصد سرمایهتان وارد اسپات شوید. با اینکار به اصطلاح در بازار نقد هستید و در فرصتهای طلایی و یا مواقع بحرانی بازار میتوانید از آن به سود خود استفاده کنید. یعنی (برای مثال) فقط 11 میلیون و 200 هزار تومان از سرمایهای که برای اسپات کنار گذاشتهاید را وارد معامله میکنید و 4 میلیون و 800 را نقد در بازار باقی میمانید.
ترید فیوچرز:
با 20 درصد باقی مانده، مجاز هستید که کمی بیشتر ریسک کرده و آن را برای ترید استفاده کنید. اما مدیریت سرمایه در ترید نیز قوانین خاص خود را دارد که باید به آن توجه کنید. فرض میکنیم 20% صد میلیون تومان ما، همان 20 میلیون تومان است و ما این 20 میلیون را دوباره یک دارایی 100% به حساب میآوریم و آن را مجدداً به یک 80 درصد برای معاملات اسپات و 20 درصد مجزا برای معاملات فیوچرز تقسیم میکنیم. یعنی برای مثال به یک 16 میلیون و یک 4 میلیون تومان تقسیم میکنیم.
مارتینگل یا خرید پله ای
در این روش سرمایه به قسمتهای مساوی یا نامساوی (از توانهای عدد ۲) تقسیم میگردد و خرید در مناطقی که احتمال برگشت قیمت زیاد میباشد، صورت میگیرد.
مزایای روش مارتینگل: در خرید پلهای شما قادرید در صورت بروز اشتباه کمی از اشتباه خود را جبران نمایید و در صورتی که قیمت به دلخواه شما جلو نرفت و قیمت خرید شما کاهش یافت باز میتوانید در قیمتهای پایینتر خرید نمایید و اصطلاحاََ میانگین کم کنید و اگر قیمت برگشت و افزایش یافت، شما ضرر خود را جبران نمایید و شاید هم به سود دست یابید.
نکات مهم در خرید روش مارتینگل: اگر میخواهید ارز دیجیتال یا … را به روش مارتینگل بخرید، پیش از خرید از با ارزش بودن و رشد آن در بلند مدت کاملا مطمئن شوید. هیچ قانون صددرصدی در روش پلهای وجود ندارد. هر تریدی میتواند با توجه به نوع معاملات، میزان سرمایه و روش ترید شخصیتی خود پلهها و سرمایه خود را تقسیمبندی نماید. این روش همیشه درست عمل نمیکند و میتواند موجب ضرر شما گردد.
فاکتورهای تحلیل زمانی برای مدیریت سرمایه در بازار اسپات
مهمترین اصل در تحلیل زمانی، توجه به چارتهای قیمتی سهم مدنظر است; چراکه این چارتها، اطلاعات نهفتهی بسیار ارزشمندی را در درون خوددارند که میتوانند، سرمایهگذار را برای کسب سودی مناسب، یاری نمایند.
مدیریت فعال یا Active Management چیست؟
مدیریت فعال یک استراتژی در معامله است. این استراتژی سعی دارد تا سود کسب شده را به بیشتر از حد انتظار برساند. مدیریت فعال یک استراتژی به کار گرفته شده توسط مدیران مالی است که در اکثر بازارهای بورس و بازارهای مالی به کار گرفته میشود.
به دلیل هیجان بالای بازار ارز دیجیتال در حال حاضر مدیریت فعال را میتوان برای دنیای ارزهای دیجیتال نیز استفاده کرد. مدیران در این روش از تمامی فرصتها برای کسب سود بیشتر استفاده میکنند.
استراتژی مدیریت فعال به صورتی است که همه افراد نمیتوانند آن را انجام دهند و انجام این کار به یک فرد حرفهای مانند کارگزاران نیاز دارد. در این مطلب از کیف پول من قصد داریم تا استراتژی مدیریت فعال که توسط مدیران فعال به کار گرفته میشود را معرفی کنیم.
موضوع 📜 | استراتژی مدیریت فعال چیست؟ |
مدت زمان مطالعه ⌛ | 6 دقیقه |
منتشر شده توسط 🙍♂️ | صرافی ارز دیجیتال کیف پول من |
تاریخ انتشار 📅 | 1401/8/5 | 10/27/2022 |
مدیریت فعال چیست؟
Active Management یا مدیریت فعال اصطلاحی است که برای یک استراتژی معاملاتی به کار گرفته میشود. همانطور که میدانید، برای کسب سود بیشتر از بازارهای مالی و بورس، باید استراتژی درستی چیده شود.
افراد ثروتمند و حرفهای همیشه به یک استراتژی پایبند هستند و برای موفقیت خود از این استراتژی پیروی میکنند. استراتژی مدیریت فعال نوعی استراتژی برای جلو زدن از میانگین بازده شاخص بازار است. به طور مثال افرادی که مدیریت فعال را در بورس به کار میگیرند، سعی دارند تا از میانگین بازده شاخص سهام، سود بیشتری کسب کنند.
زمانی که مدیریت فعال به کار گرفته میشود، مدیران از هر فرصتی برای به دست آوردن استفاده مینمایند. این افراد در بازارهای نزولی و صعودی وارد میشوند تا بهترین نوع معامله را انجام دهند.
برای این که از هر معامله بیشترین سود به دست آید، مدیران از هر فرصتی که دارند استفاده میکنند. این افراد از ابزارها و روشهای مختلف مانند تحلیل تکنیکال و بنیادی استفاده مینمایند تا بهترین بازده را داشته باشند.
همانطور که گفتیم، مدیریت فعال حتی در صورت نزولی بودن بازار نیز به کار گرفته میشود تا با استفاده از فرصتهای مختلف، سود کسب گردد.
باید در نظر داشت که در این نوع استراتژی باید معاملات مکرر انجام بگیرد. مدیران با معاملههای بزرگ یا کوچک به صورت مکرر سعی دارند تا شاخص بازار را شکست دهند.
استراتژی به کار گرفته شده توسط مدیران فعال که مدیریت فعال نام دارد، تا حد زیادی به مدیر فعال بستگی خواهد داشت. چرا که به وسیله تصمیم این افراد سرمایه به صورت مکرر وارد بازار میشود.
تصمیم گیری این افراد تعیین کننده میزان سود یا ضرر از انجام معاملات مختلف و زیاد خواهد بود. به همین خاطر برای مدیریت فعال باید تجربه و دانش بسیار خوبی داشته باشید تا بتوانید برای معاملات مکرر، پیش بینیهای درستی انجام دهید.
مدیر فعال کیست؟
به افراد حرفهای و کاربلدی که از استراتژی مدیریت فعال استفاده میکنند، مدیران فعال گفته میشود. مدیر فعال افرادی حرفهای مانند کارگزاران یا صندوقهای سرمایه گذاری هستند.
این افراد سرمایه خود یا کاربران را با معاملههای مختلف و مستمر وارد بازار میکنند تا سود بیشتری به دست آورند. به اعتقاد مدیران فعال، هیچ بازار بدون سودی وجود ندارد و از هر بازاری میتوان سود کسب کرد.
به همین خاطر مدیر فعال سعی میکند تا حتی از بازارهای نزولی نیز سود کسب کند. مدیر فعال به طور کامل در مقابل مدیر منفعل قرار میگیرد. مدیران منفعل از استراتژی مدیریت منفعل استفاده میکنند. در این حالت افراد به سرمایه گذاریهای طولانی مدت میپردازند.
در این حالت شما سرمایه گذاران روی چند سهم یا ارز دیجیتال سرمایه گذاری بزرگی انجام داده و به مدت طولانی معامله نمیکنند. این افراد ریسک پذیر نیستند و سعی میکنند از معاملههای متعدد و ضرر آنها دوری کنند. مدیران فعال دقیقا عکس این عقیده را در ذهن دارند و به طور مداوم وارد موقعیتهای مختلف میشوند.
همانطور که گفته شد مدیریت فعال توسط مدیران فعال به کار گرفته میشود. ریسک و سختی بالای این کار باعث شده تا افرادی که از این استراتژی استفاده میکنند ارزش بیشتری داشته باشند. به همین دلیل مدیران فعال مثالی از مارتینگل در بازار سهام همیشه دستمزد زیادی دریافت میکنند. چرا که همیشه در حال معامله و کار هستند تا سود سرمایهها را چند برابر کنند.
مراحل مدیریت فعال
مدیران فعال برای معامله در بازارهای مالی و بورس چند مرحله مختلف را برای کسب سود بیشتر در نظر میگیرند. اولین مرحله شامل برنامه ریزی است.
به طور حتم بدون برنامه ریزی صحیح و مرتب، انجام معاملات مکرر و کسب سود یک کار غیرممکن خواهد بود. در اولین مرحله مدیریت فعال که برنامه ریزی است مدیران سعی میکنند تا محدودیتهای سرمایه گذاری و اهداف خود را تعیین کنند.
بر این اساس میتوان شکست یا موفقیت استراتژی را سنجید. پس از تشکیل پورتفوی، مدیران فعال وظیفه دارند تا ریسک و بازدهی که در بازار وجود دارد را پیش بینی کنند.
هرچند مدیریت فعال یک استراتژی پرریسک و پرخطر به نظر میرسد، اما مدیران فعال بدون شناخت بازار و تعیین برنامه درست وارد عمل نمیشوند.
در مرحله دوم براساس برنامه ریزی انجام شده، مدیر فعال وارد عمل میشود. براساس پورتفوی تنظیم شده، معاملات انجام میگردد تا به بیشترین سود دست پیدا کرد.
در مرحله نهایی نیز باید بازخورد اندازه گیری شود. در مرحله بازخورد، سرمایه گذاریها مدیریت میشود. مدیر فعال باید شرایط انجام معامله را براساس شرایط از پیش تعیین شده کنترل کند تا همه چیز در کنار هم و به ترتیب انجام بپذیرند. به این ترتیب مدیریت فعال انجام میشود.
مزایای مدیریت فعال
مدیریت فعال ریسکهای بزرگی را قبول میکند تا بتواند سود بیشتری برای سرمایه گذاران کسب کند به همین ترتیب مدیریت فعال میتواند مزایای دیگری نیز داشته باشد.
اولین مزیت این استراتژی این است که به عقیده اکثر سرمایه گذاران، این استراتژی میتواند عملکرد بسیار خوبی در بازارهای مالی و بورس داشته باشد. با مدیریت فعال میتوان استراتژیهای مختلفی را پیاده سازی کرد و به اهداف مختلفی رسید.
مارتینگل در شرط بندی به زبان ساده – استراتژی مدیریت سرمایه مارتینگل
اسم مارتینگل که از اسم مخترع این روش نشعت گرفته است به روشی گفته می شود که بعد از یک معامله زیان اور که در شرط بندی همان باخت در یک شرط به حساب میاد ، مبلغ شرط بعدی رو دو برابر شرط قبلی انجام می دهید ، تا علاوه بر جبران باخت به سود هم برسید.
این روش در بازار بورس و همچنین در سایت های شرط بندی در کازینو و شرطبندی ورزشی طرفداران بسیاری دارد.
چگونگی استفاده از روش مارتینگل در شرطبندی
در ابتدا بایستی توجه داشته باشید که استراتژی مارتینگل به سرمایه کافی نیاز دارد تا از این روش متضرر نشوید.
در این روش به نکات زیر توجه داشته باشید :
۱ : ابتدا به مقدار کافی اکانت خود را در سایت پیش بینی شارژ کنید.
۲ : روش مارتینگل بیشتر برای بازیهای کاربرد دارد که در صورت برد مبلغ شما دو برابر شود.
۳ : مبلغی که برای هر شرط در کازینو در نظر میگیرید باید یک درصد سرمایه ای که سایت را شارژ کرده اید باشه.
۴ : مبلغی که برای هر شرط در پیش بینی ورزشی استفاده می کنید نیز یک درصد سرمایه اولیه باشه ، البته بسته به شناختی که از خودتون در شرطبندی دارید میتونید مبلغ هر شرط رو کمی بالاتر ببرید.
۵ : در شرطبندی ورزشی سعی کنید ضریب شرط بندی بازیهایی که انتخاب میکنید کمتر از دو نباشد . ( اگر هم کمتر از دو بود روشی را در ادامه مطلب به شما اموزش خواهیم داد ) .
۶ : در پیش بینی ورزشی تا نتیجه یک شرط مشخص نشده سراغ شرط بعدی نروید.
اکنون پس از رعایت نکات بالا به سراغ چگونگی این روش می رویم :
در این روش همانطور که گفتیم بعد از هر باخت مبلغ شرط را دو برابر می کنیم و همینطور ادامه می دهیم تا باخت جبران و اندکی هم سود کنیم.
اکنون یک مثال برای بازی های کازینویی می زنیم که مبلغ شرط در ان در صورت برد دو برابر می شود.
به فرض اینکه شما یک میلیون تومن حساب خود را شارژ کرده اید ، طبق قانونی که بالاتر اشاره کردیم روی هر شرط تنها بایستی ۱۰ هزار تومن شرطبندی کنید که می شود یک صدم موجودی شما در سایت :
۱۰ هزار تومن = برد
۱۰ هزار تومن = برد
۱۰ هزار تومن = باخت
۲۰ هزار تومن = باخت
۴۰ مثالی از مارتینگل در بازار سهام هزار تومن = باخت
۸۰ هزار تومن = برد
بعد از اینکه در نهایت شما به برد برسید مبلغ شرط را به همان مبلغ اولیه ، یعنی ۱۰ هزار تومن تغییر می دهید.
همانطور که می بینید طبق مثالی که زدیم شما اکنون سود کرده اید و هیچ ضرری هم متحمل نشده اید.
توجه داشته باشید که در بازیهای کازینویی سایت ها ممکن است سایت روش شمارا شناسایی کرده و تعداد زیادی باخت پشت هم بیارید تا سرمایتون تموم شه.
روش مارتینگل در پیش بینی ورزشی :
روش مارتینگل در پیش بینی ورزشی نیز مانند مثال کازینو عمل می کند ، منتهی با این تفاوت که در شرطبندی ورزشی فکر شما و انالیز شما از بازی ها نیز برای بدست اوردن بهترین شرط دخیل است و می توانید با انالیز درست و حسابی درصد برد خود را بالا ببرید.
اکنون ممکن است بپرسید اگر بعد از باخت شرطی که میخواهیم برای جبران ببندیم ، اگر ضریب دو نداشت چه کار باید کرد :
در این حالت شما می توانید اگر به عنوان مثال شرطی که می خواهید ببندید ضریب ۱.۸ دارد ، مبلغ شرط را کمی بیشتر از دو برابر کنید تا هم باخت قبلی جبران شود.
- مطلب مرتبط : مدیریت سرمایه در شرط بندی
- مطلب مرتبط : استراتژی مدیریت سرمایه پارولی
مزیت روش مارتینگل :
مذیت روش مارتینگل در شرطبندی ورزشی این است که شما می توانید با اندکی تفکر و وقت گزاشتن برای انالیز بازی ها مقدار باخت خود را به صفر برسانید.
معایب روش مارتینگل در شرطبندی :
بسیار مهمی که در این روش وجود دارد این است که سرمایه ما نامحدود نیست و نمی توانیم تا بی نهایت بعد از هر باخت شرط بعدی را دو برابر کنیم ، و بعد از گزشت چندین مرحله باخت پشت هم سرمایه مورد نیاز برای دو برابر کردن شرط به شدت افزایش میابد و ممکن است از عهده ما خارج باشد و سرمایه خود را از دست بدهیم.
میانگین کم کردن برای سهمی که در ضرر هستیم کار درستی است؟
در ابتدا باید این نکته را خاطر نشان کنم که میانگین کم کردن با خرید پلهای بسیار متفاوت است. زیرا میانگین کم کردن زمانی اتفاق میافتد که قیمت سهم در حال افت و حد ضرر شما فعال شده باشد. فعال شدن حد ضرر به این معنا است که تحلیل انجام شده نادرست بوده و قیمت سهم نه تنها رشد نکرده بلکه کاهش هم داشته است. متاسفانه بسیاری از سرمایه گذاران به امید اینکه روزی قیمت سهم دوباره رشد میکند و آنها از زیان خارج میشوند سهمشان را همچنان نگه میدارند. پس میتوان این طور نتیجه گرفت که با فعال شدن حد ضرر باید از سهم بیرون بیایید و در قیمتهای پایینتر – آن هم در صورت داشتن شرایط بنیادی خوب – وارد سهم شوید. در این آموزش به سراغ پاسخ این پرسش میرویم که چه زمانی باید میانگین خریدمان را کم کنیم؟
آیا میانگین کم کردن همواره کار درستی است؟
جواب این سوال را با بله یا خیر نمی توان داد.!
این که میانگین کم کردن خوب است یا بد بستگی به استراتژی معاملاتی معامله گر دارد.
اگر معامله گر تکنیکالی سهم را بررسی و با دید کوتاه مدت خرید میکند.
میانگین کم کردن می تواند ضرر جبران ناپذیری را به بار بیاورد.
ولی برای معامله گری که سهم را بر اساس بنیادش خرید می کند میانگین کم کردن اتفاقی مثبت محسوب می شود. میانگین کم کردن ممکن است برای سرمایه گذارانی که افق زمانی سرمایه گذاری طولانی دارند خوب کار کند اما برای نوسان گیران یا تحلیل گران تکنیکال می تواند راهی خوب برای از دست دادن سرمایه باشد.
بعضی از بزرگترین ضررهای معامله گری که در تاریخ بورس جهان رخ داده است به همین علت بوده است که معامله گر موقعیت از دست رفته ای را به طور امیدوارانه ای ادامه داده است و با میانگین کم کردن به دنبال کاهش ضرر خود بوده است. در نهایت این اقدام او نه تنها باعث از بین رفتن سرمایه اش می شود بلکه موقعیت خرید سهم های زیادی را هم از دست می دهد. در نهایت نیز با ضرری هنگفت از معامله خارج می شود و سرمایه ٬ زمان و اعتماد به نفسش در معامله گری را از دست می دهد.
برای معامله گرانی که تحلیل گر بنیادی هستند میانگین کم کردن می تواند برای کسب سود بیشتر موثر باشد.
برای درک بهتر این موضوع مثال زیر را در نظر بگیرید:
فرض کنید سهم X دارای بنیاد مناسبی است و تحلیل گر بعد از برسی به این نتیجه می رسد که قیمت واقعی سهم باید ۴۰۰ تومان باشد مثالی از مارتینگل در بازار سهام ولی در حال حاضر قیمتش ۲۵۰ تومان است. سهم را با دید یک ساله خرید میکند. حالا حتی اگر قیمت سهم کاهش پیدا کند باز هم او سهم را می خرد و میانگین خریدش را کمتر می کند. و ریسک جدی تهدیدش نمی کند.ولی برای معامله گری که بر اساس تحلیل تکنیکال سهمش را می خرد این جریان متفاوت است و میانگین کم کردن بعد از ضرر می تواند برایش بسیار گران تمام شود. زیرا این کاهش قیمت می تواند به خاطر از دست رفتن حمایتی مستحکم باشد و قیمت سهم بیش از پیش کاهش پیدا کند.
چه زمانی باید میانگین خریدمان را کم کنیم؟
میانگین کم کردن (averaging down) در شرایطی کاربرد دارد که پس از خرید یک سهم، قیمت آن افت کند و سرمایهگذار در قیمت پایینتری آن سهام را دوباره خریداری میکند. در مثالی از مارتینگل در بازار سهام این صورت میانگین قیمت خرید تمام شده سهم برای او کاهش خواهد یافت و طبیعتا اگر سهم رشد کند، خیلی زودتر سرمایه گذاری به سود میرسد.ابتدا باید توجه کنید که اگر کف بنیادی دقیق و مطمئنی برای سهم ندارید نیمی از خرید را انجام دهید و الباقی را برای میانگینگیری احتمالی نگهداری کنید. اگر قیمت بالا رفت که سود کردید. اما اگر افت کرد، هم استرس کمتری دارید و هم امکان میانگینگیری وجود دارد. میانگینگیری حتما باید با در نظر گرفتن نسبت قیمت به درآمد و همچنین کف بنیادی سهم انجام شود. با فرض خرید در ۲۹۰ و اینکه کف بنیادی سهم ۲۲۰ تومان است، خرید در ۲۶۵ تومان کار درستی نیست. چون اگر قیمت ۲ روز مثبت باشد به محدوده خرید شما برمیگردد، اما اگر بخواهد تا کف بنیادی حرکت کند خرید در ۲۶۵ تومان زیان دیگری به شما وارد خواهد کرد.
فرض کنیم این سهم در یک گروه با نسبت قیمت به درآمد ۴٫۵ قرار گرفته و ۶۰ تومان هم سود دارد. بنابراین، نسبت ۴ یعنی قیمت ۲۴۰ تومان از جهتی به کف بنیادی ۲۲۰ نزدیک است و از نسبت قیمت به درآمد گروه هم کمتر است. در نتیجه، خرید در ۲۴۰ به این دو دلیل توجیه خواهد داشت. اما خرید در ۲۶۵ به دلیل دور بودن از کف بنیادی و برابری با نسبت قیمت به درآمد گروه، منطقی نخواهد بود.
نتیجه بحث بالا این است که پس از تعیین مولفههای درست برای خرید سهم و طی کردن دقیق فرآیند انتخاب، بررسی و تصمیمگیری در مورد سهم، اگر قیمت از کف بنیادی دور است نیمی از خرید را انجام دهید. بعد اگر افت کرد، در جایی که سهم، نسبت قیمت به درآمد کمتری از گروه داشت و به کف بنیادی نزدیک شده بود، میانگین بگیرید. اما اگر قیمت به کف بنیادی نزدیک است میتوانید کل خرید را هم انجام دهید.
تشخیص زمان ورود و خروج
یکی از موضوعاتی که باید در معاملات بورس در نظر داشت، زمان صحیح ورود به یک سهم است، پیش از خرید هر سهم باید با مطالعه روندها یا عملکرد مالی و بنیادی سهم انتظار خود را از یک سهم مشخص کرد و با توجه به آن زمان صحیح ورود را تعیین کرد. معمولا خرید سهم آسانتر از فروش آن است چرا که بعد از خرید اگر روند صعودی باشد، معاملهگر نسبت به آینده سهم طمع کرده و به دنبال سودآوری میماند و همین موضوع موجب میشود که نه تنها سود مدنظر خود را نبرد بلکه حتی در نهایت به زیاندهی نیز برسد. در روندهای نزولی نیز سهامدار به دنبال بازگشت سهم و سودآوری است کما اینکه سهم روز به روز از ارزشش کمتر میشود و به ضرر سهامدار افزوده میگردد.
اما داشتن استراتژی خرید و فروش و داشتن سود و حدضرر موجب خواهد شد که بدون توجه به روند بازار معاملهگر پس از گرفتن سودمدنظر از سهم خارج شود. باید این نکته را پذیرفت که قرار نیست تمام سودهای بازار برای ما باشد و البته نسبت به هیچ سهمی تعصب نداشت.
بپذیریم که ما هم مثل هر معامله گری ممکن است اشتباه کنیم
به عنوان یک معامله گر باید بپذیریم که ممکن است ما نیز اشتباه کنیم. تمام معامله گران بزرگ دنیا اشتباه داشته اند ولی فرق آن ها با معامله گران مبتدی در پذیرفتن اشتباه است. معامله گران مبتدی وقتی ضرر میکنند به جای فروش سهم میخواهند به بازار اثبات کنند که رئیس کیست! این بازار است که اشتباه حرکت می کند و تحلیل آنها درست است. با این توهم تمام سرمایه شان را از دست می دهند و در نهایت بازار ٬ جهت حرکت باد ٬ توییت ترامپ و افزایش گاز های گلخانه ای را در ضررشان مقصر میدانند اما خودشان و تحلیل شان را نه.!
اینکه آیا شما عجولانه یک سهام را خریداری کرده اید یا اینکه یکی از سهام های طولانی مدتتان که اتفاقا سود زیادی هم از آن کسب می کردید ناگهان به سمت شکست پیش رود حقایقی است که بهترین کار پذیرش آن هاست.
شاید با خود بگویید “چقدر خوب، من همیشه سعی خواهم کرد میانگین کم کنم و زودتر به سود برسم”. اما عجله نکنید، این روش معایب خاص خودش را دارد و اگر به درستی انجام نشود میتواند بزرگترین زیان را نصیب معامله گر کند. قبل از آنکه به اشکال این روش بپردازیم، اجازه بدهید منشاء این روش را ذکر کنیم که قطعا خالی از لطف نخواهد بود.
روش مارتینگل و میانگین کم کردن قیمت خرید
روش مارتینگل در ابتدا برای شرط بندیها انجام میشد و خوب به ظاهر یک راه زیرکانه برای قماربازها بود تا همیشه در شرط بندی ها سود کنند و هیچ گاه متحمل ضرر نشوند
در روش مارتینگل فرد قمارباز (معامله گر) در یک رشته شرط بندی حاضر می شود نه فقط در یک شرط بندی! یعنی او چندین شرط بندی را پشت سرهم انجام میدهد به طوریکه بعد از هر باخت، میزان شرط بندی خود را دو برابر حالت قبل می کند تا جایی که بالاخره در یک شرط بندی ببرد و از این بازی با سود خارج شود. برای روشن شدن چگونگی کارکرد این روش به مثال زیر توجه کنید.
فرض کنید که در یک بازی شرط بندی که موضوع آن انداختن یک سکه است شرکت میکنیم، به طوریکه اگر شیر بیاید معادل میزان شرط بندی میبریم و اگر خط بیاید میزان شرط بندی را میبازیم. فرض کنید این بازی را با n تومان شروع می کنیم. در مرحله اول یا سکه شیر میآید و ما برنده میشویم و پولمان می شود 2n تومان یا خط میآید و n تومان میبازیم. اگر باختیم، در مرحله بعدی میزان شرط بندی را دو برابر می کنیم، یعنی 2n تومان وسط میگذاریم. در این مرحله اگر ببریم آنگاه سود ما در کل n تومان خواهد بود زیرا در این مرحله 2n تومان برده و در مرحله قبل n تومان باخته بودیم. بنابراین سود خاص ما n تومان خواهد بود. حال فرض کنید اگر دوباره در این مرحله ببازیم، برای مرحله بعدی میزان شرط بندی را دوباره دو برابر می کنیم، یعنی 4n تومان. حال اگر برنده شویم آنگاه باز هم در کل n تومان سود کرده ایم:
باخت در مرحله اول و دوم 3n تومان
سود از مرحله سوم 4n تومان
سود کل: 4n-3n=n تومان
این مراحل اگر N بار هم رخ دهد باز در نهایت ما در بار N ام مقدار n تومان سود کرده ایم، البته اگر سرمایه ما تمام نشده باشد!
روش مارتینگل توسط یک آمریکایی ابداع شد و بعد از آن توسط معاملهگران مختلفی با روشهای گوناگون اجرا شد. طبق این روش شما سرمایه اولیه خود را که برای سرمایه گذاری در بورس معیین کرده اید به قسمتهای نامساوی (از توانهای عدد 2) تقسیم میکنید و خرید خود را در قیمتهای مختلف بر مبنای این ضرایب انجام میدهید. برای مثال فرض کنید شما 1 عدد سهم را باقیمت 100 تومان خریداری کرده اید و قیمت آن 30% افت کرده و به 70 تومان میرسد.
بر اساس روش مارتینگل شما باید در این قیمت 2 عدد سهم جدید خریداری نمایید. با این کار میانگین قیمت مثالی از مارتینگل در بازار سهام کل خرید شما به 80 تومان کاهش مییابد. حال اگر قیمت سهم به جای رشد مجدداً افت نماید و به 50 تومان برسد، طبق روش مارتینگل این بار شما باید 2 برابر خرید قبلی یعنی 4 سهم را در این قیمت خریداری کنید. با این کار میانگین قیمت تمام شده هر سهم شما به 63 تومان کاهش مییابد. در واقع انگار شما 7 سهم را در قیمت 63 تومان خریده اید و حال قیمت به 50 تومان رسیده است و این در حالی است که قیمت فعلی سهم در حال حاضر 50% نسبت به قیمت خرید اولیه شما کاهش پیدا کرده است. اگر سهم فقط 26% رشد نماید کل خرید شما سودآور خواهد شد. این روش مشابه همان روش میانگین کم کردن خرید است و میتواند زودتر شما به سود برساند.
مزیت روش میانگین کم کردن چیست؟
مزیت روش میانگین کم کردن این است که ما در صورت افت سهم، از نظر زمانی دچار ضرر نمیشویم. در واقع هنگامی که قیمت سهم از قیمت خرید اولیه ما افت میکند و فاصله میگیرد، میتوان با اجرای این روش، قبل از رسیدن قیمت سهم به قیمت خرید اولیه ما، وارد سود شویم، نه اینکه صبر کنیم تا قیمت سهم به قیمت خرید اولیه برسد و ما تازه از زیان خارج شویم. چه بسا که ممکن است در مواردی قیمت سهم پس از افت به راحتی به قیمتهای قبلی برنگردد و زمان بسیار طولانی طول بکشد و از نظر زمانی برای ما توجیه نداشته باشد و ما مجبور شویم در نهایت با ضرر از معامله خارج شویم. از طرف دیگر در صورت رشد سهم پس از میانگین کم کردن، به دلیل اینکه حجم خرید ما بیشتر شده است، سود بسیار بیشتری خواهیم کرد.
عیب میانگین کم کردن در چیست؟
قطعا روش مارتینگل یا روشهایی مشابه که بر اساس میانگین کم کردن خرید میکنند یک ایراد بزرگ دارند. توجه به این نقطه ضعف میتواند دیدگاه شما را به کلی تغییر بدهد. این روش توسط معامله گران بزرگی اجرا شده است و هر کدام از آنها با توجه به سیستمهای معاملاتی خود و استراتژیهایشان آن را شخصی سازی کرده اند. طبق این روش شما میتوانید دفعات متعددی این کار را انجام دهیم و هرچقدر که قیمت سهم افت میکند میانگین قیمت خرید خود را به آن نزدیک کنید. اما نکته بسیار مهمی که وجود دارد این است که سرمایه ما محدود است و ما نمیتوانیم تا ابد بر روی خرید قبلی خود 2 برابر خرید جدید انجام دهیم و با گذشتن چند مرحله از این کار، حجم خرید و سرمایه مورد نیاز برای آن به شدت افزایش پیدا میکند. فرض کنید در هشت مرحله بخواهید میانگین خرید را به این روش کم کنید. اگر در مرحله اول 10 میلیون تومان از یک سهم را خریده باشید، در مرحله هشتم باید 1 میلیارد و 280 ملیون تومان پول داشته باشید. مضاف بر اینکه در طی هفت مرحله قبلی شما 1 میلیارد و 270 میلیون تومان تاکنون از این سهم خریداری کرده اید. میبینید که چگونه تصاعدی مبلغ مورد نیاز برای خرید بیشتر خواهد شد.
حالا چگونه عیب بزرگ روش میانگین کم کردن خرید را بر طرف کنیم👇
در ابتدا باید بگوییم که این ایراد بزرگ کاملا مرتفع نخواهد شد بلکه میتوان آن را مدیریت کرد. برای انجام این کار باید مراحل خرید برای میانگین کم کردن را به تعداد مشخصی محدود کرد تا بتوان از عهده انجام آن برآمد.برای مثال میتوان پس از افت قیمت سهم، در سه مرحله میانگین خرید را کاهش داد. بدین صورت که سرمایه خود را به ۴ قسمت نامساوی بر اساس ضرایب توان 2 تقسیم کنید و در هر مرحله، آنها را خرج کنید. برای مثال اگر کل سرمایه شما 60 ملیون است باید آن را به قسمت های 4، 8، 16 و 32 ملیون تقسیم کنید. سپس با 4 ملیون شروع کنید و میتوانید با عبور از حد ضرر در مرحله اول 8 در مرحله دوم 16 و در مرحله آخر 32 میلیون سهم را خریداری کنید.
این روش زمانی بسیار کاربردی است و میتواند فایده داشته باشد که شما آموزش های تکنیکالی و بنیادی و روانشناسی لازم را دیده باشید و سهمی را که انتخاب کرده اید، سهم با ارزشی باشد
پرسشهای کلیدی در مورد میانگین کم کردن
در مورد زمان و قیمت مناسب برای میانگین کم کردن باید نکتههای زیر را در نظر گرفت:
۱- ارزش ذاتی سهم چقدر است؟
۲ – حمایت معتبر سهم چه قیمتی است؟
۳ – آیا صنعتی که سهم در آن قرار گرفته، مورد توجه بازار است یا خیر؟
۴ – کف بنیادی سهم کجا است؟
نتیجه گیری
روش میانگین کم کردن در بورس میتواند در بسیاری از مواقع مفید باشد و به ما کمک کند تا زود تر از ضرر خارج شویم و بیشتر سود کنیم. اما در اتخاذ این روش نکات زیادی وجود دارد که باید آن را در نظر بگیریم:
- روی سهمی میانگین کم کنید که به لحاظ بنیادی مورد تایید باشد
- زمانی میانگین خرید را کم کنید به لحاظ تکنیکالی مناسب باشد
- مراحل کم کردن میانگین را به سه مرحله محدود کنید
کلام آخر اینکه سرمایه خود را مدیریت کنید و تنها بخشی از سرمایه کلی خود را برای یک سهم و میانگین کم کردن قیمت آن در نظر بگیرید. همیشه باید در پرتفوی شما سهامی از گروه های مختلف وجود داشته باشد. برای افراد مبتدی، میانگین کم کردن دامی است که آنها را به سمت تک سهم شدن میکشاند، مراقب این دام باشید.
دیدگاه شما